تکاپوها و چالشهای فرهنگی انطباقآمیز با فرهنگ تجددطلب غرب، در پی تحرکات زنان در عصر مشروطه، درصدد تحول اندیشه و نگاه به زنان و نیز دگرگونی انتظارات جامعه و زنان نسبت به هم، در قالب مدارس، انجمنها و نشریات زنانه برآمد. البته محافل تبلیغاتی این تفکر، همزمان با شکلگیری مدارس، انجمنها و نشریات خاص زنان، درصدد جا انداختن اندیشههای خود در سطح اجتماع...
تکاپوها و چالشهای فرهنگی انطباقآمیز با فرهنگ تجددطلب غرب، در پی تحرکات زنان در عصر مشروطه، درصدد تحول اندیشه و نگاه به زنان و نیز دگرگونی انتظارات جامعه و زنان نسبت به هم، در قالب مدارس، انجمنها و نشریات زنانه برآمد. البته محافل تبلیغاتی این تفکر، همزمان با شکلگیری مدارس، انجمنها و نشریات خاص زنان، درصدد جا انداختن اندیشههای خود در سطح اجتماع نیز بودند.
نخستین اشارهها به تعلیمات و تربیت همهجانبه زنان در عصر قاجار، دیدگاهی است که بیبیخانم استرآبادی نویسنده معایبالرجال در جواب نویسنده کتاب تأدیب النسوان ارائه میکند. وی در شرط تربیت مینویسد:
چون انواع و اقسام از خواص و عوام، زن و مرد، خوب و بد، هر دو میباشند، صفات حمیده و رذیله، از همه و همه مشاهده میشود. اگر باید تربیت بشوند، همه باید بشوند. تربیت هم موقوف به تمام قوانین تمدن، تدین، ملتیّه، و دولتیّه، شرعیّه و عرفیّه، کشوریّه و لشکریّه میباشد. 1
در کتاب دیگری که در زمان مظفرالدینشاه به نام تربیت البنات نگارش مییابد، کفالت امور خانواده، حفظ نوع بشر و تربیت اطفال... در گرو تعلیم و تربیت زنان دانسته شده است. 2 و در نوشتههای اشخاصی چون قاسم امین مصری که از منادیان رفع حجاب و آزادی زنان به سبک و شیوه غربی بود و ترجمههایی که از آثار وی در ایران منتشر شد، همه تحولات در درجه اول منوط به تحصیل و تعلیم زنان بود.3
روزنامهها و مجلات عصر قاجار، به ویژه بعد از مشروطیت در سطحی وسیع از طریق نامهها و مقالاتی که از نیازهای جامعه به تحصیل دختران سخن میراندند، 4 از جمله این نشریات، روزنامه کاوه است که در برلین چاپ میشد. در مقالهای که در این روزنامه با عنوان «اساس انقلاب اجتماعی؛ تربیت زنان» به قلم همسر اروپایی محمدعلی جمالزاده ــ نویسنده معروف ــ به نام ژزی خانم (ژوزفین) نوشته شده است، نکاتی به چشم میخورد که حائز اهمیت است. مطلب وی شامل اظهار مسرت از گسترش مدارس دخترانه در طهران، تأکید بر حقوق و تکالیف زنان همچون مردان در جامعه، مقایسه پیشرفتهای زنان اروپا و امریکا با دیگر نقاط دنیا، تأکید بر پیشرو بودن زنان ژاپنی در آسیا با تأسیس دارالفنون زنان که «در سال 1907م، محصلههای ژاپنی در آن سی ودو هزار نفر» بوده است و نیز بیان مطالبی در ردّ نظریات کسانی که کم وزنی مغز زنان را دلیل نقص آنان میدانند، بود. 5
وی سپس به دستهبندی گروههای مخالف با آزادی و تعلیم و تربیت زنان پرداخته و به این نتیجه میرسد که با تربیت و تعلم زنان، علاوه بر محیط خانوادگی، کشور نیز از تبعات تربیت علمی آنان برخوردار خواهد شد و نهایت اینکه، خوشبختی و بدبختی زنان در گرو تلاش آنان است. همانگونه که «زنهای فرنگی، این کار را پرداخته و این راه را یافته و هر روز در میدان شرافت گوی تازهای میربایند».
مهمترین تلاش فرهنگی برای آمادگی اذهان عمومی در جهت تحصیل و تعلیم زنان توسط خود زنان، در روزنامههای مخصوص آنان بود. نکته مهم اینکه در اولین روزنامهها، این مباحث به صورت جامعهنگر و متأثر از جو فرهنگی ایران و با نوعی موضعگیری ملی در برابر رخنه اثرات سوء فرهنگ غربی همراه است.
