استراتژی بـختیار در دوره انقلاب اسلامی، بر دو اصل استوار بود، نخست، سرگرم ساختن روحانیون برای به دسـت آوردن فرصـتی برای تحکـیم پایه‌های قـدرتش و دوم، جلب همکاری ارتش‌ به‌منظور اجـرای برنامه‌هایش.
چرا شاپور بختیار نخست‌وزیری را قبول کرد؟
شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر رژیم سلطنتی ایران که حکومت او فقط 37 روز دوام یافت، فرزند سالار فاتح بختیاری بود. او در سال 1294 در چهارمحال بختیاری متولد شد و پس از تحصیلات ابتدایی و قسمتی از تحصیلات متوسطه در اصفهان به لبنان رفته و در مدرسه فرانسویها در بیروت دیپلم گرفت. بختیار 18 ساله بود که پدرش در زندان قصر به‌اتفاق عده‌ای از سران عشایر فارس و بختیاری اعدام شد. او برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در رشته حقوق بین‌الملل و علوم سیاسی دکترا گرفت. در زمان جنگ دوم جهانی به لژیون خارجی فرانسه پیوست و یک سال و نیم با درجه افسری در ارتش فرانسه خدمت کرد. او در هنگام بازگشت به ایران وارد وزارت کار شد و بعد از ملی شدن صنعت نفت تا معاونت وزارت کار ارتقا یافت.1بختیار با وجود فعالیت در جبهه ملی در دوران مصدق و در جبهه ملی  در روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب پیشنهاد شاه را برای پذیرش نخست‌وزیری پذیرفته و اقدام به تشکیل کابینه می‌کند. این مسئله برای بسیاری این سؤال را به وجود آورد که چرا او باوجود سابقه فعالیت در جبهه ملی حاضر به پذیرش پست نخست‌وزیری شده و مانند دیگر رهبران جبهه ملی به امواج انقلابی مردم نپیوست. در این نوشتار درصدد هستیم تا به این پرسش پاسخ دهیم.
 
در دورانی که بختیار وارد بیروت می‌شود چند مدرسه فرانسوی وجود داشت. یکی مدرسه‌ای لائیک که به گفته سرکنسول ایران سطح آن از دیگر مدارس بالاتر بود. یکی مدرسه آمریکایی بیروت و دیگری دانشکده فرانسوی سن ژرژ که توسط مذهبیها اداره می‌شد. شاپور بختیار برای درس خواندن همین مدرسه لائیک را انتخاب کرده و همین مسئله سبب می‌شود تا او تحت تأثیر قرائت فرانسوی از لائیسیته فرانسوی قرار بگیرد.2بختیار در زمانی که در فرانسه به تحصیل می‌پردازد، بیشتر تحت تأثیر سکولاریسم فرانسوی قرار می‌گیرد. بر اساس لائیسیته دولت باید خود را از سازمانهای مذهبی و امور مذهبی بر حذر بدارد. لائیسیته یک نظریه سیاسی است که طبق آن دین از سیاست جداست. طرفداران این مکتب براین باورند که فعالیتهای دینی باید در چارچوب قانون مانند دیگر فعالیتها صورت‌پذیرند و امری فراقانونی نیستند که بخواهند مرجع قانون‌گذاری باشند. دولت نباید در برابر اندیشه‌های مذهبی هیچ‌گونه موضع‌گیری داشته باشد. بر اساس این آموزه باید وظایف نهادهای آموزشی، اجتماعی و مدنی و قضایی به اشخاص غیرروحانی سپرده شود.3همچنین باید در نظر داشت که لائیسیته با دموکراسی یکسان نیست. هرچند برخی با استفاده از ریشه لغات لائوس در لائیسیته، و دموس در دموکراسی را به معنی مردم می‌گیرند اما یکی ناظر بر جدایی دولت از دین است و دیگری بر حکومت مردم. این دو واژه به معنی وجود هر دو در یک کشور نیست ازاین‌رو ممکن است حکومتی لائیک اما غیر دموکراسی خواه باشد. ازاین‌رو هر فرد طرفدار لائیک به معنی دموکراسی خواه نیست.4
 
بختیار تحت تأثیر این قرائت از رابطه دین و سیاست در رساله دکتری خود با اشاره به جدایی این دو مقوله در جریان تاریخ می‌گوید که امروزه مسلکهایی توتالیتر در تحول خود نوعی بازگشت به وحدت این دو نیرو را دنبال می‌کنند. این اظهارنظر بختیار نشان‌دهنده ذهنیت او از بروز اسلام سیاسی در آن دوران است. بختیار در پایان‌نامه خود طی بررسی تحولات قرون‌وسطی به مسئله ظهور و شکوفایی اسلام می‌پردازد و از امت جهانگیر و توتالیتر» دیگری که پا به عرصه وجود نهاده است، یاد می‌کند.5همین ذهنیت بختیار نسبت به رابطه دین و سیاست و البته جاه‌طلبیهای شخصی است که به کنشهای سیاسی او در جریان انقلاب شکل می‌دهد. براین اساس در زمانی که جبهه ملی در حال بررسی مسئله نوع مواجهه خود با شاه بود، بختیار حاضر به همکاری با حکومت می‌شود. درحالی‌که افرادی مانند سنجابی پذیرش نخست‌وزیری بدون توافق با شاه درباره سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح، ترک کشور و تعیین تکلیف سلطنت از طریق همه‌پرسی را غیرممکن می‌دانستند، بختیار که بیشتر از شاه از قدرت‌گیری نیروهای مذهبی واهمه داشت، نخست‌وزیری را قبول کرد.6
 
