کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

جایگاه بازگشت به خویشتن در اندیشه جلال آل احمد؛

راهکاری برای پیامدهای مدرنیزاسیون در ایران

31 فروردين 1404 ساعت 17:53

مولف : علی آذری مقدم

اندیشه‌ورزی جلال آل احمد درباره چگونگی وضعیت ایرانی را باید اساسا پاسخی به بطن معمای عقب‌ماندگی ایران دانست


 
مقدمه
اندیشه‌ورزی جلال آل احمد درباره چگونگی وضعیت ایرانی را باید اساسا پاسخی به بطن معمای عقب‌ماندگی ایران دانست. درست زمانی که در شرق و به‌ویژه در ایران، تأملات عمیق روشنفکران در مورد هویت فرهنگی و توسعه‌نیافتگی اوج گرفته بود، بسیاری از آنان بر این باور بودند که راه برون‌رفت از این وضعیت در گرو پذیرش مدل‌های غربی است. آنان معتقد بودند که علت عقب‌ماندگی ایران به دلیل عدم پیروی از فرهنگ غربی و ناتوانی در انطباق با الگوهای پیشرفت غربی است. از این منظر، توسعه تنها با الگوگیری از غرب ممکن بود و جامعه ایرانی باید به‌جای تأمل در ارزش‌های بومی، به دنباله‌روی از مدرنیته غربی روی آورد تا بتواند از مسیر عقب‌ماندگی خارج شود. در مقابل، جلال آل احمد با خوانشی انتقادی تلاش کرد تصویری دوگانه از جامعه ایرانی و شکاف میان سنت و مدرنیته ارائه دهد.[1] او معتقد بود ریشه‌های عقب‌ماندگی ایران در تقلید از مدل‌های غربی و مدرنیزاسیون غرب‌محور است، که وی آن را در قالب مفهوم «غرب‌زدگی» معرفی می‌کرد. در این برهه آل احمد عامل معضلات جامعه ایران را غرب‌زدگی حکومت و روشنفکرانش‌ می‌دانست.[2] به زعم وی نظام سیاسی و روشنفکرانش عامل اصلی گسست جامعه از خود و بیگانه‌پنداری بودند؛ ازاین‌رو وی با طرح پرسش‌هایی بنیادی درباره جایگاه هویت ایرانی، به دین اسلام و تأثیر تخریبی فرهنگ غربی بر جامعه ایرانی توجه کرد. در ادامه، مفهوم غرب‌زدگی و جایگاه بازگشت به خویشتن در نظام فکری آل احمد بررسی شده است.
 

زنده‌ياد جلال آل احمد در منزل شخصي (دهه 1340)
زنده‌یاد جلال آل احمد در منزل شخصی (دهه 1340)
 
غرب‌زدگی
غرب‌زدگی، مفهومی است که جلال آل احمد به عنوان مهم‌ترین چالش‌ پیش‌روی جامعه ایران مطرح می‌کند. به اعتقاد او معنای شرق و غرب نه معنای سیاسی و نه جغرافیای، بلکه هر دو آنها معنای اقتصادی دارند.[3] غرب جایی است که به وسیله ابزار ماشین، تولید انبوه صورت می‌گیرد و شرق در نقطه مقابل محلی برای مصرف انبوه در نظر گرفته می‌شود؛ ازاین‌رو آل احمد غرب‌زدگی را مشخصه‌ای از دورانی در تاریخ ما می‌داند که هنوز به مقدمات ماشین دست نیافته‌ایم؛ یعنی به علوم جدید و تکنولوژی آشنا نشده‌ایم[4] و فقط به عنوان مصرف‌کننده ماشین که در تولید آن هیچ نقشی نداشته‌ایم شناخته می‌شویم.  وی در چنین وضعیتی غرب‌زدگی را همان وبازدگی می‌داند[5] که نتیجه آن چیزی جز بیماری فرهنگی، استعمار توسط قدرت‌های بزرگ و در متنها علیه خود به غیر از خودبیگانگی جامعه نمی‌تواند باشد. بدین صورت او مدرنیته را نه تنها یک فرآیند اقتصادی یا صنعتی، بلکه به‌عنوان یک ایدئولوژی فرهنگی می‌بیند که به‌طور نظام‌مند ارزش‌های غربی را بر سایر فرهنگ‌ها تحمیل می‌کند. از نظر آل احمد، مدرنیته با خود پیامدهای منفی‌ای همچون مصرف‌گرایی افراطی، فردگرایی مفرط، و فروپاشی ساختارهای اجتماعی سنتی را به همراه آورده است که ساختارهای فرهنگی و اخلاقی جامعه را نیز نابود کرده‌اند.
 
