نگاهی به سیاست‌های فرهنگی ـ آموزشی پهلوی اول؛

نهاد علم مدرن چرا و چگونه در ایران پایه گذاری شد؟

با تأسیس دانشگاه تهران، حکومت درصدد بود از اهمیت مدرسه‌های زیر کنترل روحانیت، که شکل عمده تحصیل در عصر قاجار بود، بکاهد. بعد از تأسیس این نهاد نو، نخبگان و طبقه‌های متوسط ایران با آهنگی فزاینده به مدرسه‌های دولتی روی آوردند و در سطوح بالاتر تحصیلی، به دانشگاه تازه‌تأسیس تهران، مدرسه‌های فنی، وزارتخانه‌های گوناگون یا دانشگاه‌های خارج رفتند. تا تبدیل به بدنه بروکرات رژیم شوند.
نهاد علم مدرن چرا و چگونه در ایران پایه گذاری شد؟
 
پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر:
از دانشگاه‌ها به عنوان مهم‌ترین نهادهای آموزشی در حال حاضر یاد می‌شود. دانشگاه‌ها به شکل کنونی آن، که بستر تولید و توزیع علم مدرن است، ابتدا در غرب شکل گرفتند و درواقع نهادهای غربی هستند که به‌تدریج الگوی شکلی و آموزشی آن به سایر کشورهای دیگر از جمله ایران منتقل شد. رضاشاه یکی از حاکمانی بود که به استقبال دانشگاه‌های غربی رفت و در سال 1313، دانشگاه تهران را با الگوگیری از این نهاد آموزشی در ایران تأسیس کرد. رضاشاه اهداف خاصی از این اقدام داشت که از جمله آنها می‌توان به گسترش اندیشه‌های سکولاریستی در جامعه اشاره کرد. به باور رضاشاه این موضوع از طریق تربیت دانش‌آموختگانی که تحصیلات غیردینی داشتند تحقق می‌یافت؛ همچنین قرار دادن دانشجویان رشته‌هایی همچون رشته حقوق به جای روحانیان از اهداف دیگر رضاشاه در این رابطه بود که در ادامه به تفصیل درباره آن سخن گفته شده است.   
 
دانشگاه تهران از پیشنهاد طرح تا تأسیس آن
درباره تأسیس دانشگاه تهران و پیشنهاد طرح آن روایت‌های مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند اولین‌بار در سال 1307 پروفسور حسابی این پیشنهاد را مطرح کرد، اما پیشنهاد او هیچ‌گاه به مرحله اجرایی نرسید. بعد از آن در سال 1312 بار دیگر از تأسیس دانشگاه سخن به میان آمد و نقل است که علی‌اصغر حکمت آن را عنوان کرد. بااین‌ح‍ال فارغ از آنکه این طرح را چه کسی یا کسانی مطرح کرده‌اند، دانشگاه تهران در سال 1313 تأسیس شد و کار خود را با ادغام مدرسه علوم سیاسی و چند مدرسه دیگر تحت عنوان دانشکده حقوق آغاز کرد. طرح دانشگاه تهران در ادامه سیاست‌های خاص حکومت از جمله سیاست‌های سکولاریستی بود که پیش از آن و طی اقدامات مختلف رضاشاه آغاز شده بود.

رضاشاه در محوطه دانشگاه تهران
رضاشاه در محوطه دانشگاه تهران
شماره آرشیو: 130376-275م
 
بر این اساس «نظام پهلوی درصدد بود بـنیان‌های فرهنگی ایران را که تکیه‌گاه اساسی ملت بود تخریب نماید. سفر امان‌الله‌خان، پادشاه افغانستان که به کمک انگلیسی‌ها در افغانستان به قدرت رسیده بود، میل بـه تجددطلبی را در رضاشاه و اطرافیان وی تشدید کرد...».1 در میان سیاست‌های تجددطلبانه رضاشاه، دین‌زدایی و حذف روحانیان یا کاهش قدرت آنها از اهمیت بسزایی برخوردار بود؛ بنابراین بسیاری از سیاست‌های او در زمینه‌های مختلف از جمله آموزش نیز بر پایه سکولاریسم و ناسیونالیسم افراطی قرار داشت. برپایه این سیاست، یکی از هدف‌های تأسیس دانشگاه تهران نیز تحقق دین‌زدایی و کاهش قدرت روحانیان بود. این مهم را می‌توان در پاسخ به چرایی شکل‌گیری اولین دانشکده، یعنی دانشکده حقوق و علوم سیاسی، به‌وضوح دید.
 
جایگزین کردن فارغ‌التحصیلان دانشگاهی به جای روحانیان در نهادهای قضایی و حقوقی که پیش از آن در خدمت گروه‌های مذهبی بود از بهانه‌ها و اهداف دیگر رضاشاه در تأسیس دانشگاه بود. چنان‌که پیش از آن با تأسیس نهادهای قضایی مدرن همچون دادگستری و واگذاری اختیارات آن به تحصیل‌کردگان غربی هچون علی‌اکبر داور، گام‌های ابتدایی را برداشته بود  
تاسیس دانشگاه تهران و مصادره نهاد علم در توسط حکومت
اولین موضوعی که ناظر به سیاست کاهش قدرت روحانیان از طریق ساخت دانشگاه بود این بود که پیش از آن مدارس در اختیار روحانیان قرار داشتند. درواقع مطابق آموزش‌های سنتی، محور دروس دانش‌آموزان علوم دینی بود و روحانیان موظف به تدریس آن در مکاتب یا مدارس بودند، اما دانشگاه گذشته از آنکه بر پایه دروس انسانی و غیردینی قرار داشت، مدرسانی را شامل می‌شد که اکثرا تحصیلات دانشگاه‌های خارجی و عمدتا غربی داشتند؛ بنابراین با تأسیس دانشگاه تهران، حکومت درصدد بود از اهمیت مدرسه‌های زیر کنترل روحانیت، که شکل عمده تحصیل در عصر قاجار بود، بکاهد. بعد از تأسیس این نهاد نو، نخبگان و طبقه‌های متوسط ایران با آهنگی فزاینده به مدرسه‌های دولتی روی آوردند و در سطوح بالاتر تحصیلی، به دانشگاه تازه‌تأسیس تهران، مدرسه‌های فنی، وزارتخانه‌های گوناگون یا دانشگاه‌های خارج رفتند.2 تا تبدیل به بدنه بروکرات رژیم شوند.

استادان و دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1316-1317
استادان و دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1316-1317
شماره آرشیو: 1359-1ع
 
جایگزین کردن فارغ‌التحصیلان دانشگاهی به جای روحانیان در نهادهای قضایی و حقوقی که پیش از آن در خدمت گروه‌های مذهبی بود از بهانه‌ها و اهداف دیگر رضاشاه در تأسیس دانشگاه بود. چنان‌که پیش از آن با تأسیس نهادهای قضایی مدرن همچون دادگستری و واگذاری اختیارات آن به تحصیل‌کردگان غربی هچون علی‌اکبر داور، گام‌های ابتدایی را برداشته بود. بر این اساس داور، ضمن جایگزینی حقوقدانان تحصیل‌کرده جدید با قضات سنتی، ترجمه‌های تعدیل‌یافته‌ای از حقوق مدنی فرانسه و حقوق جزای ایتالیا را که برخی از آنها با قوانین شرع متعارض بود، نیز وارد نظام حقوقی ایران کرد؛ همچنین مقررات شرعی مربوط به احوال شخصیه مانند ازدواج، طلاق و حضانت اطفال تغییر کرد و مشاغل ثبت اسناد از علما گرفته و به وکلای غیر روحانی واگذار شد.3
 
گرچه این اتفاقات پیش از تأسیس دانشگاه تهران رخ داده بود، اما قرار شد دانشگاه نیز این مسیر را ادامه دهد و قضات و وکلای تحصیل‌کرده را جایگزین روحانیان کند. درواقع رضاشاه بر آن بود تا نظارت و سرپرستی آموزش و پرورش را از علما و روحانیان بگیرد و به دولت بسپارد.
 
دانشگاه تهران و ناسیونالیسم افراطی
ملی‌گرایی افراطی از دیگر اهداف مهم رضاشاه در تأسیس دانشگاه تهران بود. به عبارتی بهتر است گفته شود: «لبه تیز سیاست غیر مذهبی کردن رژیم، مرکب از برنامه تمرکزگرایی و میل به پرورش یک سیستم میهن‌پرستی به جای ارزش‌های دینی، در تلاش همه‌جانبه آن برای سست کردن تعلیمات دینی و تضعیف اسلام و سخنگویان آن در جامعه تجلی کرد. اقداماتی برای کاهش تعداد دانش‌آموزان مدارس اسلامی و نیز القای ارزش‌های اخلاقی مبتنی بر شهروندی و میهن‌پرستی به جای تعلیمات سنتی دینی انجام گرفت».4 البته ناسیونالیسم مورد نظر رضاشاه، ابعاد متنوعی داشت و شامل اقدامات زیادی بود، اما آنچه اهمیت داشت این بود که دانشگاه می‌توانست و موظف بود که بخشی از این پروژه را عملی سازد؛ برای نمونه یکی از مظاهر ناسیونالیسم رضاشاهی حذف القاب، عناوین و اصطلاحات ترکی و عربی بود که از همان آغاز سلطنت رضاشاه در دستور کار قرار گرفت و دانشگاه آن را به بهترین شکل اجرا کرد.
 
بر این اساس در سال 1313، وزارت معارف با همکاری دانشکده پزشکی کار را برای گردآوری، ترجمه و یکدست‌سازی واژگـان پزشـکی آغـاز کـرد. البته سایر دانشکده‌ها نیز ملزم به این اقدامات شدند. حذف اسامی عربی از مؤسسات دولتی و انتخـاب معـادل‌های فارسـی تحت عنوان «ملی‌گرایی» و «پاکسازی»، نشانه‌هایی از کوشش‌های رضاشاه برای تجددگرایی و گاه قطع رابطه با دوره اسلامی ایران بـود. مـواردی چـون دادگسـتری بـه جای «عدلیه»، شهربانی به جای «نظمیه»، شهرداری به جـای «بلدیـه»، ژانـدارمری بـه جای «امنیه»، وزارت کشور به جای «وزارت داخله»، فرهنگ به جای «معارف»، دارایـی به جای «مالیه»5 نمونه‌ای از این معادل‌سازی‌ها بود.

اولین کلاس درس فیزیک در دانشسرای مقدماتی دانشگاه تهران
اولین کلاس درس فیزیک در دانشسرای مقدماتی دانشگاه تهران
شماره آرشیو: 130362-275م
 
در نهایت دانشگاه‌ها و فارغ‌التحصیلان آن بهترین گزینه برای تبلیغ ایدئولوژی رسمی حکومت نیز به‌شمار می‌آمدند. این افراد نه تنها موظف به رعایت و تداوم قوانین حکومتی در عرصه‌های مختلف بودند، بلکه می‌بایست ایدئولوژی رسمی حکومتی را نیز آموزش می‌دادند. نمونه چنین وضعیتی را می‌توان در آموزش بزرگ‌سالان در کلاس‌های اکابر دید؛ چنان‌که دکتر بنائی، از جمله افرادی که در حوزه‌های مختلف از جمله حوزه آموزشی دوره پهلوی فعالیت کرده است، در شرح سوادآموزی بزرگ‌سالان در کلاس‌های اکابر، که در اواخر سال ۱۹۴۰ (آذر و دی ۱۳۱۹) ترتیب داده شده بود، نوشته است: دانشجویان دانشگاه تهران هنگام تدریس در این کلاس‌ها، چنان انباشته از روح وطن‌دوستی و ارشاد می‌شدند که پنداری یک وسیله کارساز برای دستگاه تبلیغاتی حکومت به‌شمار می‌آمدند؛ آن هم در زمانی که بیست سال از عمر نظام جدید آموزشی ایران می‌گذشت.6
 
سخن بنائی ناظر به این واقعیت است که تأثیر سیستم آموزشی رضاشاه بر تحصیل‌کردگان دانشگاه تهران که می‌توان از آن به عنوان نوعی شست‌وشوی مغزی هم یاد کرد، به قدری جدی بود که بسیاری از آنان تا سال‌های سال تحت تأثیر آن تعالیم بودند. البته این موضوع چندان هم به نفع جریان حاکمیت نبود. به عبارتی می‌توان عنوان کرد که اقدامات رضاشاه و اهداف آموزشی او که با تأسیس دانشگاه تهران تعقیب می‌شد، گرچه برخی از اهداف مورد نظر حاکمیت را تحقق بخشید، اما در عمل مشکلات زیادی را نیز به همراه داشت؛ چنان‌که بیشتر دانش‌آموزان صرف نظر از نوع دروس مدارس، در محیط‌های خانوادگی متأثر از الگویی بودند که نمی‌توانست و نمی‌خواست پا به پای الگوی آموزشی جدید دگرگون شود. این موضوع، بر شدت فشارهای روحی می‌افزود.7  به‌علاوه بسیاری از آموزه‌های مدرن با رویکرد استبدادی رضاشاه نیز منافات داشت؛ همچنین بخشی از آموزه‌های مدرن، سوسیالیستی و مارکسیستی بودند و لذا بخشی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه، چه در دوره رضاشاه و چه در دوره بعد، به معارضه آشکار با رژیم پرداختند.
 
فرجام سخن
بر اساس آنچه شرح داده شد، می‌توان گفت با آنکه رضاشاه نهادهای آموزشی مدرن همچون دانشگاه تهران را با اهداف مهم تمرکزگرایی، دین‌زدایی و تبلیغاتی تأسیس کرد، این سیاست‌ها، فرجام چندان خوشایندی برای سلسله پهلوی به دنبال نداشت؛ چراکه گذشته از شکاف‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی میان مردم و حکومت طی آن دوران، شاهد هستیم که این سیاست‌ها در دوره پهلوی دوم به یکی از عوامل مهم ضدیت با حکومت پهلوی تبدیل شد. به عبارتی دانشگاه تهران، نهادی که قرار بود به عنوان نهاد تبلیغاتی حکومت عمل کند و سیاست‌های حاکمیت را تحقق بخشد، در دوره محمدرضا پهلوی به یکی از نهادهای مهم مخالف حکومت تبدیل شد.
 
https://iichs.ir/vdcivyaz.t1a352bcct.html
iichs.ir/vdcivyaz.t1a352bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما