به مناسبت سالگرد تصفیه‌های درون سازمان مجاهدین خلق؛

چرا مجاهدین مجید شریف‌واقفی را ترور کردند؟

16 اردیبهشت 1354 در تاریخ فعالیت سازمان مجاهدین خلق یکی از روزهای مهم و تعیین‌کننده محسوب می‌شود. در این روز مجید شریف‌واقفی، از رهبران سازمان، توسط اعضای مارکسیست‌شده مجاهدین به رهبریت تقی شهرام کشته‌ شد.
چرا مجاهدین مجید شریف‌واقفی را ترور کردند؟
بعد از مصاحبه تلویزیونی خاموشی و اقرار به قتل مجید شریف‌واقفی، گویی بر زندان کافور مرگ پاشیدند. در سالن زندان حاج مهدی عراقی مرا دید و در آغوشم گرفت، سر بر دوشم گذاشت و بلندبلند گریه کرد و می‌گفت محمد جان 50 سال عقب افتادیم.
(خاطرات محمدمحمدی)
 
16 اردیبهشت 1354 در تاریخ فعالیت سازمان مجاهدین خلق یکی از روزهای مهم و تعیین‌کننده محسوب می‌شود. در این روز مجید شریف‌واقفی از رهبران سازمان توسط اعضای مارکسیست شده مجاهدین به رهبریت تقی شهرام کشته‌شد و جنازه‌اش را در بیابانهای عسگرآباد سوزاندند. در همین روز ترور مرتضی صمدیه لباف ناموفق ماند. او مجروح و توسط ساواک دستگیر شد. اما چرا سازمانی که در سالهای ابتدایی دهه 40 با هدف ایجاد مبارزه مسلحانه با حکومت پهلوی تشکیل‌شده بود به‌جایی می‌رسد که نه‌تنها تغییر عقیده داده و مارکسیسم را به‌عنوان ایدئولوژی رسمی قبول می‌کند، بلکه دست به ترور اعضای خود نیز می‌زند. برای پاسخ به این پرسش باید مروری بر چگونگی شکل‌گیری هویت‌سازمانی در این گروه نموده و سپس نشان دهیم که چگونه به ترور اعضای سازمان رسید.
 
سازمان مجاهدین خلق ایران در شهریور ۱۳۴۴ به‌وسیله سه نفر از اعضای نهضت آزادی ایران به نامهای محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیک‌بین پایه‌گذاری شد. حنیف‌نژاد متولد ۱۳۱۷ از تبریز وابسته به یک خانواده متوسط بازاری بود. ابتدا او به جبهه ملی و انجمن اسلامی دانشجویان و سپس به نهضت آزادی پیوست.1 اندکی بعد اصغر بدیع‌زادگان، علی باکری، عبدالرسول مشکین فام، ناصر صادق، علی مهین‌دوست، حسین روحانی و شمار دیگری به آنها پیوستند.2
 
سازمان مجاهدین خلق برای عضویت شروطی گذاشته بودند که یکی از آنها مذهبی بودن افراد بود. شرط دوم اطمینان از نظر امنیتی و انضباط‌پذیری افراد بود. آنها افرادی را جذب می‌کردند که تحت نظر ساواک نباشند. همچنین بحث انضباط‌پذیری ملاک مهمی بود؛ به‌طوری‌که برخی از افراد به دلیل نداشتن همین ویژگی به سازمان دعوت نشدند. سازمان ترجیح می‌داد افرادی را که حاضر به پذیرش نظم سازمانی هستند به عضویت درآورد. وابسته نبودن به خانواده،  شغل و مظاهر زندگی مصرفی از دیگر شروط عضویت در سازمان بود. افرادی حق ورود به مجاهدین خلق را داشتند که حاضر بودند زندگی خود را به‌طور کامل در اختیار سازمان قرار دهند. 3
 
حسین احمدی روحانی از اعضای آن زمان مجاهدین در خصوص منابع سازمان می‌گوید: «عموماً کتابهای موردمطالعه «راه طی شده»، «خدا در اجتماع»، «عشق و پرستش»، «مسئله وحی»، «اسلام مکتب مبارزه و مولد» (مهندس بازرگان)، «جهاد و شهادت»، «تفسیر پرتوی از قرآن»(آیت‌الله طالقانی)، «خلقت انسان و قرآن»،  «تکامل» (دکتر سحابی)، «آیا انسان زاده‌ میمون است؟»(دکتر محمود بهزاد)، «انسان و کهکشان»(جان نفر)،  «پیدایش حیات»(اوپارین)، «علم به کجا می‌رود؟»(ماکس پلانک)، «چهار مقاله فلسفی»(مائو)، «اصول فلسفه»(ژرژپولیستر)، «ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی»(استالین) بوده است». 4
 
گروه همچنین کتب زیر را نیز موردمطالعه قرارداد: اقتصاد و پول برای همه (دو نوشته در زمینهٔ تئوری اقتصاد، تألیف دو مارکسیست معاصر ایرانی)، کار، مزد و سرمایه، اثر مارکس. دولت و انقلاب و چه باید کرد؟ از لنین، چگونه می‌توان یک کمونیست خوب بود؟ از لیوشانوچی (یک کتاب مشهور درزمینهٔ ضوابط و اخلاقیات انقلابی، تألیف یک رهبر معروف چین)، جنگ پارتیزانی، از چه گوارا، دوزخیان روی زمین، نوشته فرانتس فانون، راهنمای کوچک چریک شهری، تألیف کارلوس ماریگلا، استراتژی چریک شهری، نوشته ابرهام گیلن، انقلاب در انقلاب، اثر رژی دبره. 5
براین اساس مروری بر منابع سازمان به‌خوبی نشان‌دهنده سهم عهده منابع مارکسیستی در بین آنها است. همین مسئله سبب شده بود تا بسیاری از اعضا با اینکه در خانواده‌ای مذهبی رشد یافته بودند نسبت به مفاهیم مذهبی دچار شک و تردید شوند.
 
احمدرضا کریمی از اعضای سابق مجاهدین اعتقاد دارد که سازمان از همان ابتدا دارای ریشه‌های مارکسیستی بوده است. او می‌گوید که در تحلیلی که در سال 1346 توسط مهندس نیک‌بین یکی از بنیانگذاران سازمان در جزوه مبارزه چیست ارائه شد، مارکسیسم به‌عنوان علم مبارزه موردتوجه قرار گرفت و استدلال این بود که بدون علم مبارزه نمی‌توان مبارزه صحیحی داشت. 6
 
کریم رستگار از اعضای سابق مجاهدین درباره چرایی اینکه سازمان به مرحله‌ای رسید که حکم ترورهای داخلی را داد می‌گوید که حنیف‌نژاد معتقد بود ما حق نداریم خون بی‌گناهی را بریزیم اما بسیاری از اعضای کادر بالای سازمان معتقد بودند ما باید بااخلاق خرده‌بورژوازی خداحافظی کنیم تا بتوانیم به مبارزه ادامه دهیم.  
در کنار بحث التقاط، تجربه زندگی برخی از افراد سازمان در محیطی که تفاسیر غیر منعطف و خشک از دین ارائه می‌داد ازجمله دیگر دلایل دور شدن اعضای سازمان از مذهب بوده است. در این زمینه محسن نجات‌حسینی در کتاب بر فراز خلیج‌فارس به دوران کودکی خود و رشد در خانواده‌ای که تفاسیر بسیار خشک از مذهب داشته اشاره می‌کند. مسئله‌ای که سبب شده زمینه‌های درونی غیرمذهبی شدن در او ایجاد شود. بااین‌حال تا قبل از ضربه سال 1350 به دلیل تسلط رهبران اولیه سازمان، جو مجاهدین خلق همچنان مذهبی باقی می‌ماند. بعدازاین مقطع و اعدام رهبران اولیه، رهبریت سازمان به دست افرادی مانند تقی شهرام می‌افتد که با مطالعات مارکسیستی زمینه‌های جدایی از اندیشه‌های اسلامی را یافته بودند. برای همین او در جزوه سبزی که منتشر می‌کند، تردیدهایش را در خصوص راهبردهای سازمان بیان می‌کند. 7
 
تقی شهرام در جزوه سبز نوشته است که سازمان نتوانسته از شیوه تفکر علمی استنباط درستی بکند. در ادامه نویسنده در خصوص چرایی این مسئله اشاره می‌کند که تلاش سازمان برای ایجاد پیوند بین تفکر علمی و تفکرمذهبی یکی از دلایل ناکامی در بهره‌گیری از تفکر علمی بوده است.8 او در این جزوه اشاره می‌کند که ما با تکه و پاره کردن مارکسیسم تفکر خود را در معرض ورود عناصر التقاطی قرار داده‌ایم. بعد پیشنهاد می‌کند که برای حل این مشکلات باید هویت سازمان مورد بازبینی قرار بگیرد. 9ایجاد تردید نسبت به مفاهیم مذهبی سبب می‌شود تا به‌مرور آموزشهای دینی از سازمان حذف و متون مارکسیستی جایگزین آنها بشود. همچنین در این زمان طرح شبهات دینی به‌منظور تردید اعضا نسبت به مفاهیم دینی نیز در دستور کار اعضای مارکسیست شده قرار می‌گیرد. تمامی این مسائل درنهایت منتهی به مقاله «پرچم مبارزه ایدئولوژیک را برافراشته نگاه‌داریم» از سوی تقی شهرام می‌شود که در آن صراحتاً مارکسیست شدن سازمان اعلام‌شده بود. 10این مسئله سبب اعتراض افرادی مانند مجید شریف‌واقفی (طیف مذهبی سازمان) شده و آنها تلاش می‌کنند تا سازمان را از دست تقی شهرام خارج کنند و بااین‌حال تقی شهرام از طریق همسر شریف‌واقفی در جریان اقدامات آنها قرارگرفته و تصمیم می‌گیرد که طیف مجید شریف‌واقفی را تصفیه کند.
 
کریم رستگار از اعضای سابق مجاهدین درباره چرایی اینکه سازمان به مرحله‌ای رسید که حکم ترورهای داخلی را داد می‌گوید که حنیف‌نژاد معتقد بود ما حق نداریم خون بی‌گناهی را بریزیم اما بسیاری از اعضای کادر بالای سازمان معتقد بودند ما باید با اخلاق خرده‌بورژوازی خداحافظی کنیم تا بتوانیم به مبارزه ادامه دهیم. برای همین بعد از اعدام سران سازمان عده‌ای دیگر نماز نمی‌خوانند. سازمان می‌خواست از شکستی که خورده عبرت بگیرد؛ برای همین برخی راه‌حل را در نادیده گرفتن دین یافته بودند.11تبدیل‌شدن سازمان به هدف، از دیگر عواملی بود که سبب شد تا مجاهدین تصفیه‌های داخلی را مجاز بشمارند. درواقع روند عضویت و آموزش در سازمان به‌گونه‌ای بود که اعضا در فضای توتالیتر و بسته قرار می‌گرفتند و منابع مطالعاتی آنها به جزوات سازمان محدود می‌شد. اعضا در فرآیند جذب توسط سازمان و به‌خصوص زمانی که در خانه‌های تیمی مستقر می‌شدند، ارتباطشان را با اجتماع از دست می‌دادند و تمام دریچه‌شان به واقعیت فقط سازمان بود. بر اساس آموزشهای ارائه‌شده معیار درست و غلط بودن؛ سازمان بود. برای همین اعضا تصور می‌کردند هر فرد و گروهی نظراتش متفاوت از مجاهدین است باطل است.12در رابطه با جدا شدن از مردم، محمدمحمدی از اعضای سابق مجاهدین می‌گوید اولین مسئله من این بود که ما مثل ماهی بودیم که داریم از آب می‌افتیم. اگر مردم به معنی عام آن برای ما همانند آب بودند هر روز داشتیم بیشتر از آنها جدا می‌شدیم.13
 
فرو کاستن مبارزه فقط به بعد نظامی‌گری، دوری از مردم و جامعه سبب شد تا سازمانی که باهدف مبارزه با شاه با الهام از اندیشه‌های اسلامی شکل‌گرفته بود به‌جایی برسد که تصور کند خودش معیار حق و باطل بوده و اگر فردی بخواهد از این گروه جدا بشود، در برابر جبهه حق قرارگرفته است. چنین برداشتی سبب شد تا اعضا مجوز ترور اعضا را صادر کنند چراکه تصور می‌کردند چنین اقدامی برای حفظ سازمان ضروری است. همچنین دوری از آموزه‌های اسلامی از دیگر عواملی بود که سبب شد تا سازمان به جایی برسد که ترور اعضای خودش را مجاز بشمارد.

محمدحنیف‌نژاد (بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق) در گفت‌وگو با استاد سیدهادی خسروشاهی در حاشیه یکی از مراسم مذهبی در مسجد جامع نارمک تهران

پی نوشت:
 
1. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست‌وپنج‌ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا 1377، صفحه393.
2. رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، تهران، نشر علم،ص392 و ص547.
3. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، ص295.
4. حسین احمدی روحانی، سازمان مجاهدین خلق، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1390، ص43.
5. یراوند آبراهامیان، اسلام رادیکال(مجاهدین ایرانی)، ترجمه فرهاد مهدوی،برلین،نشر نیما،1386،ص111
6. احمدرضا کریمی، شرح تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص96.
7. محسن نجات‌حسینی، برفراز خلیج فارس، تهران، نشر نی،1390، ص27-15.
8. تقی شهرام، جزوه سبز، انتشارات سازمان مجاهدین خلق، بی‌جا، 1354، ص46.
9. تقی شهرام، همان، ص 51.
10. احمدرضا کریمی، همان، ص45.
11.کریم رستگار، "التقاطی بودن سازمان گریزناپذیر بود"، مهرنامه، شماره38، مهرماه 1393، ص 87.
12. سیدحجت میراسماعیلی، خداوندان اشرف ( نگاهی بر روند فرقه‌گرایی سازمان مجاهدین خلق)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1396، ص101.
13. محمدمحمدی(گرگانی)، خاطرات و تاملات در زندان شاه، تهران، نشر نی،1396 ، ص114. https://iichs.ir/vdci.rawct1aq5bc2t.html
iichs.ir/vdci.rawct1aq5bc2t.html
نام شما
آدرس ايميل شما