به مناسبت سالمرگ سیدحسن تقی زاده؛

روشنفکر شبه مدرن

ادعاهای تقی‌زاده بحثهای زیادی را به دنبال داشت و گزاره «سراپا غربی شدن» به مهمترین و مناقشه انگیزترین گزاره تاریخ روشنفکری ایران تبدیل شد و از آن زمان به بعد این نوع تفکر به عنوان وجه تمایز روشنفکر شبه مدرن از دیگر روشنفکران تلقی می‌شود.
روشنفکر شبه مدرن
در اواخر دوارن قاجار به دلیل سفر ایرانیان به اروپا، شاهد آشنایی بیشتر آنها با تمدن و تکنولوژیهای صنعتی اروپا هستیم و در این میان افرادی ظهور کردند که بدون آگاهی از باطن و روح دنیای غرب، دلباخته آن ظواهر شدند و قصد داشتند به هر ترتیب ایران را به نسخه دومی از آن تمدن تبدیل کنند. در طول تاریخ معاصر ایران این افراد معروف به روشنفکران شبه مدرن شدند، در واقع این اصطلاح به افرادی اطلاق می‌شد که به دنبال پیروی و تقلید از صفات و آثار و مظاهر مدرنیته بدون هیچ قید و شرطی بودند. به بیان دقیق‌تر روشنفکران غربگرا شبه مدرن، آن دسته از روشنفکرانی بودند که به هردلیل نتوانستند موفق به درک باطن و روح تمدن غربی شوند و چون از هویت پیشین و بومی، تاریخی و فرهنگی خود نیز بریده‌ بودند، دچار وضعیتی آشفته، برزخی و تناقض آلود گشتند. آنان در بهترین حالت اگه چه شعار سراپا غربی شدن می‌دادند در ظواهر تمدن غرب ماندند.
 
در این راستا سید حسن تقی‌زاده را می‌توان اصلی‌ترین چهره جریان روشنفکری شبه مدرن در ایران دانست. داستان تقی‌زاده داستان روشنفکر شبه مدرنی است که بی‌محابا به عرصه سیاست وارد می‌شود و با آزمون و خطا، عملکردهای تند و متناقضی را در طول زندگی سیاسی خود مرتکب می‌شود. در ادامه این نوشتار قصد داریم تا از زاویه‌ جدیدی به برخی از دیدگاه‌های شبه مدرن تقی‌زاده در طول دوران سیاسی او بپردازیم و گفتار و روحیات شبه مدرنیستی او را بیشتر کنکاش و پدیدار کنیم.
 
1. شروع آشنایی تقی‌زاده با اندیشه‌های غربی
سید حسن تقی‌زاده در 1257 شمسی در تبریز متولد شد و در ابتدا تحصیلات خود را با دروس مذهبی آغاز کرد. سپس در اوایل جوانی تقی‌زاده با اندیشه‌های روشنفکران شبه مدرن آن زمان همچون میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله، طالبوف و روزنامه‌های فارسی زبان خارج از کشور همچون اختر، ثریا، حبل‌المتین و حکمت که به تبریز می‌رسید، آشنا شد و در همان راستا به شدت علاقه‌مند به اندیشه‌های سیاسی اروپا، مشروطه‌خواهی و افکار تجدد‌طلبی شد.
 
 بدین منظور او برای آشنایی بیشتر با نهضتهای جدید، در ابتدا به قفقاز و ترکیه سفرهایی کرد و سپس در بیروت به خواندن فرانسه و انگلیسی پرداخت. بدین ترتیب تقی‌زاده در آنجا با ظاهر اندیشه‌های مدرنیسم و تجددخواهی به خوبی آشنا شد و در ادامه به تبریز بازگشت و به همراه محمدعلی‌خان تربیت با سازماندهی عده‌ای از آزادیخواهان و تجددطلبان دیگر به انتشار مجله «گنجینه فنون» پرداختند، که اصحاب این نشریه تماماً تحت تاثیر جنبشهای انقلابی و آزادیخواهانه‌ قفقاز و امپراتوری عثمانی و غرب بودند.1
 
2. تلاش برای تقلید از قوانین غربی در مجلس مشروطه
پس از مدتی با شدت یافتن نهضت مشروطه، تقی‌زاده که دلباخته تفکرات آزادیخواهانه و تجددطلبانه غرب شده بود، به صف مشروطه‌خواهان غربگرا پیوست. این گروه از مشروطه‌ خواهان بر خلاف مشروطه‌خواهان مذهبی، خواستار حکومتی در چارچوب  فرهنگ غرب بودند، حکومتی که در قانون اساسی و همچنین شورای ملی و ... غرب را الگوی خود قرار داده باشد.
 