روزنامه شکوفه که یکی از این روزنامههاست «جلوگیری از تحصیل دختران را در ممالک مستبد، اول سِرُمی که بر ضد میکرب آزادی و ترقی یک مملکت و پیشرفت خیالات ظالمانه» به کار میرود، تلقی میکند. 6
در مجله دیگر یعنی زبان زنان، تعلیم و تربیت زنان، راهی برای دستیابی آنان به تعصب ملی چنانکه در زنان امریکا و اروپا به وجود آمده است، 7 انگاشته شده و متذکر میشود که «بیداری خواهران هموطن با کسب معارف، حتی در علوم فنی که فقط مردان بدان اشتغال دارند، به دست خواهد آمد.» 8 و همچنین، تحصیل علم معاش را برای بانوان از ضروریات میداند. 9
در مجله عالم نسوان، در مقالهای با عنوان «فقر ابدی نتیجه بیعلمی است»، ضمن تشبیه علم به گنج شایگان به وصف حال زنانی میپردازد که به خاطر عقاید خانوادگی و تعصبات ناشی از آن، دور از علم و تحصیل ماندهاند. 10 در مقالهای با عنوان «نقش تعلیم و تربیت در عفت و پاکدامنی زنان» بیان میشود که «بیسوادی و جهل زنان، نداشتن تربیت صحیح خانوادگی مردان، از عوامل قوی انحطاط اخلاقی به شمار میروند و از این رو علاقهمندان به این آب و خاک باید توجه کاملتری به تربیت زنان نمایند.» 11
در مراحل بعدی، اهداف تعلیم و تربیت نسوان با ابعاد مختلف آن مو شکافی و عرضه میشود: نورالهدی منگنه 12 در مقالهای اعتلاء و ترقی زنان در راه تمدن را در سه محور علم، تربیت و اخلاق ذکر میکند که با تحقق آن، در فرزندان و اطفال آنان نیز متجلی خواهد شد. 13 در نگاه تجددمآبانه به تربیت زنان این اهداف مورد نظر بوده است: «سلامت و چابکی جسم، موزونی اندام، رشد قوه عاقله و توسعه فکر، پرورش و راهنمایی احساسات و تمایلات، تهذیب اخلاق و عادات مفید، اطلاعات علمی، آشنایی به وظایف خانوادگی و عملیات خانهداری، مهیا کردن دانشآموزان برای اینکه در موقع لزوم بتوانند، پیشه و شغلی مطابق استعداد روحی و جسمی خود پیدا کنند». 14 نکته حائز اهمیت در جهتگیریهای فکری و فرهنگی مجلاتی چون زبان زنان، عالم نسوان و... درباره اهداف و چگونگی انتشار آنها سخن خواهیم گفت ــ و زنان تجددمآبی نظیر بدرالملوک بامداد و دیگران، تأسی به الگوهای رفتاری زن غربی است که در قالب فریبنده اعتلای معنوی زنان ایرانی تعقیب میشد.
اقدامات بعدی در سالهای بعد نشان داد، شعارهایی که در لزوم تعلیم زنان مطرح میشد و حاکی از رسیدن آنان به مرحلهای که از ضعیفه بودن و ناقصالعقل تلقی شدن، رهایی یافته و شریک زندگانی مردان 15 محسوب میشوند وهم و خیالی بیش نبود و علاوه بر آنکه آنان را شریک زندگانی مردان نساخت، بلکه اسیر مسیر و جریان تجددمآبی و ظاهر اندیشی غربی نیز کرد.
از آنجا که ورود اثرات فرهنگی ـ اجتماعی تمدن غرب، در همه زمینهها جامعه ایران را تحت پوشش خود قرار داد، مقوله آموزش و فرهنگ نیز از این امر مستثنی نبود. نظام آموزشی در ایران به شیوه سنتیِ مکتبخانه بود و در تمام دوره قاجاریه و حتی تا دوره پهلوی نیز پا به پای روشهای نوین آموزشی در جامعه حضور داشت. بیشتر زنان و دختران نیز از طریق این مکتب خانهها به یادگیری سواد و تحصیل علوم متداول زمان میپرداختند.
