پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ شعارها در جریان هر انقلابی ابزاری برای بیان مطالبات و اولویتهایی هستند که قرار است برجسته و جریانساز شوند. آنها زمینه اهداف و آرمانهای انقلابیون را فراهم مینمایند. علایم، ویژگیها، اهداف و خواستههای سلبی و ایجابی انقلابیون در شعار عیان میشود که برخاسته از ایدئولوژی انقلاب، ایمان و آرمان و احساسات عمیق و انقلابی تودههاست.[1] درواقع شعار منظومه فکری تودههای انقلابی را نمایان میکند که از بنمایههای فکری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنها حکایت دارد و در آن معانی و نمادها با هم پیوستگی عمیقی دارند. انقلاب اسلامی ایران نیز با مشارکت گسترده مردم از قشرهای گوناگون جامعه شکل گرفت و شعارهایی که مردم در اعتراضات و تظاهرات سر میدادند، بازتابی از خواستهها و اولویتهای آنان بود. یکی از پرسشهای مهم در تحلیل این انقلاب این است که آیا شعارهای مردم بیشتر ماهیت اقتصادی داشتند یا فرهنگی و اگر فرهنگی بودند، آیا این موضوع نشاندهنده اولویت فرهنگی انقلاب و اولویت نداشتن اقتصاد در خواستههای مردم بود؟ پاسخ به این پرسشها مسئله اصلی این مقاله است که با تمرکز بر ماهیت فرهنگی انقلاب ایران صورت میگیرد.
شعارهای انقلابی
بررسی شعارهای مردم در انقلاب سال 1357 نشان میدهد محتوای شعارها سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بودند. بر مبنای پژوهش پناهی (1379) از میان 4000 شعار انقلابی که از مهر 1356 تا مهر 1360 جمعآوری شد تعداد 885 شعار یعنی تقریبا 21 درصد مربوط به چرایی نفی وضع موجود و ضدیت با حکومت پهلوی است. 738 شعار مربوط به وضعیت ایجابی و ایدئالها و آرمانهای انقلابیون است که حدود 18 درصد میشود. 860 شعار یعنی در حدود 21 درصد درباره راهبرد و شیوه مبارزه با حکومت پهلوی است. 14 درصد (593) شعارها نیز مرتبط با ایدئولوژیهای مختلف انقلابیون و 15 درصد (641) شعارها نیز در حمایت از شخصیتهای انقلابی همچون امام خمینی و 10 درصد نیز حول دوستان و دشمنان انقلاب و شخصیتهای بینالمللی است. از میان 738 شعار که مربوط به وضعیت ایجابی و آرمانها و اهداف انقلابیون است 261 شعار یعنی 40 درصد شعارها مربوط به آزادیها و حقوق سیاسی و همچنین نهادهای سیاسی مطلوب در جامعه است. 359 شعار (55 درصد) درباره اهداف و ارزشهای فرهنگی و 39 شعار یعنی حدود 5 درصد در زمینه اقتصادی و آرمانهای اقتصادی انقلاب است. نتیجه این پژوهش نشان میدهد مهمترین زمینه انقلاب اسلامی فرهنگی بوده و درواقع اعتراض مردم به وضعیت فرهنگی حاکم در جامعه بوده است؛ بههمین علت مهمترین آرمانها و بیشترین حرفها و شعارها در زمینه تحقق آرمانهای ارزشی فرهنگی و بهویژه دینی مطرح شده است. بعد از آن و در سطح پایینتر آرمانها و اهداف سیاسی با حدود 40 درصد و در نهایت آرمانهای اقتصادی قرار گرفته است. پس در واقع نارضایتی مردم در نخستین مرتبه فرهنگی، سپس سیاسی و در نهایت اقتصادی بوده است. «یا لااقل در آن شرایط و در آن زمان بحث اقتصادی بحث محوری مردم نبوده است».[2]
بنابراین در مبارزه با حکومت پهلوی شعارهای اقتصادی نیز مطرح میشد که ناظر به مشکلاتی مانند تورم، بیکاری، فساد اقتصادی و نابرابریهای اجتماعی بود. تمرکز شاه بر صنعتیسازی سریع و برنامههای نئولیبرالی شکاف طبقاتی را گسترش داده بود. سیاستهای اقتصادی شاه، به ویژه پس از اصلاحات ارضی و برنامههای صنعتیسازی، به افزایش شکاف طبقاتی و نارضایتی گسترده در میان اقشار پایین و متوسط جامعه منجر شده بود؛ بنابراین شعارهایی مانند نان، کار، آزادی نشاندهنده خواستههای اقتصادی مردم و نارضایتی از وضعیت معیشتی و اقتصادی جامعه در دوره پهلوی بود.[3] بااینحال، شعارهای اقتصادی هرگز به تنهایی محور اصلی اعتراضات نبودند. این شعارها اغلب در کنار شعارهای فرهنگی مطرح میشدند.