سنجابی در خاطراتش می‌گوید که بختیار در جلسه‌ای که با او و دیگر افراد جبهه برگزار کرده با اشاره به دیدار با شاه گفته که او حاضر به پذیرش برخی از درخواستهای جبهه ملی است، اما صحبتی از نخست‌وزیری خود نکرده است. در آنجا بحث شده که بگذارید موضوع را با آیت‌الله خمینی در میان بگذاریم تا تصمیم‌گیری کنیم. بعد ظهر بود که یک‌دفعه بحث نخست‌وزیری بختیار مطرح‌شده و اعلام می‌شود که او این مسئله را پذیرفته است.7خود بختیار هم تعریف می‌کند که سنجابی گفته است باید از آقا (امام خمینی) دستور بگیریم اما من گفتم نه من این مسئله را قبول ندارم. سر قضیه رفتن شاه هم سنجابی می‌گفت او نمی‌رود اما من می‌گفتم چرا او می‌رود. من به ملاقات شاه رفتم و قرار شد تا یک هفته دیگر لیست همکارانم را اعلام کنم.8 همچنین بختیار در کتاب سی‌وهفت روز درباره دلیل پذیرش نخست‌وزیری و همکاری نکردن با روحانیت اشاره به جدایی دین از سیاست کرده و اعلام می‌کند که به دخالت روحانیون در امور سیاسی اعتقادی نداشته است که بخواهد با آنها همکاری بکند.9 البته بختیار به این نکته هیچ اشاره ای نمی‌کند که آیا در کشوری چون ایران که مردمش با روحانیت رابطه نزدیکی دارند و رابطه روحانیت با مردم به مراتبط از رابطه روشنفکران با آنها بهتر است آیا می‌توان راه و شیوه غرب را پیش رفت و اینکه آیا جامعه ایران راه غرب را در پیش گرفته بود؟
 
سنجابی در خاطراتش می‌گوید که بختیار در جلسه‌ای که با او و دیگر افراد جبهه برگزار کرده با اشاره به دیدار با شاه گفته که او حاضر به پذیرش برخی از درخواستهای جبهه ملی است. اما صحبتی از نخست‌وزیری خود نکرده است. در آنجا بحث شده که بگذارید موضوع را با آیت‌الله خمینی در میان بگذاریم تا تصمیم‌گیری کنیم. بعد ظهر بود که یک‌دفعه بحث نخست‌وزیری بختیار مطرح‌شده و اعلام می‌شود که او این مسئله را پذیرفته است.  
استراتژی بـختیار در این زمـان برای مهار انقلاب، بر دو اصل استوار بود، نخست، سرگرم ساختن روحانیون برای به دسـت آوردن فرصـتی برای تحکـیم پایه‌های قـدرتش و دوم، جلب همکاری ارتش‌ به‌منظور اجـرای برنامه‌هایش. او بــا بـازداشـت تعدادی از مقامات سابق، آزادی زندانیان سیاسی و توقیف داراییهای بنیـاد پهلـوی تـلاش نمود وجهه قابل قبولی به دست آورد.10 به نظر می‌آید که وی در هیچ یک از دو اصلش موفق عمل نکرد. نه روحانیون و نه امرای ارتش هیچ کدام او را باور نکردند و جدی تلقی ننمودند. بختیار در کتاب دیگرش به نام یکرنگی درباره تعامل با نیروهای مذهبی در ایام پیروزی انقلاب می‌گویدکه من برحسب تربیت آدم و خصلت از روحانیون فاصله می‌گرفتم. این درحالی‌که بود که برخی از افراد در آن زمان سعی می‌کردند با نیروهای مذهبی نزدیک شوند. همچنین بختیار درباره شعارهای اسلامی که آن زمان داده می‌شد، می‌گوید که اینها بازگشت به قهقرا و 1400 سال پیش ازنظر او بوده است. او تعریف می‌کندﻳﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎر رادﻳﻮﻳﯽ روز از ﻣﻦ سؤال ﮐﺮد ﮐﻪ ﺁﻳﺎ ﭘﺪﻳﺪه روحانیون سیاسی را می‌توان ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺟﻬﺶ و ﻓﻮران اﺳﻼم ﺗﻠﻘﯽ ﻧﻤﻮد؟ ﺟﻮاب ﻣﻦ روﺷﻦ بود. در این ﺣﺎدﺛﻪ ﻓﻘﻂ اﺷﺨﺎصی که ﺁرزوﻳﺸﺎن ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻗﻬﻘﺮا و ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﭼﻬﺎردﻩ ﻗﺮن ﭘﻴﺶ اﺳﺖ از چنین اسلامی حمایت می‌کنند. 11همچنین بختیار درباره جامعه ایده‌آل خود می‌گوید که ﻣﺎ می‌گفتیم ﮐﻪ اﮔﺮ ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﯽ رﻋﺎﻳﺖ ﺷﻮد رژﻳﻢ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﻧﻪ ﺑﺪ اﺳﺖ و ﻧﻪ مایه سرشکستگی. ﭘﺎدﺷﺎﻩ در ﻣﻤﻠﮑتی ﮐﻪ ﺑﺎﻓﺖ اجتماعش را اﻗﻮام ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﺸﮑﻴﻞ می‌دهد، ﺳﻤﺒل اﺳﺖ و ﺑﺮای وﺣﺪت ﻣﻠﯽ بسیار خوب.12
 