نکته قابل طرح در دوره قاجاریه و اوایل پهلوی این است که پراکندگی و تراکم مکتبخانهها با درجه اعتقادات مذهبی و ملی مردم و میزان رسوخ فرهنگ اروپایی رابطه مستقیمی داشت. در این زمینه، ارائه آماری در مورد میزان و پراکندگی مکتبخانههای (ذکور و اناث و مختلط) در ایران در سال تحصیلی 10-1309 میتواند مفید باشد:
محل |
تعداد مکتب |
خراسان |
575 باب |
فارس و بنادر جنوب |
252 باب |
گیلان |
219 باب |
تهران و حومه |
190 باب |
ناحیه غرب ایران |
137 باب |
اصفهان |
128 باب |
آذربایجان |
119 باب |
قم و محلات |
112 باب |
مازندران |
109 باب |
کرمان |
105 باب |
خوزستان |
97 باب |
قزوین |
61 باب |
خمسه |
49 باب |
ساوه |
35 باب |
گلپایگان و خمین و خوانسار |
31 باب |
کاشان |
23 باب |
عراق (اراک) |
22 باب |
سمنان |
16 باب |
یزد |
11 باب |
شاهرود |
9 باب |
استرآباد |
5 باب |
دامغان |
4 باب |
جمع |
2309 باب 16 |
در کنار آموزش به شیوه سنتی، فکر رواج آموزش و پرورش زنان به سبک غربی، از اوایل دوره قاجاریه شکل گرفت. این امر، نتیجه مسافرتها و آشناییهای سیاحان ایرانی و مشاهده روشهایی که برای آموزش دختران اروپایی به کار گرفته میشد، بود. از جمله این افراد میرزا صالح شیرازی است که در سالهای 1819-1816م در انگلستان به سر برد. وی به ویژه درباره آموزش دختران گزارشاتی از آموختن زبانهای مختلف انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، لاتین و همچنین «خواندن و ساز زدن» «خیاطی و آداب خانهداری و طریقه رفتار با شوهران و منسوبان آنها» ارائه داد و چنین نوشت که «اهالی ولایت مجبور هستند که تحصیل کنند.» 17
از سوی دیگر، رفت و آمد اروپاییان نیز زمینه را برای تأسیس آن نوع مدارس در ایران آماده ساخت. به طور کلی، بعد از این آشناییها و تحول در سطح و روش سوادآموزی، دو نوع از مدارس تاسیس شد: نوع اول، مدارسی که خارجیان تأسیس میکردند که بیشک دارای صبغه استعماری و ضد دینی بودند. نوع دوم، مدارسی بودند که ایرانیان با عشق و علاقه وطنی، ولی متأثر از نظام آموزش و پرورش اروپایی تأسیس میکردند که برخی از آنها با نظام سنتی تعلیمات ایرانی کمابیش هماهنگی داشت و بسیاری از آنها به کلی از تداوم فرهنگی بریده بودند که احتمالا، سرّ اصلی عدم باروری آموزش در جامعه معاصر ایرانی را باید در آن جستجو کرد. 18
از مدارس نوع اول مخصوص دختران، میتوان به مدرسه امریکاییان در ارومیه در سال 1214ﻫ. ش اشاره کرد که در پی آن امریکاییان مدرسهای دیگر در تهران با موافقت ناصرالدین شاه، به شرط نپذیرفتن دختران مسلمان در آن مدرسه، تأسیس کردند. و در پایان در سال 1254ﻫ. ش، اجازه شاه برای نامنویسی دختران مسلمان در مدرسه را نیز کسب کردند. بعدها در مشهد، تبریز، رشت و همدان نیز چنین مجوزی به آنها داده شد. مواد درسی این مدارس، زبان خارجی، حساب، تاریخ، جغرافیا، خانهداری بود. فرزندان بزرگان و دولتمردان جزء اولین شاگردان این مدارس بودند. 19
بعدها انگلیسیها بیشتر در نواحی جنوبی کشور و فرانسویها در تهران توسط میسیون کاتولیکهای فرانسوی، مدرسه سن ژوزف را در سال 1265ش که بعدها به ژاندارک تغییر نام یافت، تأسیس کردند. 20
تأسیس مدارس از نوع دوم، 21 همزمان با برقراری مشروطیت آغاز شد اولین مدرسه از این دست، توسط بیبیخانم وزیر اف (استرآبادی) با نام دوشیزگان در سال 1324ﻫ. ق در زمان تصدی وزارت معارف توسط صنیعالدوله آغاز به کار کرد. به جهت روندی که در تربیت غیردینی دختران در این مدارس در پیش گرفته شده بود و آموزش و پروش غربی معیار اصلی آنها بود، از طرف روحانیونی چون حاج شیخ فضلاللّه نوری 22 نوری و سیدعلی شوشتری 23 با مخالفت شدیدی روبرو شد و آنها تأسیس چنین مدارسی را «مایه وحشت و حیرت رؤسا و ائمه جماعت و قاطبه مقدسین و متدینین» 24 دانستند.
اگرچه مخالفان شیخ فضلاللّه، علت اصلی صدور لایحه مخالفت با تأسیس مدارس دخترانه را استفاده از کلمه دوشیزه در نام مدارس عنوان کردند 25 و در روزنامهها و نشریات آن زمان، با نوشتن مقالات متعددی به مقابله با نظر شیخ فضلالله و همفکرانش پرداختند، 26 اما به نظر میرسد که علت اصلی مخالفت این روحانیون، همانگونه که در مقالات اعتراضآمیز مخالفان شیخ نیز پیداست،27 زمینهسازی این مدارس در گرایش و پیروی زنان و دختران ایرانی از اصول و مبانی فرهنگ غرب و سست شدن پایههای ایمان اسلامی مردم بود. بالاخره، این مدرسه بعد از به توپ بستن مجلس با حذف نام دوشیزه، به شرط ثبتنام از دختران 4 تا 6 سال دوباره شروع به کار کرد. 28
از جمله مدارس دیگری که قابل ذکر است، مدرسه ناموس 29 به مدیریت طوبی آزموده است که در سال 1286ﻫ . ش با استفاده از تجارب مدرسه دوشیزگان و با وفق دادن برنامههای درسی مدرسه با عرف و اعتقادات جامعه، از جمله تدریس قرآن و برقراری مجالس روضهخوانی، شروع به کار کرد که بدون مشکل حادی به کار خود ادامه داد. 30
طبق خبری که در روزنامه ایران نو درج شده است، مدرسه دیگری به نام ناصریه در تهران افتتاح شد که دروسی چون فارسی، عربی، جغرافی، حساب، فرانسه و اقسام مختلفه صنعت از قبیل خیاطی، کاموادوزی، و عکاسی تدریس میشد. 31
سالهای بعد، مدارسی چون تربیت بنات، صدریه، عصمتیّه، 32 حسنات،33 و فرحیه نوباوگان 34 نیز تأسیس شدند. در سال 1331ﻫ . ق، نشریه شکوفه که متعلق به زنها بود، فهرستی از اسامی شصت و سه مدرسه دخترانه را در تهران منتشر کرد که حدود دو هزار وپانصد دانشآموز داشتند. در این نشریه اعلام شده بود که از هر هفت تن محصل تهرانی، یک تن دختر است.
«صورت احصائیه مدارس اناث دارالخلافه طهران در سنه اودئیل 1331ﻫ . ق:
نام مدرسه
|
شمار محصلینی که پول
میپردازند |
شمار بورسیهها |
عفاف |
10 |
2 |
اناثیه (فروغ دختران) |
22 |
3 |
اشرف البنات |
4 |
8 |
بنات الایتام |
53 |
ـ |
بنات زهراویه |
21 |
5 |
بردگان اسلامی |
|
3 |
دبستان دختران |
25 |
ـ |
دبستان معرفت دوشیزگان |
8 |
8 |
دبستان پرورش دوشیزگان |
20 |
4 |
دختران ایرانی |
28 |
9 |
دوشیزگان |
7 |
3 |
دوشیزگان |
8 |
8 |
دوشیزگان وطن |
43 |
67 |
دوشیزگان (فرانسه) |
58 |
ـ |
فاطمیه |
4 |
2 |
حسنات |
35 |
6 |
حجاب |
56 |
12 |
حشمتالمدارس محترمات |
19 |
101 |
حرمتیه سادات |
48 |
14 |
حشمتیه دوشیزگان |
20 |
8 |
ابتداییه عفت |
19 |
12 |
عفتیه |
3 |
ـ |
عفتیه |
50 |
16 |
افتخاریه دختران |
3 |
1 |
افتخاریه دوشیزگان |
17 |
3 |
احترامیه نونهالان |
1 |
ـ |
انتظامیه |
30 |
3 |
اقتدار ناموس |
8 |
2 |
اسلامیه شمسیه |
21 |
10 |
عصمت |
20 |
8 |
عصمتیه |
62 |
1 |
عصمتیه دختران |
10 |
5 |
خواتین |
58 |
15 |
لمحات |
2 |
2 |
مکتب البنات |
9 |
3 |
مکتب البنات |
67 |
13 |
مستورات |
49 |
10 |
مستورگان وطن |
12 |
3 |
مخدرات اسلامی |
46 |
12 |
مزیّنیه |
ـ |
39 |
ناموس (شعبه) |
16 |
9 |
ناموس |
119 |
6 |
نصرتی |
12 |
3 |
نصرتیه |
25 |
5 |
نصرتیه فرهنگ |
27 |
11 |
قدسیه |
21 |
8 |
ساداتیه |
28 |
16 |
صدریه |
33 |
6 |
بنت جوزف |
45 |
ـ |
شرافت دختران |
41 |
12 |
شمسیه ترقی نسوان |
12 |
5 |
تعلم نسوان |
(نامعلوم) |
(نامعلوم) |
تأدیب البنات |
18 |
3 |
تأنیث |
11 |
4 |
ترقی بنات |
60 |
26 |
تربیت بنات |
100 |
17 |
تربیت دختران |
92 |
13 |
تربیت نسوان |
31 |
9 |
تشویق البنات |
22 |
6 |
توکل اسلامی دوشیزگان |
1 |
2 |
تایبات |
44 |
11 |
|
جمع 1740 |
جمع 593 |
جمع مدارس 61 |
جمع محصلین 11474 35 |
|
در پی گسترش مدارس دخترانه در سال 1329ﻫ . ق ار طرف حکیمالملک ــ وزیر معارف وقت ــ به منظور انتظام امور مدارس نسوان، سیدحسین سعادت ــ یکی از آزادیخواهان ــ به عنوان مدیرکل نسوان تعیین شد. 36 و در سال 1297 ﻫ ش، نصیرالدوله، ــ وزیر معارف کابینه وثوقالدوله ــ به تأسیس یک دارالمعلمات و ده دبستان دخترانه اقدام کرد. 37بعدها با اجرای سیاست مذکور نوبت به پرورش زنانی از خود ایرانیان بود که با فراگیری آموزشهای نوین در خصوص علوم تربیتی به اداره این تشکیلات بپردازند.
بعد از توسعه مدارس نسوان، برای اولین بار زنانی چون صدیقه دولتآبادی به منظور تحصیلات عالیه عازم خارج کشور شده، و با فراگیری آموزشهای نوین، به خصوص درباره علوم تربیتی به منظور پیاده کردن آن در ایران تلاش کرد. نکته مهم در زمان حضور دولتآبادی در فرانسه، عضویت وی در مجمع بینالمللی تساوی حقوق زنان 38 در سال 1926م 1304ﻫ . ش و مقارن با اولین سال سلطنت رضاشاه در ایران است. صدیقه دولتآبادی دختر حاج میرزا هادی دولتآبادی در سال 1300 ﻫ . ق در اصفهان متولد شد و پس از یک دوره تعلیم و تربیت و آموزش در محیط خانواده در سن پانزده سالگی با اعتضادالحکما ازدواج کرد. پدر وی از رهبران بابیه اصفهان بود که در پی مخالفتهای مردمی به تهران عزیمت کرد. وی پس از مدتی اقامت در تهران به اصفهان بازگشت و در تشکیل انجمنهای زنانهای چون شرکت خواتین اصفهان و شرکت آزمایش بانوان، دخیل بود. وی همچنین روزنامه زبان زنان را در سال 1299 ﻫ . ش تأسیس کرد. در فرودین 1301ﻫ . ش از راه کرمانشاه، بغداد، بیروت و حلب به پاریس رفت و در سال 1927م در رشته تعلیم و تربیت فارغالتحصیل شد. در 1926م در کنگره بینالمللی زنان در پاریس به نمایندگی زنان ایران شرکت جست و پس از شش سال در سال 1307ﻫ . ش به ایران بازگشت و بدون رعایت حجاب به مدت دو سال، مدارس را از نظر تشکیلات، ملاحظه و نواقص آن را بر اساس تعلیماتی که دیده بود، رفع کرد. سپس مدتی ریاست بازرسی کلیه مدارس دختران را بر عهده داشت. بعد از سالها فعالیت در مدارس نسوان، در سال 1315ﻫ . ش به سرپرستی کانون بانوان (که موضوع مورد بحث ماست) برگزیده شد. وی خواهر یحیی دولتآبادی از رجال مشهور مشروطیت در ایران است. دولتآبادی در سن هشتاد و پنج سالگی فوت کرد و در وصیتنامه خود نوشت: «... در مراسم تشییع جنازهام حتی یک زن با حجاب شرکت نکند. زنانی را که با چادر بر سر مزار من بیایند، هرگز نمیبخشم.» 39
بنابه گزارشی که در سال 1314 ﻫ . ش به وزارت امور خارجه ارسال شده است، از سال 1307ه . ش تا 1314 ﻫ . ش، تأسیس و گسترش مدارس نسوان، شتاب بیشتری گرفت:
تاکنون [1314 ] زنها میتوانستند در مدارس ابتدایی و متوسطه تحصیل کنند و تعلیمات عالی برای آنها وجود نداشت. اخیرآ از طرف وزارت معارف اجازه ورود به مدارس عالی به زنان داده شده است. 40 در تعلیمات نسوان در ظرف پانزده سال اخیر، پیشرفتهای جالب توجهی رخ داده است و اکنون، دبستانها و دبیرستانهای زیادی در سرتاسر کشور برای زنها وجود دارد. اکنون (58700) دختر در مدارس ابتدایی و مکاتب مشغول تحصیل هستند و عده زنهایی که به آموزگاری اشتغال دارند، به دو هزار نفر بالغ میشود. عده دخترانی که در مدارس متوسطه تحصیل میکنند، متجاوز از 3479 نفر و عده دبیران زن (معلم متوسطه) بیش از 295 نفر میشود. عده زیادی از دختران نیز در مدارس صنعتی، فنون نقاشی و خیاطی و دفترداری و ماشیننویسی را میآموزند». 41
در ادامه، آماری از وضعیت تحصیلی زنان ایران در فاصله هفت سال تحصیلی از 1307 تا 1314ﻫ ش ارائه شده که بدین شرح است:
سال
تحصیلی |
عده
مدارس |
عده
محصلات |
عده
معلمات |
فارغالتحصیلهای
ابتدایی |
فارغالتحصیلهای
دوره دوم متوسطه |
1307-1308 |
679 |
34062 |
2214 |
1029 |
66 |
1308-1309 |
643 |
27698 |
1557 |
1131 |
48 |
1309-1310 |
762 |
31568 |
1661 |
1384 |
95 |
1310-1311 |
865 |
46470 |
2807 |
1304 |
120 |
1311-1312 |
870 |
49904 |
3103 |
1730 |
235 |
1312-1313 |
917 |
55010 |
3208 |
1866 |
265 |
1313-1314 |
1622 |
62079 |
3415 |
2253 |
2112 |
اثرات چنین وضعیتی، چه در عرصه سیاست و چه در عرصه فرهنگ و تعلیم و تربیت از دید ناظران خارجی نیز به دور نماند. در سلسله مطالبی که به صورت پاورقی، با عنوان «مکتوب یک نفر انگلیسی مشهور» در روزنامه ایران نو چاپ میشد، به این موارد، چنین اشاره شده است: «زنهای اینجا ]ایران[ خیلی آزادتر از آن هستند که گمان میرود. و خیلی بیشتر از مردها در سیاست و پلتیک مداخله و اشتراک دارند...» 42
در کنار تلاش برای گسترش مدارس نسوان، روزنامهها به انعکاس اخباری در جهت مقایسه زنان ایران با ملل دیگر از جمله زنان ژاپنی و اروپایی میپرداختند. در مقالهای با عنوان «نسوان ایران و ژاپون» در روزنامه ایران نو، ضمن ذکر خبر تأسیس دانشگاه مخصوص زنان و مقایسه حال و روز زنان ایرانی با زنان ژاپنی و سایر ملل دیگر، خواهان تأسیس مدارس خانهداری و تربیت اطفال برای نسوان شده ودر نهایت به این نتیجه میرسد که: «ملت بسته به خانواده و خانواده بسته به نسوان است.» 43
توجه به لوایح و سخنانی که در مدارس و روزنامهها بیان میشد و شعارهایی که روند حضور زنان را در عرصه اجتماع به تصویر میکشید و از طرف دیگر با تبلیغاتی چون استفاده از مصنوعات وطنی و توصیه به صرفهجویی به زنان ایرانی در کنار اشتغال آنها در جامعه، در برخورد اول و بدون در نظر گرفتن اقدامات بعدی، بارقهای از امید و آرزو در ذهن خواننده نقش میبندد امازمانی که نوبت به ارائه الگوهای عملی و چگونگی پیاده کردن آن ایدهها میرسد، جز پیروی و دنبالهروی بیحساب از اقدامات زنان اروپایی و به تبع آن، ژاپن، مصر و ترکیه، الگوی دیگری مطرح نمیشود. و متأسفانه، حتی شعارهایی چون خودکفایی اقتصادی و توجه به فرهنگ خودی بعد از انقضای تاریخ مصرفشان در کنار سیل واردات خارجی و مصرفزدگی زنان، بیاثر و به فراموشی سپرده شدند.
پی نوشت:
1. بیبیخانم استرآبادی، معایبالرجال، 1312، ص 62 .
2. میرزا عبداللهخان. تربیت البنات. ترجمه و اقتباس، تهران، مطبعه مبارکه شاهنشاهی، 1323ﻫ ق، ص5-2 .
3. قاسم امین. زن امروز. ترجمه مهذب، تهران، چاپخانه مرکزی وزارت فرهنگ، بیتا، ص 114 .
4. مقاله «تربیت بنات»، روزنامه حبلالمتین. 5 جمادیالثانیه 1324ﻫ . ق ش 46 و نیز روزنامه ایران. یکشنبه نهم شهریور 1297ش / 24 ذیقعده 1336 ﻫ . ق سال دوم، ش 293 و نیز مقالاتی در روزنامه حدید با این عناوین چاپ شد: «الرجال قوامون علی النساء»: روزنامه حدید، 5 جمادیالثانیه 1323ﻫ .ق سال اول، ش 6، ص 8 و «در فرایض مربیان حقیقی مردان یعنی نسوان»، همان، 25 رجب 1323ﻫ .ق سال اول، ش 13، ص 6-4 و «وخامت نادانی مادران»، همان، 9 شعبان 1323ﻫ .ق سال اول، ش 15، ص 3-2 و «طلبالعلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه»، همان، 26 رجب 1324، سال دوم، ش 13، ص 2-1 .
5. ژزی خانم (ژوزفین). «اساس انقلاب اجتماعی، تربیت زنان». روزنامه کاوه. شوال 1338ﻫ .ق، ش 6، ص 7-6 و نیز «فلج شقی، پستی حالت اجتماعی زنان»: همان، غره ربیعالثانی 1339ﻫ .ق، سال پنجم، ش 12، ص 2-1 .
6. «تربیت از گهواره تا لحد همراه است». روزنامه دانش. پنجشنبه 24 رمضان 1328ﻫ . ق، ش 2، ص 3-2 .
7. «زنان و علوم». مجله زبان زنان. 20 محرم 1338ﻫ . ق، ش 7، ص 2-1 .
8. «خواهران بیدار شوید». همان، ش 11، ص 1 .
9. همان، 9 شوال 1338ﻫ . ق، سال دوم، ش 14، ص 3-2 .
10. «فقر ابدی نتیجه بیعلمی است». مجله نسوان. آذرماه 1306ش، سال هفتم، ش 12، ص 480-478 .
11. فریدون کشاورز. نقش تعلیم و تربیت در عفت و پاکدامنی. همان، ص 444-441 و نیز بنگرید به مجله دختران ایران. خرداد 1311، سال اول، ش 3، ص 7-3 و مقاله «در پاسخ به اظهارنظر دلشاد خانم در مورد عدم ترقی زنان، مجله عالم نسوان، خرداد 1306ش، سال هفتم، ش 6، ص 210-208 و نیز مقاله «عمر بگذشت و بمردیم در این کنج قفس»، همان فروردین 1306، سال هفتم، ش 4، ص 147-143 .
12. خانم منگنه در سال 1282ﻫ . ش، متولد و در رشته روانشناسی کودک در دانشگاه بیروت تحصیل و معلوماتی در حدود لیسانس کسب کرده است. وی صاحب امتیاز مجله بیبی بود و یکی از پایهگذاران جمعیت نسوان وطنخواه میباشد...، مجله زنان ایران. بولتن سازمان زنان ایران، سال 1353، ش 370، ص3 .
13. نورالهدی منگنه. «لزوم تربیت نسوان». مجله جمعیت نسوان وطنخواه. 1302ش، سال اول، ش 1، ص 11-4 .
14. بدرالملوک بامداد. هدف پرورش زنان. ص 122 .
15. مریم رفعتزاده (ناهید). «لزوم تعلیم زنان». نشریه جهان زنان. میزان 1300ش .
16. عباس خاقانی. تحول آموزش و پرورش در ایران. تهران، مؤسسه مطالعات تحقیقات اجتماعی، بیتا، ص23 به نقل از ناصر تکمیل همایون، همان، ص 38-37 .
17. میرزا صالح شیرازی. سفرنامه میرزا صالح شیرازی. به تصحیح و کوشش اسماعیل رائین، تهران، روزن، 1347، ص 344 .
18. ناصر تکمیل همایون. همان، ص 38 .
19. عبدالحسین ناهید. همان، ص 16-14، همچنین مدرسه دخترانه فرانکوپرسان در تاریخ 1287ش به وسیله یوسفخان ریشار مؤدبالملک تأسیس شد. پدر یوسفخان از معلمین فرانسوی دارالفنون در زمان ناصرالدینشاه بود. به این مدرسه بعدها در زمان وزارت نصیرالدوله، اولین کلاسهای دارالمعلمات ایران ضمیمه شد. به نقل از بدرالملوک بامداد. زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. ج 1، ص 45. به نظر میرسد با تشکیل مدارس ملی و مردمی که متأسفانه در عمل، ادامهدهنده همان سیاست مدارس خارجی در ایران بودند، و با تشکیل دارالمعلمات که صنیعالدوله ــ وزیر معارف کابینه وثوقالدوله ]عاقد قرارداد تحتالحمایگی ایران توسط انگلیسیها[ مجری آن بود، دیگر لزومی در برپا بودن مدارس خارجی که میتوانست حساسیتهایی را نیز برانگیزد، وجود نداشت.
20. فخری قویمی. کارنامه زنان مشهور ایران از قبل از اسلام تا عصر حاضر. تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1352، ص 128 .
21. اولین مدارس نوع دوم، ابتدا به صورت دولت پا گرفت که اولین نمونه آن، تأسیس مدرسه دخترانهای در سال 1897م در چالیاس کرمان بود. ناصر تکمیل همایون، همان، ص 40 و نیز ال پی الول ساتن، رضاشاه کبیر یا ایران نو. ترجمه عبدالعضیم صبوری، تهران، تابش، 1337، ص 345-343 .
22. هما رضوانی. لوایح آقا شیخ فضلالله نوری. تهران، نشر تاریخ ایران، 1362، ص 33-27 .
23. افضل وزیر و نرجس مهرانگیز ملاح. همان، ص 16.
24. هما رضوانی. همان.
25. روزنامه تمدن. 27 ربیعالاول 1325ﻫ. ق، سال اول، ش 15، ص 3-2 .
26. «لایحه یکی از خوانین». روزنامه حبلالمتین. 22 رجب 1325، سال اول، شماره 105، ص 6-4 .
27. همان.
28. فخری قویمی، همان، ص 133-131 .
29. همان، ص 135-133 .
30. بدرالملوک بامداد. همان، ص 43-41 .
31. روزنامه ایران نو. 21 ربیعالاول 1328ﻫ . ق، سال اول، ش 168، ص 1 .
32. سازمان زنان ایران. زن ایرانی از شالیزار تا وزارت. تهران، سازمان زنان ایران، 1350، ص17 .
33. فخری قویمی. همان، ص 144-141 .
34. رباب حسینی. «مدارس نسوان از آغاز تا سال 1314». مجله گنجینه اسناد، بهار، 1370، سال اول، دفتر اول، ص 88-83 .
35. روزنامه شکوفه، غره شهر صفرالمظفر 1332ﻫ . ق، س دوم، ش 20، صص 4-3 .
36. روزنامه ایران نو. 29 محرمالحرام 1329 ﻫ . ق، سال دوم، ش 82، ص 2 .
37. بدرالملوک بامداد. همان،ص 62، فخری قدیمی. همان، ص 149-148 و ال پی الول ساتن، همان، ص 357 .
38. منوچهر خدایار محبی. همان، ص 127-125، و نیز «ذکر اخبار ترقیات نسوان» مجله عالم نسوان، فروردین 1306ﻫ . ش، سال هفتم، ش چهارم، ص 158 .
39. فخری قویمی. همان، ص 109، و منوچهر خدایار محبی، همان، ص 127- 125 و شمسالملوک جواهرکلام، زنان نامی اسلام و ایران. تهران، بینا، 1338، ص 42-40 و نیز منصوره پیرنیا، سالار زنان ایران. امریکا، واشنگتن، مهر ایران، 1995م / 1374ش، ص 68 .
40. اولین دخترانی که وارد دانشگاه شدند، شامل: 1. شمسالملوک مصاحب 2. بدرالملوک بامداد 3. شاهزاده کاوسی 4. سراجالنساء از هندوستان 5. مهرانگیز منوچهریان 6. زهرا اسکندری 7. بتول سمیعی 8. طوسی حائر 9. شایسته سادق 10. تاجالملوک نخعی 11. فروغ کیا 12. زهرا کیا بودند. بدرالملوک بامداد.
41. سازمان اسناد ملی ایران. سند شماره 109004 (سند شماره 1) گزارش به وزارت امور خارجه، ص 4.
42. «مکتوب یک نفر انگلیسی مشهور، مکتوب یازدهم». همان، دوشنبه 20 جمادیالاول 1328ﻫ . ق، سال اول، شماره 217، ص 3-2 .
43. «نسوان ایران و ژاپن». همان، سهشنبه 4 شوالالمکرم، 1327 ﻫ . ق، سال اول، ش 44، ص 1.