به زعم آل احمد نخستین ریشه‌های غرب‌زدگی از زمانی آغاز شد که احساس رقابت و رشک جای خود را به احساس درماندگی و عبودیت داد[6] تا جایی که هر عمل در زیست اجتماعی فارغ از مبانی و ارزش‌‌های سنتی، رنگ‌ و بوی غربی به خود گرفته، به گونه‌ای که تنها امر حقیقی همین پیروی از عمل و روش غربی است؛ لذا او چنین نظام اندیشه‌ای را که از رهگذر فرآیند «غرب‌زدگی» در ایران می‌گذرد، عامل اصلی انحراف جامعه ایرانی از مسیر خود معرفی می‌کند. او معتقد بود که این تقلید، به‌ویژه در نهادهای اقتصادی و فرهنگی، نه تنها به نوسازی واقعی منجر نمی‌شود، بلکه باعث از دست رفتن اصالت و شخصیت ملی ایران نیز می‌شود. آل احمد بر این نکته تأکید می‌کند که در جریان توسعه و نوسازی، تقلید از مدل‌های غربی، تهدیدی جدی برای استقلال فرهنگی و حتی سیاسی کشور به‌شمار می‌آید. از نظر او، این فرآیند نه تنها به توسعه پایدار و واقعی منجر نمی‌گردد، بلکه جامعه را در نوعی بحران هویت عمیق فرو می‌برد.
 
آل احمد مسبب اصلی شرایطی غرب‌زدگی در ایران را جامعه روشنفکران می‌داند؛ کسانی که به جای نقد صحیح از غرب و تلاش برای یافتن راه‌هایی برای بومی‌سازی پیشرفت و توسعه، فرهنگ، ارزش‌های غربی را بی‌چون و چرا پذیرفته و جامعه را به دنباله‌رو فرهنگ غربی تبدیل کرده‌اند. آل احمد مهم‌ترین مشخصه روشنفکران غرب‌گرا را بیگانه بودن نسبت به محیط بومی، سنتی، تاریخی، مذهبی، زبان و فرهنگش می‌داند؛[7] ازاین‌رو روشنفکران غرب‌گرا در اندیشه آل احمد، به جای کمک به توسعه جامعه خود، موجب گسترش هرچه بیشتر بحران هویت و رواج فرهنگ مصرف‌گرایی و تقلید شده‌اند. او معتقد است روشنفکر کسی است که در قبال جامعه مسئولیت دارد نه آن که مانند بسیاری از روشنفکران ایرانی که اغلب با برداشت‌ استعماری گمان می‌کنند در حوزه متروپل بسر می‌برند[8] وظیفه خود را در قبال جامعه فراموش کند؛ لذا ملاک خدمت و خیانت هر یک از روشنفکران در مملکتی مثل ایران در رفتار ایشان با نوع ابزارهای آموزشی، تبلیغاتی و.. است.[9]
 
در نهایت، آل احمد با ارائه نقدهای خود از غرب‌زدگی و مدرنیته غربی، به‌دنبال احیای هویت ملی و فرهنگی ایران بود. او به این نکته اشاره می‌کند که بدون این بازگشت به خویشتن، ایران نمی‌تواند بر بحران‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خود غلبه کند. این بازگشت به اصالت و هویت، از دیدگاه آل احمد، نه به معنای قطع کامل ارتباط با جهان مدرن و غرب، بلکه به معنای بازسازی و تقویت ارزش‌های بومی و استفاده از آنها برای پیشبرد توسعه ملی و دستیابی به استقلال فرهنگی است.
 
