«امام خمینی و تبیین مختصات ولایت فقیه در نجف» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسی‌پور

امام در درس‌های حوزه نجف تحول ایجاد کرد

روزهایی که بر ما گذشت، مصادف بود با سالروز تبعید رهبر کبیر انقلاب به کشور عراق و شهر نجف. امام خمینی در این فصل از تبعید خویش، ولایت فقیه را تدریس و مبانی تئوریک حکومت اسلامی را تبیین کردند. در گفت‌وشنودی که پیش روی شماست، زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسی‌پور به بیان خاطرات خویش از حاشیه و متن این درس پرداخته است.
امام در درس‌های حوزه نجف تحول ایجاد کرد
حضرت امام بحث ولایت فقیه یا حکومت اسلامی را به‌طور مشروح در نجف اشرف مطرح کردند. با توجه به اینکه حضرتعالی در آن دوران در آنجا حضور داشتید، مطالبی را در این زمینه بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت امام ولایت فقیه را یکی از ارکان سیاسی و مهم دین اسلام می‌دانستند. ایشان در اولین جلسه بحث دراین‌باره براهین عقلی فراوانی را برای ولایت فقیه و غیر قانونی بودن رژیم سلطنتی مطرح کردند.
 
اسماعیل فردوسی‌پور
 
به نظر شما فکر تشکیل حکومتی مبتنی بر اصل ولایت فقیه از کجا در ذهن حضرت امام شکل گرفت؟
به نظر من حضرت امام از همان ابتدای نهضت در فکر تشکیل حکومت اسلامی بودند. فقط در آن زمان شرایط فراهم نبود. امام در نجف در بحث خارج مکاسب به شکل مفصل دراین‌باره صحبت کردند. ایشان اجازه نمی‌دادند کسی درس‌ها را ضبط کند یا دوربین عکاسی بیاورد تا یک شب حجت‌الاسلام غروی، که در دفتر امام کار می‌کردند، برای ما پیغام فرستادند که امام فرموده‌اند فردا ضبط بیاورید. ما خیلی تعجب کردیم؛ چون امام همیشه با این کار به‌شدت مخالفت می‌کردند. در خانه ضبط بزرگی داشتم که آن را از کویت برایم آورده بودند. آن را به جلسه درس بردم و امام بحث ولایت فقیه را شروع کردند.
 
تشکل «روحانیون مبارز خارج از کشور» از چه کسانی تشکیل می‌شد و چگونه فعالیت می‌کرد؟
طلبه‌هایی که در نجف در خدمت امام بودند و فعالیت‌های سیاسی می‌کردند، عمدتا با گذرنامه جعلی یا به صورت قاچاق یا از کشورهای دیگر به عراق آمده و این تشکل را به راه انداخته بودند.
 
چند نفر بودند؟
حدود 25 نفر. در ابتدای کار مسئولیت‌ها را تقسیم کردیم. قرار شد عده‌ای صحبت‌های امام را ضبط و عده دیگری پیاده کنند. بعد کسانی که قلم خوبی داشتند، آن صحبت‌ها را ویرایش می‌کردند. البته امام تأکید داشتند حرف‌هایشان عینا چاپ شود. بعد که سخنرانی‌ها را پیاده کردیم و خدمتشان بردیم، ایشان فرمودند به این شکل قابل ارائه نیست. خدمتشان عرض کردیم که صحبت‌های شما محاوره‌ای هستند و باید به صورت نوشتاری تنظیم شوند. بعد این کار را کردیم و طبیعتا بعضی از کلمات جابه‌جا شدند. ایشان وقتی متن را دیدند تأیید فرمودند و سپس آن را برای چاپ فرستادیم. بعد هم عده‌ای مسئولیت پخش آنها را به عهده گرفتند. برخی هم عهده‌دار تکثیر نوارها شدند. برادرانی که ضبط داشتند، آن را در اختیار ما قرار دادند و نوارها را تکثیر کردیم و برای مبارزان داخل ایران فرستادیم.
 
گردآوری جزوه ولایت فقیه به چه صورت انجام شد؟
ما هر دو درس حضرت امام را در یک جزوه جمع‌آوری می‌کردیم و خدمت امام می‌دادیم و ایشان مطالعه و تأیید که می‌کردند آنها را تکثیر می‌کردیم و با هزاران مشکل و مانع هر طور که بود به داخل ایران می‌فرستادیم. این جزوات به عربی هم ترجمه شدند و پس از تأیید چند تن از ادبا تکثیر و در دانشگاه بغداد، لبنان، سوریه و دیگر کشورهای عربی توزیع شدند. پیش از آن بحث ولایت فقیه در مکاسب می‌آمد، اما کسی به صورت مفصل درباره‌اش بحث نمی‌‌کرد، ولی از آن به بعد توسط استادان برجسته حوزه مورد بحث و بررسی قرار گرفت و از مباحث غنی فقها در فقه اسلامی شد.
 
