به مناسبت انتشار پیام امام درباره نظام تک حزبی؛

حرام شدن عضویت در حزب رستاخیز

به نظر می‌‌رسد اولین جرقه تشکیل یک سازمان و یا حزبی قدرتمند، از طرف سفیر آمریکا در تهران در فروردین 1348 زده شد که اگر شاه به ناگهان فوت کند هیچ تضمین محکمی برای تداوم حاکمیت از طریق جانشینی وجود ندارد و یک حزب فراگیر لازم است.
حرام شدن عضویت در حزب رستاخیز
با انحلال دو حزب "ایران نوین" و "مردم"، شاه حزبی فراگیر به نام "حزب رستاخیز ملت ایران" را یک‌شبه در 11 اسفند 1353 بنیاد نهاد و خواست او بر این امر ملوکانه تعین گرفت که توسعه را به صورت اقتدارآمیز و از بالا پیش ببرد. او دیگر نیازی به احزاب صوری و بله قربان‌‌گو نداشت و تصمیم خود را در راستای مشاوران دانش‌‌آموخته ایرانی و مفسران ساموئل هانتینگنون قرار داد که یک حزب منضبط و فراگیر بهتر از سیستم چند حزبی است.
 
با مشاهده برنامه اصلی حزب رستاخیز و اهداف تعیین شده در کنگره‌‌های آن، می‌‌توان به سنت همیشگی احزاب دست‌‌ساخته حکومتی شاه که شامل: غربی‌‌سازی، روش اقتدارگرایانه، عُرفی‌گرایی و یک‌جانبه بودن آن است، پی برد. امام‌خمینی، به عنوان یک مرجع تقلید و نیز یک مبارز سیاسی رژیم شاه، به مخالفت با این حزب که در پاسخ به استفتاء 21 اسفند 1353صورت گرفت، برخاست و موارد خلاف آن را که مغایر با مصالح اسلام و مسلمین است برشمرد. این نوشتار قصد دارد پیام امام را در مخالفت با حزب رستاخیز مورد واکاوی و بررسی قرار می‌‌دهد.
 
حزب رستاخیز ملت ایران
با توجه به روایات مختلف از ایجاد حزب رستاخیز، به نظر می‌‌رسد اولین جرقه تشکیل یک سازمان و یا حزبی قدرتمند، از طرف سفیر آمریکا در تهران در فروردین 1348 زده شد که اگر شاه ناگهان فوت کند هیچ تضمین محکمی برای تداوم حاکمیت از طریق جانشینی وجود ندارد و نیاز به یک حزب فراگیر لازم است.1 پس در واقع کارکرد این حزب، نه در تصمیم دموکراسی، بلکه در خدمت نهادی کردن نظام پهلوی بود که در سه اصل نظام شاهنشاهی، انقلاب شاه و ملت و قانون اساسی است متبلور می‌‌شود.
 
اما حزب رستاخیز، حزبی نبود که بنا بر توافق جمعی،‌ ابزاری برای اعلام رضایت و مکانیسمی برای حق رای و دسترسی مردم به قدرت سیاسی باشد. حزبی بسته، وابسته به الیت قدرت و تحصیلکردگان اروپای غربی و آمریکا بود و اصولا دبیران کل آن از پشتیبانی کشورهایی چون آمریکا برخوردار بودند و سیاستهای آنان را در برنامه‌‌ریزی و سیاست عمومی به کار می‌‌گرفتند.
 
امام‌خمینی (ره)، با نگاهی انتقادی به ماهیت رژیم پهلوی که در مولفه‌‌هایی چون ضدیت با اسلام و مسلمین، نابرابری‌‌ و بی‌‌عدالتی، افول اخلاق اجتماعی، شکست انقلاب شاه و ملت و میراث نافرجام در بخش کشاورزی و دامپروری، و استعمار و استکبار اشاره نمود و واقعیتها و یا «هست»ها را در برابر «باید»ها قرار داد و به شیوه‌‌ای سلبی، آرمان ایجابی خود را در برابر حکومت پهلوی در قالب پیامی برای عموم مردم به منصه ظهور رساند که در ادامه به بیان این مولفه‌‌ها خواهیم پرداخت.
 
الف. اسلام ستیزی حزب رستاخیز
امام می‌‌فرمایند: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است».2  این پیام حاوی سه نکته اصلی و چندین نکته فرعی که متعاقب عملکردشاه و سیاست‌‌های شاه در دهه گذشته در قبال اسلام و تسهیل روند عرفی‌‌کردن جامعه و افزایش نفوذ غربیان در کشور، ‌بیان شده است.
 
 امام، با توجه به روش «نهی از منکر» که از لوازمات نقد قدرت سیاسی و اخلاق اجتماعی است،‌ به نقد یکی از ارکان نظام شاهنشاهی می‌‌پردازد و به صورت تلویحی شکست شاه را در برنامه «انقلاب شاه و ملت» متذکر می‌‌شود.
 
امام، به ملت ایران این حق را می‌‌دهد که در برابر این نهاد و سازمان حکومتی دست به انتقاد و حتی «مقاوت منفی» بزنند تا به رفع ظلم و استیصال مسلمین خاتمه داده و از بسط و گسترش آن در جهت سرکوب و محیط خفقان آور جلوگیری شود. امام‌خمینی، در برابر این اسلام ستیزی، همه طبقات، از جمله «خطبای محترم، و محصلین و طبقه دانشگاهی و طبقات کارگر و زارع و تجار و اصناف»3 به مخالفت با این حزب بسیج می‌‌نماید تا از تبلیغات پوچ دستگاه اغفال نشوند.
 
ب. نابرابری و بی‌‌عدالتی
امام در رابطه با اینکه «شاه می‌‌خواهد تا قطره آخر نفت این کشور را بفروشد و پولش را به عناوین مختلف به سرمایه‌‌داران و چپاولگران تقدیم کند»4 به بی‌‌عدالتی و نابرابری در برابری فرصتها و تامین اجتماعی حاصل از فروش نفت برای تسهیم تساوی بیم ملت اشاره می‌‌کند. حکومت پهلوی، پولهای برآمده از نفت را در اختیار نزدیکان و الیت وابسته به حکومت جهت سرسپردگی و ایجاد مشروعیت کاذب قرار می‌‌دهد و با به هدر دادن ذخایر هنگفت نفت که خزانه ایران و ملت است، «به جای آنکه صرف این ملت پابرهنه و گرسنه نماید، به اربابان استعمار وام می‌‌دهد».
 
پیامد انقلاب سفید، که چیزی جز  چوب حراج زدن به اقتصاد ایران نبود،‌ نه تنها به برقراری برابری منجر نشد بلکه شکاف طبقاتی، فقر و فساد را به‌دنبال داشت. این شکاف عظیم طبقاتی و فقدان آزادی که بر روی یکدیگر بار می‌‌شود، نشان‌‌دهنده،‌ توسعه ناموزون و شیوه استبدادی تصمیمات غلطی است که توسط شاه صورت می‌‌گرفت.
 
ج. فقدان آزادی و نقض قانون اساسی
امام می‌‌فرماید: «اجبار ملت به ورود به حزب،‌ نقض قانون اساسی است» و نیز «تجاوز به حقوق مردم و سلب آزادیهای فردی و اجتماعی نقض قانون اساسی است» و « دخالت شاه در امور کشور و قوای مملکت بازگشت به دوران سیاه استبداد و نقض قانون اساسی» است. 5 امام در واقع، با دو نگاه آزادی منفی و آزادی مثبت به مقابله با حکومت ستمگر پهلوی می‌‌پردازد و برای رهایی از استبداد داخلی مصادیق آزادی را در قالب سلب آزادی در بیانات خود منعکس می‌‌نماید.6
 
امام می‌‌فرماید: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است».  
امام‌خمینی، اجبار مردم به تظاهر در موافقت در این حزب و شرکت در آن را مخالف قانون اساسی و محو مشروطیت می‌‌داند و در مقابل تلویحا از مبارزه با بردگی و ایجاد جکومت مردمی توام با آزادی، اظهار نظر در امور سیاسی و مشارکت کامل مردم را بر معیار عقل و عدل، صحبت به میان می‌‌آورد و رهایی از استعمار و استکبار را آغازی برای از بین بردن ریشه‌‌های طاغوت و نظام شاهنشاهی سلطنتی می‌‌داند.
 
د. استعمار و استکبار
امام می‌‌فرماید: «این شخص [شاه] باز از انقلاب سفید دم می‌‌زند، ‌انقلابی که موجب سیاه‌بختی ملت شد ... فرهنگ استعماری را تا دورترین قراء و قصبات کشانده و جوانان کشور را آلوده کرده است... ایجاد پایگاه نظامی و مخابراتی به بیگانگان و عمال کثیف آنها از قبیل اسرائیل داده است... با فروش نفت و خرید اسلحه‌‌های خانمانسوز از منافع و مطامع استعمارگران دفاع می‌‌کند و به سرکوب جنبشهای ضداستعماری می‌‌پردازد».7 این بازنمایی واقعیات که از نگاه امام، بیان شده است نشان‌دهنده یک حکومت وابسته و غیر مشروعی است که با اتخاذ سیاستهای مخالف مصالح مسلمین و ملت مسلمان ایران، تیشه به ریشه خود و امت اسلام می‌‌زند و کاخ لرزان خود را بر حمایت آمریکا و دول غربی، وابسته می‌‌داند.
 
ه. اخلاق فردی و اجتماعی
امام با مشاهده بی‌‌نظمی و فساد اخلاقی در دو حوزه فردی و اجتماعی، و نیز ترویج فرهنگ مبتذل غربی و شیوع مراکز فسادی که مصادیق بارز آن در مطبوعات، سینما و تلوزیون قابل مشاهده است، نسبت به دفاع از ارزشهای معنوی ملت و ضرورت مقابله با منکرات حکومتی، وظیفه خود دانست تا با آگاه کردن اقشار مختلف مردم،‌ آنها را در برابر سیاستهای اسلام‌زدای شاه برانگیزد و به مقاومت فراخواند.
 
این امر، ‌بنا بر کارنامه سیزده‌ساله نخست‌‌وزیری هویدا و عملکرد او در جهت عرفی‌‌سازی و نزدیک کردن مظاهر تمدن غربی و تضعیف سنتهای اسلامی بوده است. همچنان‌که با بنیان نهادن حزب رستاخیز و انتصاب هویدا به دبیرکلی آن، امام نسبت به سیاستهای آتی این حزب، دوباره مسائل مبتلی‌‌به به ایران را گوشزد می‌کند و هشدارهای خود را در قبال آن بیان می‌‌فرمایند.
 
در واقع، رواج این «فرهنگ استعماری»، ‌موجب بی‌‌نظمی فرهنگی و تضاد اخلاقیات فردی و اجتماعی در برابر هنجارهای سنتی، ‌دینی و ارزشی جامعه می‌‌شود. برهمین اساس است که امام، ‌خطبا و فضلای جامعه را مورد خطاب قرار می‌‌دهند و آنها را به مبارزه پیگیر و منفی فرامی‌‌خوانند. احیای اخلاق اسلامی، تربیت انسانهای متعالی و زدودن فرهنگ فاسد استعماری در راس برنامه‌‌های امام و در غایت نگاه وی به ملت و جامعه است.8
 
نتیجه
بنابراین، امام‌خمینی، با مشاهده نقض آزادیها و قانون اساسی، ‌به تشخیص درد پرداخت و علل آن را در شخص شاه و سیاستهای استعماری و استکباری وی در جهت تداوم نهاد سلطنت و حفظ منافع آمریکا در ایران دانست. راه‌‌ حل پیشنهادی امام، در نگاه سلبی وی در انتقاداتی که نسبت به ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پیام‌شان نهفته است می‌‌توان، ‌سیاست ایجابی‌‌ را فهمید و تفهم کرد. فراخوانی اقشار مختلف مردم به «مبارزه منفی»، نشان‌‌دهنده فقدان مشروعیت سیاسی نظام سلطنتی و آغازی برای جایگزینی حکومت اسلامی بود.

شماره آرشیو: 1-1373-146ر
https://iichs.ir/vdcc.oqpa2bq01la82.html
iichs.ir/vdcc.oqpa2bq01la82.html
نام شما
آدرس ايميل شما