جایگاه بازگشت به خویشتن در اندیشه آل احمد
در پاسخ به بحران‌های عمیق فرهنگی و اجتماعی که جامعه ایرانی در دهه‌های اخیر با آن مواجه بود، جلال آل احمد به پیروی از علی شریعتی به یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم فکری خود، یعنی «بازگشت به خویشتن»، روی آورد. این مفهوم در واقع راهکاری است که او برای رهایی از غرب‌زدگی و بازسازی هویت فرهنگی و اجتماعی ایران ارائه می‌دهد. به عبارتی آل احمد رهایی جامعه ایرانی را از استثمار فرهنگی مقدمه‌ای بر رهایی استثمار اقتصادی و سیاسی می‌دانست.[10] بازگشت به خویشتن امری است که آل احمد آن را به عنوان یک ضرورت برای احیای اصالت‌ها و ارزش‌های ملی می‌پنداشت. او معتقد بود که بدون بازگشت به هویت اصیل ایرانی ـ اسلامی، جامعه ایران نمی‌تواند از بحران‌های موجود عبور کند. در همین زمینه او به این نکته اشاره می‌کند که غرب به‌عنوان یک عامل تسلط‌گر فرهنگی و اقتصادی وارد جامعه ایران شده است؛ بازگشت به خویشتن باید به‌عنوان یک حرکت مبارزاتی و آگاهانه از سوی جامعه ایرانی آغاز شود تا بتوان از تأثیرات منفی فرهنگ غربی که با ویژگی‌های فرهنگی و دینی ایرانی سازگار نیست، رهایی یافت. از نظر آل احمد، این بازگشت به خویشتن به معنای پذیرفتن نقاط قوت فرهنگ ایرانی و اسلامی و در عین حال دقت در استفاده از دستاوردهای علمی و تکنولوژیک غرب به‌طور انتخابی و هدفمند است.
آل احمد همان طور که اشاره شد، نه تنها روشنفکران غرب‌زده را عوامل عمده غرب‌زدگی می‌داند، بلکه به زعم وی روشنفکران مهم‌ترین مانع بر سر راه برای بازگشت به خویشتن هستند.[11] در مقابل، آل احمد در تحلیل خود از «بازگشت به خویشتن»، بر مذهب و روحانیون به عنوان یکی از عوامل اساسی هویت ایرانی تأکید می‌کند. به نظر او، روحانیت تنها قشری است که قادرند با این نفوذ مقابله و با توجه به مقبولیت در میان مردم خواهند توانست این مقاومت را به مقاومتی فراگیر تبدیل کنند. به نظر وی روحانیون باصلاحیت‌ترین پزشکانی هستند که می‌توانند این واکسن نجات‌دهنده هویت ایرانی را فراهم کنند.[12]
 
بنابراین بازگشت به خویشتن به معنای تأکید مجدد بر نظام ارزش‌ها، فرهنگ، تاریخ و دین، عقیده و ایدئولوژی خویش می‌باشد. در این رویکرد اقتباس از تکنولوژی و دانش غربیان از روی تشخیص انجام می‌شود و برداشت‌هایی که با اسلام اصیل منافات دارد طرد می‌شود.[13] در واقع رسیدن به چنین وضعیتی به زعم جلال آل احمد میسر نخواهد شد مگر آنکه مقدماتش فراهم شود؛ و مقدمه آن را در لزوم مبارزه با تسلیم فکری، فرهنگی و سیاسی با غرب می‌دانست.[14] از‌این‌رو می‌توان در نظر داشت که درک آل احمد از بازگشت به سنت کامل یک امر سیاسی است به منظور مبارزه و به چالش کشیدن مبانی غرب.[15] در نتیجه جایگاه بازگشت به خویشتن در نظام اندیشه‌ای آل احمد، به‌عنوان راهی برای رهایی از اسارت غرب‌زدگی و استعمار مطرح می‌شود. او معتقد بود که تنها با بازگشت به ریشه‌های اصیل ایرانی ـ اسلامی، جامعه ایران می‌تواند به استقلال فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دست یابد. این بازگشت نه تنها به معنای احیای هویت ملی، بلکه به معنای مبارزه‌ای سیاسی و فرهنگی برای حفظ اصالت‌ها و ارزش‌های ایرانی ـ اسلامی در برابر موج گسترده نفوذ غرب است.
 
