مقدمه
دوره پهلوی اول (۱۳۰۴-۱۳۲۰) را میتوان دورهای کلیدی در شکلگیری و تثبیت ساختار اقتصادی مدرن ایران دانست. رضاشاه با اتخاذ سیاستهای اقتصادی متمرکز، به دنبال نوسازی آمرانه اقتصاد کشور بود. بااینحال، تجارت خارجی ایران در این دوره تحت تأثیر عوامل متعدد از جمله سلطه اقتصادی انگلیس، وابستگی به نفت و تحولات بینالمللی قرار داشت. در این پژوهش، با تمرکز بر کالاهای غیرنفتی، ابعاد مختلف تجارت خارجی ایران در دوره یادشده بررسی خواهد شد.
جایگاه انگلستان در تجارت خارجی ایران
انگلیس، بهعنوان یکی از قدرتهای بزرگ جهانی آن دوره، تأثیر چشمگیری بر تجارت خارجی ایران داشت. بااینحال، سلطه مطلق انگلیس بر تجارت ایران همواره قطعی نبود؛ در برخی دورهها، کشورهایی مانند شوروی یا آلمان نیز بخشی از تجارت ایران را به خود اختصاص دادند. در خصوص ماهیت منافع انگلیس در ایران، پرسشهای بسیاری مطرح است: آیا منافع انگلیس عمدتا اقتصادی بود یا استراتژیک؟ بیتردید، منافع اقتصادی انگلیس در ایران بسیار چشمگیر بود و این کشور از داراییهای عظیمی مانند شرکت نفت ایران و انگلیس، بانک شاهنشاهی ایران و خط تلگراف هند و اروپا برخوردار بود. وجود این پایههای مالی و اقتصادی قدرتمند، رشد چشمگیر فعالیتهای تجاری انگلیس در ایران را در دهه ۱۳۰۰ تسهیل کرد.[1]
این رونق اقتصادی و تجاری بیشتر مرهون تغییرات در صحنه بینالملل و کاهش نفوذ روسیه در ایران بود. فروپاشی اقتصادی روسیه پس از انقلاب اکتبر، امکان ادامه سیاستهای استعماری گذشته را از این کشور سلب کرد. از سوی دیگر، تعرفههای گمرکی پایین ایران و ورود آسان کالاهای انگلیسی به کشور، به واسطه نمایندگیهای متعدد این کشور، به تقویت روابط تجاری میان ایران و انگلیس کمک شایانی کرد. نکته جالب توجه آن است که تا سال 1307ش، روابط تجاری دو کشور همچنان بر اساس تعرفه گمرکی 1299ش، که خود انگلیسیها آن را تدوین کرده بودند، تنظیم میشد و در آن، تعرفههای بسیار پایینی برای کالاهای انگلیسی در نظر گرفته شده بود.
اقتصاد داخلی؛ کالاهای غیرنفتی و سیاستهای تجاری
با تغییر سلطنت و روی کار آمدن پهلوی اول، سرانجام همه قدرت در دست شاه متمرکز شد و سلطه و سیطره قدرتمند دولت در داخل کشور، خود را برای «مداخلات» در امور اقتصادی و سیاستهای تجاری هموار کرد؛ در نتیجه، دولت کنترل کاملی بر تجارت داخلی و خارجی اعمال کرد؛ بخش بزرگی از تجارت را بهصورت مستقیم اداره و برای باقی آن نیز قوانین و مقررات دقیق وضع نمود. در این دوره، روابط ایران و انگلیس وارد مرحله جدیدی شد. انگلیس به رضاشاه بهعنوان یک متحد قوی در برابر اتحاد جماهیر شوروی نگاه میکرد و در مقابل، رضاشاه نیز به حمایت انگلیس نیاز داشت. این رابطه متقابل، به گسترش نفوذ انگلیس در ایران و تبدیل آن به شریک تجاری اصلی ایران منجر شد؛ بهطوریکه انگلستان 67 درصد واردات ایران را در سالهای 1299 تا 1303ش تأمین میکرد.[2]
البته با وقوع تحولات سیاسی در اروپا و قدرتمند شدن آلمان، روند مشارکت انگلیس در تجارت با ایران رو به کاهش نهاد؛ بهگونهای که در سالهای 1304 تا 1309ش، از 46 درصد به 29 درصد کاهش یافت. صادرات ایران به ممالک انگلستان و هند نیز از 37 درصد به 23 درصد رسید. در اواخر دهه 1310ش، انگلستان با 17 درصد، سومین طرف تجاری ایران شد و بعد از آلمان و شوروی قرار گرفت.[3]

جلسه کورت لیندن بلات رئیس آلمانی بانک ملی ایران، با اعضای اتاق تجارت ایران
شماره آرشیو: 4751-4ع
کالاهای غیرنفتی در تجارت با انگلستان؛ خشکبار و فرش و پنبه
ایران در این دوره، صادرکننده محصولاتی مانند خشکبار (کشمش، خرما، انجیر)، فرش، پوست، و پنبه به انگلستان بود. این محصولات، بهویژه فرش، از کیفیت بالایی برخوردار بودند و در بازار انگلستان طرفداران زیادی داشتند. اساسا در بخشهای اقتصاد داخلی (یعنی غیر نفتی)، نشانههای بهبود و تحرک دیده میشد که با درآمدهای نفت بیارتباط نبود. اطلاعات موثقی برای کل تولید کشاورزی و توزیع آن بر حسب محصول یا منطقه در دست نیست، اما شواهد کمّی غیرمستقیمی در دست است که نشان میدهد تولید کشاورزی به دو بخش تولید محصولات تجاری (پنبه، تریاک، تنباکو و خشکبار)، عمدتا برای صادرات، و محصولات غذایی (گندم، جو، برنج، میوه و جز اینها)، برای مصرف داخلی تقسیم میشد.[4]
بنابراین، قسمت اعظم صادرات غیرنفتی ایران را محصولات کشاورزی تشکیل میداد، اما در هنگامه بحران جهانی سال 1929م، بهای همین محصولات کشاورزی و مواد خام صادراتی نیز رو به تنزل نهاد و بدینسان تراز بازرگانی نامتوازن شد. نکته مهم این است که استعمار پیر انگلستان بهجای سرمایهگذاری بر صنعت و معادن غیرنفتی و تقویت و گسترش بخش «خصوصی»، بر استثمار صنایع خانگی و روستایی و حتی استخراج منابع معادن تمرکز کرده بود و از قِبل آن سود سرشاری بهدست میآورد و در مقابل، به تحقق سطحی آرزوهای اقتصادی رضاشاه کمک میکرد؛ آرزوهایی که بازهم هماهنگ با اهداف استعماری و امپریالیستی دولت انگلستان بود. یکی از این اهداف، تجهیزات نظامی و رشد صنایع هوایی در تجارت با انگلستان بود.
توافقنامه پایاپای تجاری: از واردات کالاهای صنعتی تا خرید هواپیماهای نظامی
کالاهای وارداتی از انگلستان به ایران عبارت بود از ماشینآلات صنعتی، ابزارآلات و انواع پارچه و منسوجات؛ بااینحال، با توجه به آغاز جنگ جهانی دوم و احتمال گسترش جنگ به منطقه، نیاز مبرم ایران به تجدید ناوگان هوایی خود بیش از پیش احساس میشد.[5] وضعیت اسفبار نیروی کوچک هوایی بهگونهای بود که از شش هواپیمای فرانسوی و دو هواپیمای روسی، در همان ابتدا نیمی از آنها از رده خارج شدند و میزان جایگزینی هواپیماها تقریبا با میزان استهلاک و فرسایش بر اثر حوادث برابری میکرد و بنابراین خرید هواپیما ضرورت یافت. وزیر مختار آمریکا در ایران، چارلز کامر هارت، گزارش داده است که در اکتبر 1930م، دولت ایران قراردادی برای خرید بیست هواپیمای آموزشی دوهویلند تایگر ماث با شرکت انگلیسی دوهویلند بسته است.[6]

پرواز پنج فروند از هواپیماهای دوباله ارتش ایران (سال 1313)
شماره آرشیو: 130543-۲۷۵م
در گزارش دیگر آمده است: «شاه مجموعا پنجاه هواپیمای نظامی خرید که بیست فروند آن از نوع آموزشی دوهویلند بود. سی فروند هواپیمای دیگر نیز از نوع بمبافکن و جنگنده بود که از کارخانه هاوکر خریداری شده بود. سفارش این هواپیماها در ماه ژوئن 1932م و بهدنبال سفر هیئت نظامی ایران به لندن صورت گرفت».[7] افزونبراین، سی جنگنده هاوکر و 12 تا 24 هواپیمای دوهویلند دیگر نیز در دست سفارش قرار داشت. سفارش و حجم خرید ایران از دولت انگلیس نشان میدهد که انگلیسیها عملا بازار هواپیمایی ایران را در انحصار خود گرفته بودند.
نگرانی انگلستان از گسترش فعالیتهای هوایی آمریکا در ایران و تجهیز هواپیماهای ایرانی به موتورهای پیشرفته آمریکایی، یکی از دلایل اصلی تغییر رویکرد این کشور در قبال ایران بود. انگلستان نگران بود که این موضوع به نفوذ بیشتر آمریکا در منطقه و بهویژه در همسایگی هند منجر شود. برای مقابله با این تهدید، انگلستان اقداماتی انجام داد که از جمله آنها میتوان به برکناری سرگرد ارفع (مسئول خرید تجهیزات آمریکایی) و ایجاد مشکل در پرداخت حقوق کارمندان آمریکایی اشاره کرد. در یکی از گزارشهای اسناد آمریکا آمده است: «همسر وزیرمختار انگلیس در تهران، هور، به وضعیت بد موتورهای هواپیمای آمریکایی اشاره کرد و در لحظهای که حواسش نبود گفته است که بههرحال دولت ایران دیگر از این موتورها نخواهد خرید و سپس افزوده است: "وای! نباید این را میگفتم"».[8] در جای دیگر آمده است: «کاپیتان للند جی. ترو در نامهای به تامس اف. همیلتن اطلاع داده بود که شنیده است که اعلیحضرت مونتاژ قطعات کشورهای مختلف را ممنوع کرده است و گفته است در آینده همه هواپیماها باید ساخت انگلیس با موتور انگلیسی باشند».[9]
با ورود آلمان به حوزه تجارت ایران، نفوذ انگلیس رو به کاهش نهاد و سرانجام سهیلی، وزیر امور خارجه ایران، به سفارت انگلستان اطلاع داد که معاهده استقلال تعرفه گمرکی در 20 اردیبهشتماه 1307ش، که به مدت هشت سال اعتبار داشت، در 20 اردیبهشت 1315ش به پایان خواهد رسید. درنتیجه، اتاق تجارت انگلستان تصمیم گرفت نوعی توافقنامه پایاپای تجاری با دولت ایران امضا کند که در ازای ورود یک میلیون لیره کالاهای ایرانی، انگلیس نیز یک سهمیه به همان ارزش داشته باشد.[10] البته باید توجه کرد که نفوذ اولیه آلمان در ایران با حمایت انگلستان بود تا آلمانی که در بحران اقتصادی قرار گرفته بود، بتواند تجدید سازمان شود تا مبادا باد شعارهای سوسیالیستی، که در آن روز در اروپا بسیار میدمید و میتوانست برای کل قاره خطرناک باشد، این کشور را به پایگاهی سوسیالیستی در مواجهه با منافع انگلستان تبدیل کند. بدین ترتیب رضاخان در مقابل انگلستان بازی نمیکرد، بلکه در پازلی بازی میکرد که انگلیسیها نیز راغب به آن بودند.
نتیجه
روابط تجاری ایران با انگلستان در دوره پهلوی اول، پیامدهای منفی بسیاری برای اقتصاد ایران داشت. نخست، تراز تجاری ایران بهشدت منفی بود؛ یعنی ارزش کالاهای وارداتی از انگلیس بسیار بیشتر از کالاهای صادراتی ایران بود؛ دوم، این امر به خروج حجم عظیمی از ارز و ایجاد یک وابستگی اقتصادی جدی منجر شد. علاوه بر این، اختلاف نرخ ارز بین دو کشور، زمینه را برای بهرهبرداری بیرویه انگلیس از منابع طبیعی و کالاهای غیرنفتی ایران فراهم کرد. در نهایت، وابستگی اقتصادی ایران به انگلیس در حوزههای مختلفی مانند صنعت، نظامی، مصرف و حتی بخشهایی مانند بانکداری و حملونقل گسترده بود؛ ازاینرو، شرکتهای انگلیسی نفوذ چشمگیری در اقتصاد ایران داشتند.
پینوشتها:
[1]. علیاصغر زرگر،
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دورهی رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران، انتشارات پروین و معین، 1372، ص 331.
[2]. جان فوران،
مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چ دوم، 1378، ص 366.
[4]. محمدعلی همایون کاتوزیان،
اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا پایان سلسلهی پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، چ چهارم، 1373، ص 138.
[5]. علیاصغر زرگر، همان، ص 335.
[6]. محمدقلی مجد،
رضاشاه و بریتانیا: بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه مصطفی امیری، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، ص 328.