از سوی دیگر، شعارهای فرهنگی بیشتر بر هویت اسلامی، استقلال فرهنگی، مقابله با غربزدگی و بازگشت به ارزشهای دینی و سنتی تأکید داشتند. این شعارها در جریان انقلاب تأثیرگذارتر بودند. شعارهایی مانند استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی و حفظ اسلام به دست هر مسلمان واجب است نشاندهنده تأکید مردم بر هویت اسلامی و فرهنگی بود. این شعارها بازتابی از نگرانیهای فرهنگی مردم در برابر سیاستهای غربگرایانه حکومت پهلوی بود؛ بنابراین به گفته اغلب کارشناسان چون عنایت، انقلاب ایران ماهیتی فرهنگی داشت که در اعتراض به سیاستهای فرهنگی حکومت پهلوی، از جمله تلاش برای مدرنیزاسیون سریع و غربیسازی جامعه شکل گرفت.[4]
ماهیت فرهنگی انقلاب ایران
انقلاب ایران یک انقلاب فرهنگی در واکنش به سیاستهای فرهنگی و مدرنیزاسیون حکومت پهلوی بود. چون این حکومت بهویژه در دوره محمدرضا پهلوی در تلاش بود با اجرای برنامههای مدرنیزاسیون و غربیسازی ایران را بهسرعت به جامعهای مدرن تبدیل کند. این سیاستها شامل تغییرات گسترده در نظام آموزشی، تبلیغ فرهنگ غربی، تغییر در سبک زندگی و تضعیف ارزشهای سنتی و اسلامی بود؛ بنابراین به موازات نوسازی شاه، گروههای سنتی علیه شاه تجهیز شدند و مذهب نیز بهسان یک ایدئولوژی انقلابی تعریف شد.
یکی از مفاهیم بسیار مهمی که در تحلیل ماهیت فرهنگی انقلاب ایران مطرح میشود، مفهوم غربزدگی است. این مفهوم، که نخستین بار در کتاب غربزدگی جلال آل احمد مطرح شد، به نقد سیاستهای غربگرایانه حکومت پهلوی میپرداخت.[5] این مفهوم به اصلیترین محور انقلاب اسلامی بدل شد. مردم ایران، بهویژه اقشار مذهبی و سنتی، احساس میکردند که سیاستهای فرهنگی حکومت پهلوی هویت آنها را تهدید میکند؛ برای مثال، تغییر تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی در سال 1355 و جشنهای 2500 ساله که با مخالفت گسترده نیروهای مذهبی و سنتی مواجه شد، نمونهای از این سیاستها بود. این اقدام به عنوان تلاشی برای قطع ارتباط مردم با تاریخ و هویت اسلامی خود تلقی شد؛ بنابراین آنچه گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی را شکل داد گفتمان بازگشت به خویشتن بود. به عبارت دیگر در پی سیاستهای نوگرایانه و مدرنیزاسیون از بالای حکومت پهلوی اغلب مردم دچار بحران معنا و هویت شده بودند. آنچه به این هویتهای گمگشته معنی بخشید در کنار گفتمانهای چپ، که در آن مقطع بر گفتمان مقاومت غالب بودند، جریان اسلامی قرار داشت. این گروه با تلفیق آموزههای اسلامی با نیازهای روزمره نظریهای انقلابی را تولید کردند که گروههای مختلف چپ و ملیگرا نیز جذب آن شدند و در سایه آن توانستند انقلاب را ماهیتی دینی و اسلامی ببخشند و اولویتهای پس از پیروزی را نیز بر مبنای این ماهیت تعیین کنند، اما گفتمان بازگشت به خویشتن در انقلاب اسلامی تنها به نفی غربزدگی و تلاش برای احیای خویشتن نمیپرداخت و حول اندیشه امام خمینی پا را فراتر از این گذاشته و وجهی ایجابی نیز یافته بود؛ یعنی با نفی غرب، هویت دینی را جانشین هویت غربی و تجددگرا میکرد.
