کدام رؤسای جمهور آمریکا به ایران آمده‌اند؟

مهمانانی از کاخ سفید

در طول سی و هفت سال سلطنت محمدرضا پهلوی، چهار رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا به ایران سفر کردند که دو تن از آنان از حزب دموکرات (روزولت و کارتر) و دو نفر دیگر از حزب جمهوریخواه (آیزنهاور و نیکسون) بودند. اگر از سفر روزولت که بخش عمده اهداف آن به صورت مستقیم با دولت ایران ارتباط نداشت بگذریم، سه حضور دیگر در اوج روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی میان ایران و آمریکا رخ داده است.
مهمانانی از کاخ سفید
 
«ایران مرهون شایستگی شاه در رهبری کشور است.
شما توانسته‌اید ایران را به صورت یک جزیره ثبات
 در یکی از پرآشوب‌ترین نقاط دنیا درآورید.
 این مرهون رهبری شما و حس احترام و
 تحسین و عشقی است که مردمتان به شما دارند».
 
در شب سال نو میلادی (1978) و زمانی که جیمی کارتر این جملات را در ضیافت شام کاخ نیاوران خطاب به میزبانش «محمدرضا پهلوی» بیان کرد، فکرش را هم نمی‌کرد که سیزده ما بعد دیگر نه از تاک نشانی باشد و نه از تاک‌نشان! وقایع زنجیرواری که از یک هفته بعد از این رویداد و با انتشار مقاله توهین آمیز به امام خمینی در روزنامه اطلاعات رخ داد، زمینه‌ساز خیزش انقلابی ایرانیان در پاییز و زمستان 57 شد. بدین ترتیب آرامش این جزیره ثبات به طوفانی بنیان‌کن تبدیل شد. به همین بهانه این نوشتار، نگاهی تاریخی و مختصر  به سفر روسای جمهور ایالات متحده آمریکا به ایران داشته است.
 
فرانکلین روزولت؛ مهمان ناخوانده
دو سال پس از اشغال ایران توسط متفقین و برکناری رضاشاه، ایران برای نخستین بار میزبان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا شد. این میزبانی امّا نه برای دیدار او با مقامات ایرانی که به خاطر حل اختلافات قدرتهای بزرگ پیروز در جنگ جهانی دوم بود.
 
با روشن شدن آثار شکست دولتهای محور از ژانویه 1943، قدرتهای متفق پیروز در جنگ (آمریکا، انگلستان و شوروی) به تدریج محور مذاکرات خود را از چگونگی اداره جنگ و شکست آلمان به چگونگی تقسیم جهان پس از جنگ اختصاص دادند. این مذاکرات در قالب کنفرانسهای تریدنت، کازابلانکا، قاهره و مسکو صورت گرفت. در نهایت سران متفقین به پیشنهاد استالین، تهران را به عنوان میزبان نشستی سه جانبه انتخاب کردند. کنفرانسی که پیش از دو کنفرانس «یالتا» و «پوتسدام» اولین گام برای تعیین نظم جهانی پس از جنگ توسط ابرقدرتها بود.
 
کنفرانس تهران از ششم تا دهم آذرماه 1322 (28 نوامبر تا اول دسامبر 1943) با شرکت جوزف استالین (رهبر شوروی)، ویسنتون چرچیل (نخست وزیرانگلستان) و فرانکلین روزولت (رئیس جمهور آمریکا) در ساختمان سفارت شوروی برگزار شد. جلسات این کنفرانس محرمانه بود و حتی دولت ایران به عنوان میزبان نیز از برگزاری و محتوای آن اطلاعی نداشت و کلیات مورد بحث تا پایان کنفرانس در مطبوعات منعکس نگردید.1
 
«فرانکلین دلانو روزولت» (1945-1885م) از مارس 1933 تا  زمان مرگش در آوریل 1945 سی و دومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود. او به عنوان نامزد حزب دموکرات به مدت دوازده سال(چهار دوره) ساکن کاخ سفید شد و از این حیث در بین رؤسای جمهور آمریکا یگانه است چرا که در آن تاریخ، قانون محدودیت انتخاب رئیس‌جمهور برای دو دوره هنوز تصویب نشده بود. دوران طولانی ریاست جمهوری او از حساس‌ترین سالهای تاریخ ایالات متحده آمریکاست.
 در مدتی که روزولت در تهران بود، با وجود درخواستهای مکرر محمدرضا پهلوی او و چرچیل حاضر به ملاقات او در کاخ مرمر نشدند. شاه هم ناگزیر برخلاف رویه‌های دیپلماتیک برای دیدار با آنها به محل سفارت شوروی رفت. دیدار کوتاه استالین با شاه درکاخ مرمر هم با رایزنی «احمد علی سپهر» با یکی از مسئولان سفارت شوروی صورت گرفت.2 با این حال شهرداری تهران به دلیل آنچه اهمیت و عظمت این کنفرانس بین المللی می‌دانست، سه خیابان مهم پایتخت را به نام رهبران این سه کشور اختصاص داد!
 
دوایت آیزنهاور؛ مهمانی که حامی کودتا بود
«دوایت دیوید آیزنهاور» ژنرال پنج ستاره  ارتش آمریکا در جنگ جهانی دوم و فرمانده  نیروهای ناتو در سال 1950، در سال 1953و سه سال پس از کناره گیری از ارتش به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه، سی و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا شد. او برای دو دوره و تا سال1961این سمت را در اختیار داشت.
 
آیزنهاور دکترین خود را بر ایجاد سد نفوذ در برابر خطر شوروی و استفاده از تبلیغ خطر کمونیسم برای گسترش سلطه آمریکا در جهان قرارداد. او همچنین در سال 1957 استقلال و تمامیت ارضی کشورهای خاورمیانه و خلیج فارس را برای امنیت آمریکا حیاتی دانست که درصورت لزوم برای حفظ آن می‌شود از نیروی مسلح استفاده کرد.
 
نیکسون در حاشیه همین سفر با تمجید از شاه گفت: «من بیش از هشتاد کشور جهان را دیده ام.... در ارزیابی سران کشورها و رؤسای دولتها، اعلیحضرت شاهنشاه شخصیتی هستند که نه تنها نسبت به مسائل فیمابین دو کشور تفاهم دارند بلکه گذشته از آن، تفاهمی عمیق نسبت به عصری که در آن زندگی می‌کنند و مسائل بین المللی دارند». معنای این تعابیر زمانی روشن می‌شود که بدانیم شاه در زمان رقابتهای انتخاباتی آمریکا چند میلیون دلار به کمپین انتخاباتی نیکسون کمک کرده بود.  
روی کار آمدن آیزنهاور (دی ماه1331) یک سال پس از انتخاب چرچیل به نخست وزیری انگلستان، باعث ایجاد جبهه‌ای مشترک توسط این دو علیه جنبش ملی شدن صنعت نفت و دولت مصدق شد.
 
 در 21 دی1331 (11 ژانویه1953) دکتر مصدق به منظور جلب مساعدت و همراهی آمریکا در برطرف کردن موانع فروش نفت به  آیزنهاور نامه نوشت. رئیس جمهور آمریکا در پاسخ نوشت «اگر ایالات متحده بخواهد از راههای اقتصادی به ایران کمک کند، در حق مؤدیان مالیاتی آمریکا شرط انصاف را رعایت نکرده. بدین خاطر بسیاری از مردم آمریکا تا وقتی که اختلافات نفت حل نگردد با خرید نفت ایران عمیقاً مخالف‌اند».3 این در حالی است که پس از سرنگونی مصدق و برای تقویت دولت زاهدی، آیزنهاور در شهریور ماه1333 (سپتامبر1954) مبلغ 23میلیون دلار کمک فنی و 45 میلیون دلار کمک فوری بلاعوض در نظر گرفت.4
 
آیزنهاور در 22 آذر 1338(14 دسامبر1959) دومین رئیس‌جمهور آمریکا بود که سفر به ایران را تجربه کرد. سفر او در زمانی صورت گرفت که با انتخاب اردشیر زاهدی به عنوان سفیر جدید ایران در آمریکا و ملاقاتهای متعدد مقامات دو کشور در تهران و واشنگتن رابطه ایران و آمریکا وارد فضای تعاملی جدیدی شده بود. اقامت آیزنهاور در ایران بیش از شش ساعت به طول نینجامید. در همین مدت کوتاه او سه بار (هنگام ورود در فرودگاه، در سخنرانی مجلس شورا و اعلامیه صادره) بر نقش راهبردی ایران در حفظ ثبات منطقه و همچنین ضرورت همکاری و همزیستی دو کشور تأکید کرد. در عین حال به مقامات ایرانی هم یادآور شد که قدرت نظامی به تنهایی صلح و عدالت را به دنبال نخواهد داشت.5
 
ریچارد نیکسون؛ وقتی میزبان ژاندارم می‌شود
در دوران ریاست جمهوری «لیندون جانسون» (69-1963) شاه سه بار به آمریکا رفت و از آن سو «اورل هریمن» هم چهار بار از سوی جانسون راهی ایران شد تا روابط اقتصادی و نظامی ایران و آمریکا روز به روز قوی تر شود. آغاز ریاست جمهوری «ریچارد نیکسون» جمهوریخواه در سال 1969(1347ش) برای شاه و نخبگان سیاسی طرفدار آمریکا بسیار خوشحال کننده بود؛ چرا که «دوستی شاه و نیکسون به سال 1332 یعنی زمانی که نیکسون معاون آیزنهاور بود باز می‌گشت. نیکسون با مشارکت و همراهی در کودتای 28 مرداد و برگرداندن شاه به سلطنت حق بزرگی بر گردن او داشت».6
 
در دوران ریاست جمهوری نیکسون، ایران به بازیگر اصلی سیاست منطقه ای آمریکا تبدیل شد. به ویژه این که در راهبرد او، مقابله با کمونیسم و نفوذ شوروی بر مبنای ایجاد و تقویت قدرتهای وابسته و پرتحرک بود. بر این اساس دولت آمریکا ملل آسیایی را تشویق می‌کرد که مسائل امنیتی و دفاعی را بین خود حل کرده و خودشان مسئولیت را به عهده بگیرند.7
 
نیکسون در روزهای دهم و یازدهم خرداد1351(30 مه 1972) به همراه وزیر امورخارجه‌اش «هنری کسینجر» به دعوت شاه به ایران آمد. در این دیدار شاه و نیکسون بر حل مخاصمات هند و چین  و منازعات اعراب و اسرائیل بر اساس قطعنامه‌های سازمان ملل تأکید کردند. آنها همچنین در اعلامیه مشترکی مراتب رضایت خود را از روابط صمیمانه بین دو کشور و ادامه روابط در آینده ابراز داشتند. شاه همچنان بر تصمیم ایران در تقویت نیروی دفاعی خود تأکید کرد و نیکسون نیز اطمینان داد که ایالات متحده مانند گذشته به همکاری با ایران جهت تقویت این حوزه ادامه خواهد داد. طرفین همچنین اتفاق نظر داشتند که توسعه اقتصادی و رفاه کشورهای ساحلی خلیج فارس برای ثبات این منطقه واجد اهمیت است.8
 
نیکسون در حاشیه همین سفر با تمجید از شاه گفت: «من بیش از هشتاد کشور جهان را دیده ام.... در ارزیابی سران کشورها و رؤسای دولتها، اعلیحضرت شاهنشاه شخصیتی هستند که نه تنها نسبت به مسائل فیمابین دو کشور تفاهم دارند بلکه گذشته از آن، تفاهمی عمیق نسبت به عصری که در آن زندگی می‌کنند و مسائل بین‌المللی دارند».9 معنای این تعابیر زمانی روشن می‌شود که بدانیم شاه در زمان رقابتهای انتخاباتی آمریکا چند میلیون دلار به کمپین انتخاباتی نیکسون کمک کرده بود!10
 
جیمی کارتر؛جزیره ثباتی که آتشفشان شد
 یک سال پس از آخرین سفر رسمی شاه به آمریکا در آبان ماه 1356(1977م) این بار نوبت رئیس جمهور آمریکا بود که در شب سال نو 1978میلادی به تهران بیاید. «جیمی کارتر» از حزب دموکرات شعار خود را در انتخابات سال1976بر مبنای لزوم رعایت حقوق بشر از سوی متحدان آمریکا و مبارزه با فروش بی رویه اسلحه قرار داد. شاه نسبت به رویکرد جدید دولت آمریکا نسبت به حقوق بشر نگران بود و از این رو تلاش کرد که با ایجاد فضای به اصطلاح باز سیاسی و اقدامات لیبرال‌مآبانه، نظر دولت کارتر را به سوی خود جلب کند. از طرف دیگر با کمک گرفتن از دوستان متنفذ و سرمایه‌دار خود در آمریکا نظیر برادران راکفلر، هنری کسینجر، باری گلدواتر، ریچارد هلمز و جان مک‌کلوی و همچنین لابی نمایندگان کنگره توانست اندکی از فشارهای حقوق بشری دولت آمریکا بکاهد. کارتر هم تحت فشار این لابیهای قدرتمند سرانجام پذیرفت که «نباید در فشار آوردن به ایران زیاده‌روی کرد  و مصالح سیاسی و استراتژیک را فدای شعارهای مبهم ساخت».11
 
تعبیر معروف کارتر از ایران به عنوان «جزیره ثبات در منطقه ای پر َآشوب» و تقدیر از نقش شاه در ایجاد این آرامش در جریان سفر کوتاهش به تهران، در همین راستا قابل ارزیابی است. امری که می‌توان از آن به عنوان «سندرم ابرشاه» یاد کرد. این تصویر اغراق شده ناشی از تبلیغات گسترده رسانه‌های غربی و مؤسسات مالی مورد حمایت شاه در آمریکا بودکه « به‌تدریج در اذهان بسیاری از ایرانیان و آمریکاییها شاه را به چهره‌ای زوال‌ناپذیر تبدیل کرد و ستایش کارتر از شاه هم نمونه بارزی است که نشان می‌دهد سندرم مذکور تا چه حد در دستگاه سیاست خارجی آمریکا نفوذ کرده است».12
 
نتیجه‌گیری
 در طول سی و هفت سال سلطنت محمدرضا پهلوی، چهار رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به ایران سفر کردند که دو تن از آنان از حزب دموکرات (روزولت و کارتر) و دو نفر دیگر از حزب جمهوریخواه (آیزنهاور و نیکسون) بودند. اگر از سفر روزولت که بخش عمده اهداف آن به صورت مستقیم با دولت ایران ارتباط نداشت بگذریم، سه حضور دیگر در اوج روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی میان ایران و آمریکا رخ داده است.
 
در زمان آیزنهاور تقویت مالی و سیاسی ایران به عنوان کشوری که در معرض نفوذ کمونیسم قرار داشت انگیزه محوری تقویت رابطه با ایران محسوب می‌شد. این هدف در زمان نیکسون با تسلیح ایران و فروش گسترده و شگفت‌آور تسلیحات نظامی به ایران به عنوان ژاندارم منطقه دنبال شد. در حالی که به نظر می‌رسید راهبرد جیمی کارتر متفاوت از اسلاف جمهوریخواهش باشد، امّا سفر او در دی ماه سال 56 به ایران و اطمینان دادن به شاه برای تداوم حمایت واشنگتن نشان داد که مهمان دموکرات هم در روابط خود با میزبان نمی‌تواند از منافع پردامنه تعاملات اقتصادی و تسلیحاتی بگذرد.    

اولین ملاقات محمدرضا پهلوی با فرانکلین روزولت رئیس جمهور آمریکا در سفارت روسیه در تهران
شماره آرشیو: 4675-۷ع

پی نوشت:
 
1.علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران57-1320، تهران، قومس، 1376، ص110.
2.مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، تهران، نشر اطلاعات، بی‌نا، ص 129.
3.علیرضا ازغندی، همان،ص 234.
4.عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر پیکان، 1386، ص426.
5.علیرضا ازغندی، همان، ص279.
6.همان، ص292.
7.همان،صص336-337.
8.ازغندی، همان،ص355.
9.سیف‌الله وحیدنیا، "خاطرات حضور پرزیدنت نیکسون در ایران"، ماهنامه وحید، شماره14، آذر1351، ص25.
10.محمدعلی کاتوزیان، اقتصادی سیاسی ایران، ترجمه: محمدرضا نفیسی، کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، 1389، ص258.
11.ازغندی، همان،ص359.
12.محسن میلانی، شکل‌گیری انقلاب اسلامی؛ از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمه مجتبی عطارزاده، تهران،گام نو،1381،ص47. https://iichs.ir/vdcd.90k2yt0xna26y.html
iichs.ir/vdcd.90k2yt0xna26y.html
نام شما
آدرس ايميل شما