آیا غیر از طلاب ایرانی طلبه‌های کشورهای دیگر هم در درس امام شرکت می‌کردند؟
درس امام منحصر به طلاب ایرانی نبود و فضلای نجف از عرب و عجم در این درس‌ها شرکت می‌کردند. حتی عده‌ای بودند که درسشان تمام شده بود و قصد مراجعت داشتند، یک جلسه که به درس امام می‌آمدند، دیگر نمی‌توانستند آن را رها کنند.
یکی از این افراد آیت‌الله راستی کاشانی بودند. ایشان یک دوره درس مکاسب را در محضر آیت‌الله خویی و یک دوره را هم در محضر آیت‌الله آقا باقر زنجانی خوانده بودند، اما از چند طلبه که در درس امام شرکت کرده بودند مطالب جدیدی شنیدند و تصمیم گرفتند در درس امام شرکت کنند؛ به همین دلیل از بازگشت به ایران منصرف شدند و یک دوره مکاسب را در محضر امام هم خواندند.
 
بحث ولایت فقیه یک بحث آمیخته به مباحث سیاسی است و این در حالی بود‌ که حوزه نجف همواره تلاش می‌کرد خود را از مسائل سیاسی دور نگه دارد. طرح این موضوع توسط امام چه پیامدهایی داشت؟
کسانی که با سفارت ایران و ساواک ارتباط داشتند، دائما مخالفت می‌کردند، اما چون مراجع و علما واکنشی نشان نمی‌دادند، مخالفت‌های آنان تأثیر زیادی نداشت. اکثر علما و مراجع به اصل ولایت فقیه اعتقاد داشتند، منتها در فضای بسته و پر از اختناق رژیم بعث مطرح کردن آن را به صلاح نمی‌دیدند، کما اینکه احکام مهمی چون امر به معروف و نهی از منکر هم متروک شده بودند. وقتی امام به تفصیل بحث ولایت فقیه را مطرح کردند، بسیاری از فضلای نجف هم جرئت پیدا کردند و به این بحث پرداختند.
 
آیا این موضوع واقعیت داشت که آیت‌الله خویی بحث ولایت فقیه را قبول نداشتند؟
چنین چیزی را شهرت داده بودند، ولی با تحقیقی که انجام گشت معلوم شد این حرف صحت ندارد. شاگردان ایشان می‌گفتند ایشان هم ولایت فقیه را قبول داشتند.
 
اشاره کردید که عوامل نفوذی و ساواکی نسبت به درس ولایت فقیه امام واکنش‌های منفی نشان می‌دادند. در این زمینه خاطره‌ای دارید؟
مورد خاصی یادم نیست، ولی می‌دیدیم اینها در کوچه و بازار و در جلسات خصوصی علیه امام حرف می‌زدند و به ایشان نسبت‌هایی را که شایسته خودشان بود می‌دادند؛ مثلا یک عطاری بود که اکثر آقایان از آنجا خرید می‌کردند. اینها بعد از نماز مغرب و عشا جلوی آنجا جمع می‌شدند و شایعاتی از این قبیل را که «موضوع درس‌های امام را بختیار دیکته کرده است و حالا ایشان به عنوان حکومت اسلامی مطرح می‌کند!» پخش می‌کردند. نسبت دادن چنین چیزی به یک مرجع که از اعلام حوزه نجف بود، حقیقتا زشت، زننده و بسیار مسخره بود و کسی که در آغاز این سخن را نشر داد، واقعا در حوزه نجف منفور شد و دولت عراق هم خیلی سعی کرد او را اخراج کند، منتها چون به یکی از مراکز علمی حوزه نجف وابسته بود، آنها مانع از اخراجش شدند. در اطراف و اکناف هم کسانی بودند که از این لاطائلات به هم می‌بافتند که البته بر اهل فضل و عقل و فهم تأثیری نداشت و امام همچنان از جایگاه بالایی برخوردار بودند.
 
در آن شرایط قطعا ترویج افکار امام توسط پیروان و شاگردان ایشان با مشکلات فراوانی همراه بوده است. دراین‌باره چه خاطراتی دارید؟
همین‌طور است. ما برای رساندن جزوات ولایت فقیه، پیام‌ها و اعلامیه‌های امام به داخل ایران مشکلات زیادی داشتیم و با اینکه سعی می‌کردیم آنها را در چمدان‌های زوار به شکل دقیقی جاسازی کنیم، متأسفانه در مرز خسروی کشف می‌شدند و گاهی صاحب چمدان به سه سال زندان محکوم می‌شد. یکی از این افراد مرحوم ابوترابی بود که بعد از انقلاب هم نه سال در اردوگاه‌های عراق اسارت کشید. وقتی یکی از این جزوه‌ها سالم به ایران می‌رسید، ما دیگر برای ارسالش دغدغده نداشتیم و برادران در ایران به تکثیر و توزیع آن می‌پرداختند. البته این کار در ایران هم با خطرات فراوانی همراه بود و عده زیادی در این زمینه دستگیر، زندانی، شکنجه یا تبعید شدند.
 