از منظر امام خمینی، اساسیترین مؤلفه تعیینکننده هویت ایرانیان فرهنگ دینی بود. ایشان دراینباره بر این نظر بودند که بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. فرهنگ هر جامعه، هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ، جامعه هرچند در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، پوچ و پوک و میانتهی است. اگر فرهنگ جامعهای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا میکند و بالاخره در آن مستهلک میشود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست میدهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشئت میگیرد و سادهاندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها ممکن است. بیجهت و منباب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران، که در رأس تمام اهداف آنان قرار دارد، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است.[6]
بر این اساس نیز امام هسته اصلی نظریه انقلاب ایران را حول بازگشت به خویشتن خویش با آمیزهای مذهبی قرار داد؛ بنابراین در ایجاد ماهیت فرهنگی انقلاب اسلامی نقش امام خمینی بارز است. قرائت امام از مذهب و نوع رابطه آن با سیاست به گفتمان بازگشت به خویشتن در آن مقطع مختصاتی نو داد و آن را از خردهگفتمانهای بازگشت به خویشتن بهویژه گفتمان چپ متمایز کرد. این گفتمان با نفی غرب و وابستگی به آن، بر مذهب به عنوان مهمترین ویژگی و محور بازگشت به خویشتن تأکید و با پیوند دین و سیاست نظریهای برای تحقق این گفتمان ابداع و ترویج میکرد. همین نوبودگی موجب شد گفتمان انقلاب اسلامی و تعلقاتش خاص شوند، آنچه در شکل بدیع حکومت جمهوری اسلامی نمایان شد.
نتیجه گیری
شعارهای مردم در انقلاب سال 1357 ترکیبی از خواستههای اقتصادی و فرهنگی بود، اما شعارهای فرهنگی با بسامد بیشتر و تأثیرگذارتر بودند؛ بنابراین اگرچه مشکلات اقتصادی در نارضایتی مردم مؤثر بودند، به نظر میرسد که ماهیت انقلاب 1357 در ایران بیشتر فرهنگی و با مرکزیت اسلام بود. این موضوع را میتوان در تأکید رهبران انقلاب بهویژه امام خمینی، بر ارزشهای اسلامی و مقابله با غربزدگی مشاهده کرد؛ چنانکه بررسی سخنرانیهای امام در صحیفه نشان میدهد که تأکید ایشان بر لزوم بازگشت به اسلام اصیل و مقابله با فرهنگ غربی بود. این موضوع حاکی از آن است که اگرچه اقتصاد در خواستههای مردم حضور داشت، اولویت اصلی انقلاب، بازگشت به ارزشهای اسلامی و استقلال فرهنگی بود. انقلاب ایران فراتر از یک تغییر سیاسی در پی ایجاد یک تحول فرهنگی عمیق بود که هویت ایرانی ـ اسلامی را تولید نماید. این انقلاب نشان داد که فرهنگ و هویت میتوانند نیروهای قدرتمندی در بسیج مردم و ایجاد تغییرات بزرگ اجتماعی و سیاسی باشند.
سوتیتر:
مهمترین زمینه انقلاب اسلامی فرهنگی بوده و درواقع اعتراض مردم به وضعیت فرهنگی حاکم در جامعه بوده است؛ بههمین علت مهمترین آرمانها و بیشترین حرفها و شعارها در زمینه تحقق آرمانهای ارزشی فرهنگی و بهویژه دینی مطرح شده است. بعد از آن و در سطح پایینتر آرمانها و اهداف سیاسی با حدود 40 درصد و در نهایت آرمانهای اقتصادی قرار گرفته است
کلیدواژگان: شعارهای انقلاب اسلامی، فرهنگ، اقتصاد
پینوشتها:
[1]. محمدحسین پناهی، «بررسی زمینهها و اهداف انقلاب اسلامی بر اساس شعارهای انقلاب»، فصلنامه
علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، ش 11-12 (1379)، ص 9.
[2]. محمدحسین پناهی، «شعارهای انقلاب اسلامی»، فصلنامه پژوهشی
اندیشه انقلاب اسلامی، ش 4 (زمستان 1381)، صص 215-217.
[3]. یرواند آبراهامیان،
ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1378، ص 247.
[4]. حمید عنایت،
اندیشه سیاسی در اسلام، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، خوارزمی، 1365، ص 189.
[5]. جلال آل احمد،
غربزدگی، تهران، انتشارات رواق، 1341.
[6]. امام خمینی،
صحیفه امام، ج 5، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص 243.