نتیجه‌گیری
اندیشه بازگشت به خویشتن در نظام فکری جلال آل احمد را در جایگاه امکان رهایی پس از انقیاد می‌توان برداشت کرد. لزوم بازگشت به ریشه‌های فرهنگی و دینی به اعتقاد آل احمد راهی برای خروج از بحران‌های سیاسی و اجتماعی جامعه غرب‌زده ایران است. بازگشت به خویشتن در اندیشه آل احمد، نه تنها به معنای بازنگری در گذشته فرهنگی و تاریخی ایران، بلکه به معنای جست‌وجوی راه‌حل‌های بومی و منطبق با شرایط کنونی جامعه است. او با تأکید بر نقش مذهب، سنت‌ها و استقلال فرهنگی، راهکاری جامع برای مقابله با غرب‌زدگی و بازسازی هویت ملی ایرانیان ارائه می‌دهد.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. سیدجواد میری، ایران در پنج روایت؛ بازخوانی روایت‌های شریعتی، آل احمد، مطهری، زرین‌کوب و مسکوب درباره هویت ملی، توع زبان، زبان مادری و مساله زبان ترکی در ایران، تهران، انتشارات نقد فرهنگ، 1397، ص 86.
[2]. نسترن ابراهیم‌زاده، جامعه‌شناسی آثار داستانی جلال آل احمد، کرمان، انتشارات دانشگاه آزاد، 1392، ص 140.
[3]. جلال آل احمد، غرب‌زدگی، تهران، انتشارات گهبد، چ دوم، 1385، ص 24.
[4]. همان، ص 36.
[5]. همان، ص 26.
[6]. همان، ص 50.
[7]. جلال آل احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ج 1، تهران، نشر خوارزمی، 1357، ص 45.
[8]. همان، صص 46-47.
[9]. جعفر رضایی، بررسی مقایسه‌ای مسئولیت روشنفکران از دیدگاه دکتر شریعتی و جلال آل احمد، تهران، انتشارات برکت کوثر، 1393، ص 61.
[10]. مهدی محمدی جم، مصطفی ایزدی و...، داستان‌‌های جلال در آینه‌ی نقد پسا استعماری، تهران، انتشارات چکامه مهر، 1402، ص 79.
[11]. جعفر رضایی، همان، ص 64.
[12]. جلال نظافت، محمد توحیدفام و...، «مولفه‌های غرب‌زدگی و بازگشت به هویت خویشتن در اندیشه جلال آل احمد»، فصلنامه جستارهای سیاسی معاصر، ش 3 (پاییز 1400)، ص 227.
[13]. محمدحسین جمشیدی و ابراهیم ایران‌نژاد، «چالش غرب‌گرایی و بازگشت به خویشتن در اندیشه جلال آل احمد»، فصلنامه مطالعات ملی، ش 2 (بهار 1390)، ص 76.
[14]. جلال نظافت، محمد توحیدفام و...، همان، ص 227.
[15]. بیژن عبدالکریمی، «جلال آل‌احمد؛ غرب‌زدگی و ضرورت بازگشت به سنت»، فصلنامه حکمت و فلسفه، ش 3 (پاییز 1390)، ص 40.
 


کد مطلب: 25893

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/article/25893/راهکاری-پیامدهای-مدرنیزاسیون-ایران

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir