در دوره مشروطه گروههای مختلف سیاسی با ایدئولوژیهای متنوعی در صحنه حضور داشتند که هرکدام در تلاش بودند ایران را به سمت تغییرات اساسی هدایت کنند. یکی از این گروهها، دموکراتهای افراطی بودند
نگاهی به تندروی گروههای افراطی در دوران مشروطه؛
در سایه تندبادها
6 خرداد 1404 ساعت 13:08
مولف : رضا سرحدی
در دوره مشروطه گروههای مختلف سیاسی با ایدئولوژیهای متنوعی در صحنه حضور داشتند که هرکدام در تلاش بودند ایران را به سمت تغییرات اساسی هدایت کنند. یکی از این گروهها، دموکراتهای افراطی بودند
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ دوره مشروطه ایران یکی از مقاطع بسیار پیچیده و حساس تاریخ سیاسی این کشور بهشمار میآید. در این دوره، گروههای مختلف سیاسی با ایدئولوژیهای متنوعی در صحنه حضور داشتند که هرکدام در تلاش بودند ایران را به سمت تغییرات اساسی هدایت کنند. یکی از این گروهها، دموکراتهای افراطی بودند که با رویکردی رادیکال و انقلابی به تحولات سیاسی نظر داشتند و میکوشیدند با استفاده از مبارزات اجتماعی و سیاسی، رژیم پادشاهی قاجار را تغییر دهند و زمینهساز تحقق دموکراسی و آزادی در کشور شوند. نوشتار حاضر در پی تحلیل و بررسی تأثیرات و پیامدهای فعالیتهای دموکراتهای افراطی در دوره مشروطه ایران است و تلاش میکند دلایل و نتایج این رویکردهای افراطی را در عرصه داخلی و خارجی بررسی کند.
ویژگیها و اهداف دموکراتهای افراطی در مشروطه
دموکراتهای افراطی در دوره مشروطه بیشتر زیرمجموعه جریانی شناخته میشدند که خواستار تغییرات فوری و اساسی در ساختار حکومتی و اجتماعی ایران بود. برخلاف برخی گروههای دیگر که به اصلاحات تدریجی و مصالحه با دربار قاجار اعتقاد داشتند، این گروهها معتقد بودند که برای رسیدن به دموکراسی و آزادی باید اصلاحات به شکلی رادیکال و سریع انجام شود. این رویکرد باعث شد آنها بهدنبال راهحلهای سختگیرانه و افراطی برای حل مشکلات سیاسی و اجتماعی ایران باشند.[1]
دموکراتهای افراطی در دوره مشروطه تأکید بسیاری بر سرنگونی ساختارهای استبدادی داشتند و معتقد بودند که تنها با از بین بردن نظام سلطنتی مطلقه میتوان به دموکراسی واقعی دست یافت. آنها حتی خشونتهای سیاسی برای تحقق اهداف خود را مجاز میدانستند و بر این باور بودند که تغییرات بنیادین فقط از طریق مبارزات قهرآمیز و فشار اجتماعی ممکن است. بر همین اساس، برخی از آنها به حمایت از گروههای انقلابی و استفاده از ائتلافهای مردمی برای مقابله با حاکمیت قاجار ترغیب شدند.[2]
دموکراتهای افراطی در این دوره خواستههای خود را عمدتا از طریق اقدامات سیاسی و اجتماعی در قالب جنبشهای مردمی و اعتراضات خیابانی دنبال میکردند. این گروهها در انقلاب مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی نیز حضور فعالی داشتند و بر تصویب قوانین مورد نظر خود تأکید میکردند؛ زیرا یکی از راههای رسیدن به خواستههای خود را تصویب قوانین جدید در مجلس میدانستند. این تفکر باعث شد آنها بهطور مداوم از ابزارهای سیاسی برای مقابله با حکومت و به چالش کشیدن نظام سلطنتی استفاده کنند.[3] آنان عمدتا اقلیتهای حزبی و جوان را تشکیل میدادند که غیر مشهور بودند.[4]
تناقضها و افراطیگری: بحرانهای داخلی و مشکلات اجتماعی
اگرچه دموکراتهای افراطی با نیّت اصلاحات و تغییرات مثبت به عرصه سیاست وارد شدند، اغلب درک درستی از شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران نداشتند. این ناآگاهی از وضعیت موجود و فشارهای اجتماعی همراه روشهای رادیکال آنان موجب شد بسیاری از خواستههای آنها بهجای آنکه به بهبود وضعیت جامعه منجر شود، بیشتر بحران آفریند.[5] اولین بحران عمدهای که از اقدامات افراطی این گروهها بهوجود آمد، نبود هماهنگی میان خواستههای آنان و واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی کشور بود. بسیاری از این گروهها معتقد بودند که اصلاحات باید بهطور فوری و در سطح گستردهای صورت گیرد، اما تصویب برخی قوانین اقتصادی یا اجتماعی بدون ارزیابی دقیق از پیامدهای آنها باعث بروز مشکلات جدی در کشور شد؛ برای مثال، در مناطق مختلفی از ایران که از شرایط اقتصادی مناسبی برخوردار نبودند، اجرای برخی اصلاحات اجتماعی نظیر تغییرات در مالکیت زمین، باعث وارد آمدن فشارهای بیشتر بر مردم و نارضایتی قشرهای مختلف جامعه شد.[6]
این افراطیگریها همچنین باعث پیدایش شکافهای عمیقتری در میان گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی شد. درحالیکه برخی از گروهها خواستار اصلاحات تدریجی و عاقلانه بودند، دیگر گروهها با طرح خواستههای شدید و رادیکال خود، عرصه را برای همکاریهای سیاسی تنگ میکردند. این تندرویها موجب تضاد نخبگان سیاسی و اجتماعی شد که در نهایت به بیثباتی بیشتر در کشور انجامید.
علاوه بر این، سیاستهای افراطی در بسیاری از موارد به خشونت و ترور انجامید. برخی گروههای تندرو برای پیشبرد اهداف خود به استفاده از نیروی نظامی و حتی ترور شخصیتهای سیاسی روی آوردند. این اقدامات نهتنها کمکی به حل بحرانهای سیاسی نکرد، بلکه جامعه ایران را به سمت بیثباتی و درگیریهای داخلی سوق داد. آنچه درباره صحنه سیاسی دوره مجلس اول گفته شده به درستی اقدامات این جریان و فضایی را که بر اثر این تندرویها پدیدار شده بود ترسیم میکند:
«بمبگذاری و ایجاد فضای رعب و وحشت، سازماندهی تظاهرات با شعارهای افراطی، ترویج خشونت و قهر، انتشار شبنامههایی همراه با تهدید و پرخاشگری، تهدید به قتل رئیس مجلس و رئیس دولت، نقض مصونیت پارلمانی؛ همگی اینها از جمله کالاهایی بود که جریانهای افراطی به بازار داغ سیاست عصر مشروطه عرضه کردند. در ورای اینها نیز، ابزار خشونت عریان همواره آماده شعلهور شدن بود».
به این ترتیب، اجتماعیون به عنوان عاملان خشونت سیاسی در فضای کمابیش دموکراتیک عصر مجلس اول شناخته میشوند. به اعتقاد برخی، آنان بحرانی آفریدند که سرانجام به ویرانی مجلس انجامید.[7]
دموکراتهای افراطی و ضدیت با اسلام
در تحلیل موضعگیریهای فرقه دموکرات در قبال اسلام و روحانیت، باید به ریشههای فکری و اهداف سیاسی این جریان توجه کرد. فرقه دموکرات، تحت تأثیر اندیشههای حزب سوسیال دموکرات قفقاز، به دنبال تجدد و نوسازی ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران بود. یکی از اصول اساسی برنامه آنها، تفکیک کامل قوای سیاسی از روحانیان بود؛ به عبارتی، آنها خواستار پایان دادن به حضور روحانیت در امور حکومتی و تصمیمگیریهای سیاسی بودند. این اصل، مخالفت صریح با جایگاه روحانیت تلقی میشد. چنین موضعی در فضایی که مشروعیت بسیاری از نهادهای قدرت با دین پیوند خورده بود، طبیعتا رادیکال محسوب میشد.[8]
همچنین برنامههای اصلاحطلبانه فرقه دموکرات، از جمله الغای نظام فئودالی، تقسیم املاک، برچیدن نظام طبقاتی، و برقراری نظم اجباری هرگز از حد حرف فراتر نرفت. دموکراتها، در تبلیغات خود، مخالفان را با برچسبهایی چون «آخوند»، «مرتجع» و «محافظهکار» هدف قرار میدادند که نشاندهنده تعارض آشکار با نهاد دین و روحانیت بود. از سوی دیگر، روحانیان و تودههای مذهبی نیز به فرقه دموکرات به چشم جریانی ضد مذهب نگاه میکردند، و همین امر مشروعیت سیاسی فرقه را بهشدت تضعیف کرد.[9]
در جامعهای که دین در تاروپود زندگی اجتماعی و سیاسی مردم ریشه دوانده بود، چنین نگرشی بهسرعت از سوی بدنه مذهبی و علمای بانفوذ شناسایی شد. بسیاری از مردم، بهویژه طبقات سنتی و دیندار، فرقه دموکرات را به عنوان دشمن دین و مبلغ اندیشههای ضددینی تلقی کردند. تبلیغات تند دموکراتها علیه روحانیت و طرحهای آنها برای تغییر بنیادین نظام آموزشی، اقتصادی و حقوقی کشور، بیش از پیش این تصویر را تقویت میکرد؛ ازاینرو، میتوان گفت که هدف اصلی فرقه دموکرات، بازتعریف نقش دین نبود، بلکه در عمل به حاشیه راندن آن از حیات سیاسی و اجتماعی بود.
فشرده سخن
دموکراتهای افراطی در دوره مشروطه ایران اگرچه ظاهرا با هدف اصلاحات و بهبود وضعیت کشور وارد میدان سیاست شدند، رویکردهای رادیکال و افراطی آنان، نهتنها مانع دستیابی این گروه به اهداف خود شد، بلکه به ایجاد بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در ایران انجامید. این گروهها با بیتوجهی به شرایط واقعی کشور و با اقدامات خشونتآمیز و رادیکال، نهتنها نتوانستند روند اصلاحات را به پیش برند، بلکه موجب تضعیف توان جامعه و ایجاد بحران در آن شدند. در نهایت، با توجه به اینکه خواستههای آنان بهسرعت و بهطور غیرمنطقی پیش میرفت، مشروطه ایران بهجای تحقق اهداف خود، به مرحلهای از انحراف و بیثباتی رسید که در درازمدت به ضرر مردم و کشور تمام شد.
پینوشتها:
کد مطلب: 25939