جایگاه درس حضرت امام در حوزه نجف چگونه بود؟
اوایل درس مرحوم آیت‌الله العظمی خویی درس اول بود، ولی به مرور طلاب درس حضرت امام بیشتر شدند.
 
رژیم شاه با تبعید امام سعی کرد جایگاه علمی ایشان را تضعیف کند. آیا در این امر موفق شد؟
ما همه مدعی بودیم که امام اعلم فقهاست، اما اگر شاه ایشان را به نجف تبعید نمی‌کرد، نمی‌توانستیم این ادعا را اثبات کنیم. تبعید امام به نجف از برکات الهی بود؛ زیرا با آمدن ایشان در درس‌های حوزه نجف تحول ایجاد شد. در درس امام شصت، هفتاد نفر شرکت می‌کردند که عده‌ای از آنها در حوزه درس خارج می‌دادند و همین بر اعتبار درس ایشان بسیار می‌افزود. درس امام بسیار پرتحرک و بانشاط بود و انسان حقیقتا به وجد می‌آمد.
 
اسماعیل فردوسی‌پور
 
در دو دهه اخیر عده‌ای مدعی شده‌اند که حضرت امام تا قبل از طرح اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی، به فکر تأسیس حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه نبودند، کما اینکه در پیش‌نویس قانون اساسی اشاره‌ای به این اصل نشده بود و ایشان با آن پیش‌نویس مخالفت خاصی نکردند. دیدگاه شما دراین‌باره چیست؟
این حرف کلا با مبانی فقهی امام ناسازگار است. امام مکرر فرموده بودند فقیه صاحب تمام اختیاراتی است که پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) از آنها برخوردار بودند. البته گاهی فقیه مبسوط‌الید نیست. امام از همان ابتدای نهضت به فکر تأسیس حکومت اسلامی بودند، منتها شرایط آن پس از پیروزی انقلاب محقق شد. این‌طور نیست که در پیش‌نویس قانون اساسی که در اختیار امام قرار گرفت اصل ولایت فقیه نبوده باشد. این اصل در آنجا هم بود و امام تأکید داشتند باید در قانون اساسی هم بیاید؛ به همین دلیل هم در مجلس خبرگان قانون اساسی مطرح شد. البته عده‌ای با این اصل مخالف بودند و حتی سعی کردند مجلس را به تعطیلی بکشانند. یک روز در محضر امام بودم و عده‌ای از علمای تبریز حضور داشتند. نماینده تبریز در مجلس خبرگان می‌خواست موضوع تعطیلی مجلس را پیشنهاد کند. امام با هوشیاری خاص خود مطلب را حدس زدند و طوری به این فکر حمله کردند که آن فرد بدون اینکه جرئت کند حرف بزند برگشت.
امام از همان ابتدا در فکر تأسیس حکومت اسلامی بودند، منتها در دوره زعامت آیت‌الله بروجردی صلاح نمی‌دانستند خود حرکت مستقلی را آغاز کنند؛ چون به‌هرحال مسئولیت حوزه به عهده ایشان بود و ایشان هم قائل به براندازی رژیم شاه و حرکت‌های قیام‌گونه نبودند و در آن شرایط حفظ حوزه را از هر امری واجب‌تر می‌دانستند. پس از رحلت آیت‌الله العظمی بروجردی، زمینه‌های قیام فراهم شد و امام از علمای سراسر ایران خواستند علیه رژیم پهلوی به مقابله برخیزند و درنتیجه قیام 15 خرداد سال 1342 به وقوع پیوست که در آن شهید و مجروح زیادی دادیم. بعد هم که مسئله تبعید امام پیش آمد که نتیجه آن تربیت شاگردان برجسته و مجتهدان مبرز و طرح حکومت اسلامی بود. امام در تبیین حکومت اسلامی می‌فرمودند: «حکومت اسلامی سلطنتی نیست، جمهوری نیست، حکومت‌های رایج در کشورهای اسلامی نیست. نمونه‌اش حکومت امیرالمؤمنین(ع) و حکومت عدل اسلامی است».
یکی از علما در کنفرانسی در پاریس گفت: نوع حکومت اسلامی جمهوری است و وقتی امام این حرف را شنیدند، ناراحت شدند و فرمودند: پیگیری شود که چه کسی این حرف را زده است! ایشان فرمودند: اصل حکومت، اسلامی و مبتنی بر ولایت فقیه و نحوه اداره آن جمهوری است؛ به همین دلیل هم بعدها به‌‌شدت با کسانی که سعی می‌کردند به‌جای جمهوری اسلامی جمهوری دموکراتیک یا انواع دیگر را جا بیندازند، مخالفت کردند.
https://iichs.ir/vdcd.o0j2yt0xja26y.html
iichs.ir/vdcd.o0j2yt0xja26y.html
نام شما
آدرس ايميل شما