در واقع این گروه از روشنفکران غربگرا شبه مدرن به رهبری تقی‌زاده، مشروطه را به همان گونه می‌خواستند که در غرب رواج داشت و نه هماهنگ با فرهنگی شرقی و اسلامی که در ایران رواج داشت. به عنوان مثال تقی‌زاده در یکی از سخنرانیهایش در مجلس می‌گوید: «مشروطیت را در جاهای دیگر دنیا به زحمات چندین ساله اختراع کردند و چون هر چیز اختراعی را بخواهیم از مآخذش برداریم باید با تمام جزییات و آلات آن برداریم. اگر ما ساعت را بخواهیم برای تعیین وقت قبول کنیم ولکن یکی از چرخهای آن را نگذاریم، کار نخواهد کرد».2
 
پس از شروع استبداد صغیر، تقی‌زاده برخلاف حرفهای خودش که مردم و نمایندگان را به مقاومت تشویق می‌کرد به سفارت بریتانیا پناه ‌برد و در نامه‌ای به آن سفارت پس از ستایشهای فراوان از تمدن انگلیس، یادآور می‌شود که: «مشروطیت فرزند روحانی انگلستان است... چشم مردم به جزیره بریتانیای کبیر دوخته و به یاد آن مهربانیهای سابق منتظر آن ملت نجیب و آن دولت لیبرال هستند».  
بدین ترتیب تقی‌زاده به عنوان یکی از روشنفکران شبه مدرن دوران مشروطیت، به هیچ روی به فرهنگ و باورهای دینی ایران توجه نداشت و تلاش داشت تا قانون اساسی کشورهای غربی را عیناً الگوی خود قرار دهد. این اعتقاد به تقلید در تدوین قوانین مجلس و دلباختگی به غرب به حدی بود که پس از شروع استبداد صغیر و به توپ بستن مجلس، تقی‌زاده برخلاف حرفهای خودش که مردم و نمایندگان را به مقاومت و دفاع تشویق می‌کرد به سفارت بریتانیا پناه ‌برد و در نامه‌ای به آن سفارت پس از ستایشهای فراوان از تمدن انگلیس، یادآور می‌شود که: «مشروطیت فرزند روحانی انگلستان است... چشم مردم به جزیره بریتانیای کبیر دوخته و به یاد آن مهربانیهای سابق منتظر آن ملت نجیب و آن دولت لیبرال هستند».3 این جملات خود نشان خود کوچک‌بینی و دلباختگی و علاقه شبه‌ روشنفکران به غرب و تمدن آن می‌باشد که تقی‌زاده تنها نمونه و نمادی کوچک از افکار آنها است.
 
3. تقلید بی چون و چرا ایرانیان از غرب تنها راهکار پیشرفت ایران
تقی‌زاده با آغاز جنگ جهانی اول و اشغال مجلس مشروطه، به خارج از کشور فرار کرد و در به برلن آلمان اسکان یافت. او در آنجا دست از فعالیتهای خود برنداشت و در نشریه کاوه به بیان راه علاج ایران و رهایی از عقب‌افتادگی و چگونگی گام برداشتن در راه رسیدن به تجدد پرداخت. تقی‌زاده در سرمقاله شماره اول دوره دوم مجله کاوه این راه علاج را چنین تعریف می‌کند: «امروز چیزی که به حد اعلا برای ایران لازم است و همه وطن‌دوستان ایران با تمام قوا در راه آن باید بکوشند: ... قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا است... این عقیده نگارنده این سطور در خط خدمت به ایران است... که ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگی‌مآب شود و بس».4
 
حتی او بعدها در اواخر عمر خود اظهار افتخار کرد که اولین نفری بود که در عصر مشروطیت ایران، بی‌پروا نارنجک تسلیم در برابر غرب را پرتاب کرده است.5 همان‌طور که مشخص است این جملات و پیشنهاد تسلیم مطلق به غرب، و از نوک پا تا فرق سر فرنگی شدن و ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگی شدن، کاملاً همگی نشانه دلبستگی شدید او به ظواهر غرب بود، بدون آنکه شناخت باطنی و نقادانه‌ای از غرب کسب کرده باشد. در مجموع این ادعاهای تقی‌زاده بحثهای زیادی را به دنبال داشت و گزاره «سراپا غربی شدن» به مهمترین و مناقشه‌انگیزترین گزاره تاریخ روشنفکری ایران تبدیل شد و از آن زمان به بعد این نوع تفکر به عنوان وجه تمایز روشنفکر شبه مدرن از دیگر روشنفکران تلقی می‌شود.
 
4. تناقض در رفتار سیاسی و گام بر داشتن در جهت منافع بیگانگان
در ادامه تقی‌زاده در سالهای پس از کودتا 1299 شمسی به ایران بازگشت و در زمره مشاوران رضاخان قرار می‌گیرد و پس از به سلطنت رسیدن او، به پستهای مختلف وزارت و سفارت و ... دست می‌یابد، که یکی از نقاط تاریک فعالیت این روشنفکر، دقیقاً در همین دوران رقم خورد. به صورتی که تقی‌زاده به عنوان وزیر دارایی حکومت استبدادی پهلوی، مسئول امضای تجدید قرارداد نفت دارسی در سال 1312 شمسی شد. پس از برکناری رضاشاه در سال 1320، نمایندگان مجلس شورای ملی وقت، این خیانت تقی‌زاده را به او متذکر گردیدند و او در مقام توجیه خود گفت: من در آن قرارداد، فقط آلت فعل بوده‌ام6.
 
 این آلت فعل بودن را می‌توان بدین دلیل دانست که تقی‌زاده به عنوان رهبر اصلی جریان روشنفکر شبه مدرن، شیفته دولتهای غربی بود. از تناقضات عجیب دوران سیاسی تقی‌زاده همکاری با حکومت خودکامه رضاخان دانست، چرا که تقی‌زاده سالها در دوران مشروطیت برای آزاد و سقوط حکومت استبدادی قاجار تلاش کرده بود، اما اکنون خود تبدیل به یک حامی حکومت استبدادی شده بود. این امر را می‌توان به این دلیل دانست که او شناخت کافی از روح دموکراسی نداشت و تنها با ظواهر سیاست و تمدن غرب آشنا شده بود. در مجموع این همکاریها با بیگانگان و حکومت مستبد در ادامه مسیر فعالیت سیاسی تقی‌زاده ادامه داشت.
 
فرجام
روشنفکران ایرانی باید تلاش کنند تا میان مای ایرانی و شرقی خود و تمدن جدید به‌گونه‌ای جمع منافع کنند که عملا به معنی عدول از ارزشهای بومیشان نباشد. تمام موارد بیان شده در بالا نمونه‌ای از شیفتگیهای افراطی به غرب است که سبب تقلیدی کورکورانه‌ شده بود که امکان و فرصت کنجکاویهای علمی و فلسفی و شناخت نقادانه از تمدن غرب را از این روشنفکر شبه مدرن سلب می‌کرد. بدین ترتیب تقی‌زاده را می‌توان یکی از چهره‌های اصلی روشنفکری شبه مدرن ایران در عصر قاجار و پهلوی دانست که نشانه‌های آن در پاره‌ای از تلقیها و تصورات و علاقه‌مندیهای وی پیدا بود.
 

پی نوشت:
 
1.سید حسن تقی‌زاده، زندگی طوفانی: خاطرات سید حسن تقی زاده، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات علمی، 1372، صص 1-36.
2.محمد صادق مزینای، جریان‌های فکری مشروطیت: تمتیزات فکری مشروطه‌خواهان مذهبی و غربگرا، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص 222.
3.ایرج افشار، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، تهران، انتشارات جاویدان، 1359، صص 79-103.
4.حسن تقی‌زاده، مقالات، زیر نظر ایرج افشار، تهران، انتشارات شکوفان، 1353، جلد چهارم، ص 185.
5.لطف‌الله آجودانی، روشنفکران ایران در عصر مشروطیت، تهران، نشر اختران، 1386، ص 109.
6.شهریار زرشناس، نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران، جلد دوم، تهران، دفتر نشر معارف،  1387، ص 71. https://iichs.ir/vdce.n8nbjh8x79bij.html
iichs.ir/vdce.n8nbjh8x79bij.html
نام شما
آدرس ايميل شما