بختیار بااینکه‌، نه دوستانش و نه انقلابیـون از او حـمایت نکردند، تصورمی کرد باگذشت‌ زمان‌، تب‌ انقلاب فرو خواهـد افتاد و او می‌تواند قانون اساسی را به اجـرا درآورده بــا‌ اجـرای‌ آن‌، انقلابیـون دیگـر مخـالفتی نخواهنـد کرد و به او متمایل می‌شوند. ازاین‌رو‌ بـرای‌ اسـتقرار حکومـت مشـروطه و مهـار کـردن انقلاب با شاه همکاری کرد تا بتواند مشـروطیت را در قالـب‌ تـداوم‌ حکومـت پهلـوی احیـا کند. امـا خیلی زود دریافت که چنین چیزی دست‌یافتنی‌ نیست لذا پس از مقاومتی مذبوحانه در‌ پی‌ اعلان‌ بی‌طرفی ارتش صحنه سیاست پرتلاطم ایران را‌ ترک‌ گفت.13 البته باید به این نکته هم توجه داشت که حتی در صورت موفقیت بختیار، شاه فردی نبود که اجازه دهد که او مدتی مدید بر اریکه قدرت باقی بماند. او نخست‌وزیرانی سرسخت‌تر همچون زاهدی و امینی را کنار نهاده بود؛ شخصیتهایی که به مراتب از بختیار قدرتمندتر بودند. درنهایت بررسی مواضع بختیار در قبال انقلاب و پذیرفتن پست نخست‌وزیری توسط او نشان می‌دهد که تربیت او در بیروت و فرانسه او را تحت تأثیر مکتب لائیسم فرانسوی قرار داده بود. ازاین‌رو به ‌هیچ‌وجه حاضر به همکاری با نیروهای مذهبی نبود. همچنین ازآنجاکه لائیسم الزام به معنی دموکراسی نیست، همین مسئله سبب شد تا او پیشنهاد همکاری با شاه را قبول کند. البته نباید از بحث جاه‌طلبی او نیز گذشت چراکه او این موقعیت را بهترین زمان برای خودنمایی قلمداد کرده بود. او فکر می‌کرد شاید دیگر فرصتی این‌چنین برای خودنمایی برایش فراهم نشود.
 

26 دی 1357. شاپور بختیار پس از مشایعت محمدرضا پهلوی در فرودگاه مهرآباد تهران

پی نوشت:
 
1.محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، جلداول، تهران، نشر علم،1376، چاپ چهارم، ص 593.
2.حمید شوکت، پرواز در ظلمت (زندگی سیاسی شاپور بختیار)، آلمان، نشر بازتاب،2014، ص 85.
3.محمد خاقانی، "جستاری درباره دو واژه سکولاریسم و لائیسیته و برابرهای فارسی و عربی این دو"، مجله ادیان و عرفان، شماره یکم، سال چهل و سوم، بهارو تابستان 1389، ص 70.
4.شیدان وثیق، لائیسیته؛ رمزگشایی از یک مفهوم پر ابهام، گفتگوی ادیان، سال دوم، شماره 8، تیر و مرداد 1383، ص 49.
5.حمید شوکت، همان، ص 113.
6.یرآوند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گل‌محمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی،چاپ دهم،1383،ص647.
7.کریم سنجابی، خاطرات سیاسی کریم سنجابی، تهران، صدای معاصر، ص 344.
8.حبیب لاجوردی، خاطرات شاپور بختیار، آمریکا، دانشگاه هاروارد،1996، ص  102-104.
9.شاپور بختیار، سی‌وهفت روز پس از سی هفت سال، بی‌جا، بی‌نا، 1362، ص8.
10.علیرضا ملایی توانی، "مقایسه مواضع سیاسی کریم سنجابی و شاپور بختیار در مواجهه با انقلاب اسلامی"، نشریه رهیافت انقلاب اسلامی، شماره 21، زمستان1391، ص79.
11.شاپور بختیار، یکرنگی، ترجمه مهشید امیرشاهی، پاریس،1982، نشر آلبین مایکل، ص 126.
12.شاپور بختیار، یکرنگی، همان، ص127.
13.علیرضا ملایی توانی، همان، ص 85. https://iichs.ir/vdca.0nmk49nao5k14.html
iichs.ir/vdca.0nmk49nao5k14.html
نام شما
آدرس ايميل شما