بررسی دلایل انتخاب آموزگار به نخست‌وزیری؛

چرا آموزگار جانشین نخست‌وزیر سیزده‌ساله شد؟

محمدرضا پهلوی همین که هویدا را کنار گذاشت و به یکنواختی سیزده‌ساله نخست‌وزیری او پایان داد، جمشید آموزگار را به سمت نخست‌وزیری برگزید و این در حالی بود که شاه نسبت به قدرت‌یابی او بیمناک بود
چرا آموزگار جانشین نخست‌وزیر سیزده‌ساله شد؟
 
رابطه دولتمردان پهلوی با آمریکا و محافل سیاسی آن، یکی از امتیازات سیاسی مهمی بود که افراد به واسطه بهره‌مندی از آن می‌توانستند جایگاه سیاسی خود را ارتقا بخشند. ارتباط نزدیک با آمریکا برای حکومت پهلوی نیز در مواقع ضروری یک نوع امتیاز محسوب می‌شد. درواقع محمدرضا پهلوی زمانی که به کمک آمریکا و یا نظر مساعد آن نیاز حتمی داشت، با گماشتن آن افراد به سمت‌های مختلف سیاسی و اقتصادی تلاش می‌کرد تا نظر مثبت آمریکا را جلب نماید. هر چند در مواردی نیز برخی از افراد به دلایل خاص مورد توجه آمریکا بودند و آمریکا ترجیح می‌داد از آن افراد در پست‌های مختلف استفاده شود. جمشید آموزگار یکی از مصادیق عینی این افراد بود. او کاملا مورد توجه آمریکا قرار داشت و به واسطه این امتیاز توانست بعد از هویدا به عنوان نخست‌وزیری انتخاب شود.
 
جمشید آموزگار و نخست‌وزیری او در سال 1356
آموزگار بعد از هویدا به عنوان نخست‌وزیر سکاندار دولت گردید. انتخاب او متأثر از چند عامل بود: اول آنکه انتخاب او بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و روی کار آمدن دموکرات‌ها صورت گرفت. از آنجا که شاه نظر چندان خوشی به دموکرات‌ها نداشت و نیز با توجه به شعار انتخاباتی دموکرات‌ها مبنی بر دفاع از حقوق بشر، انتخاب جیمی کارتر به زعم شاه می‌توانست عاملی برای تزلزل حکومت شاه و یا خدشه‌دار شدن رابطه او با آمریکا باشد. از این رو شاه بر آن شد تا با انتخاب چهره‌ای که مطلوب آمریکا باشد، نظر مساعد این کشور را جلب نماید. «شاه گمان می‌کرد که می‌تواند به آموزگار نقشی نظیر دکتر امینی در سال ۱۳۴۰ واگذارد و او را مأمور صرفه‌جویی اقتصادی و ایجاد فضای باز سیاسی کند. درواقع تمام تلاش شاه ایجاد چهره‌ای لیبرال و مدافع حقوق بشر بود.... روی‌هم‌رفته چنین می‌نمود که تدابیر شاه در نوعی لیبرال‌سازی رژیم ظاهرا رئیس‌جمهوری آمریکا را راضی کرده است.»1
 
البته باید این نکته را نیز یادآور شد که انتخاب آموزگار در حالی صورت می‌گرفت که شاه نسبت به قدرت‌یابی او بیمناک بود، به خصوص آنکه آموزگار در مواردی با انتقاد از شاه مخالفت خود با برخی از سیاست‌های او را نشان داده بود؛ چنان‌که او در رابطه با تکیه شاه به نیروهای نظامی مخالف و معتقد بود که نقش نظامیان در امور سیاسی باید کمرنگ گردد. آموزگار معتقد بود که شاه را باید متقاعد نمود که به نیروهای نظامی بیشتری احتیاج ندارد و وجود یک ارتش کوچک و وفادار و خوب آموزش دیده که تنها علت وجودی‌اش حفاظت از شاه در مقابل خطرات داخلی باشد امری عاقلانه به نظر می‌رسد... به اعتقاد آموزگار شاه بیش از حد به ارتش برای مشاوره در مورد جنبه‌های مختلف سیاست به خصوص حوزه‌هایی که ارتشی‌ها مطلقا صلاحیت اظهارنظر نداشتند، تکیه داشت.2 با این حال «شخص شاه همین که هویدا را کنار گذاشته و به آن یکنواختی سیزده‌ساله نخست‌وزیری هویدا پایان داده و جمشید آموزگار، مورد اعتماد آمریکایی‌ها، را به سمت نخست‌وزیری برگزیده بود، خیالی آسوده یافته بود. شاه با این اقدام درصدد بود این معنی را القا کند که بند‌ها در ایران دارد کمی ‌سست می‌شود».3 او به خوبی آگاه بود که آموزگار مورد توجه آمریکا است و انتخاب او به نخست‌وزیری می‌تواند عاملی در جهت جلب اعتماد دموکرات‌ها برای برخی از تغییرات و یا اصلاحات مورد نظر این حزب باشد.
 
انتخاب آموزگار در حالی صورت می‌گرفت که شاه نسبت به قدرت‌یابی او بیمناک بود، به خصوص آنکه آموزگار در مواردی با انتقاد از شاه مخالفت خود با برخی از سیاست‌های او را نشان داده بود. چنان‌که او در رابطه با تکیه شاه به نیروهای نظامی مخالف بود  
چرا آمریکا به آموزگار اعتماد داشت؟
مهم‌ترین دلیل اعتماد آمریکا به آموزگار، ارتباط نزدیک آموزگار با محافل سیاسی آمریکا بود. آموزگار تحصیل‌کرده آمریکا بود و در میان نخست‌وزیران پهلوی دوم تنها نخست‌وزری بود که تحصیلات آمریکایی داشت. ارتباط آموزگار با محافل آمریکایی از همان دوران تحصیل او رقم خورد. ظاهرا او در این دوره در جمعیت «برادران جهان» (World Brothers) که گردانندگان آن جمعی از دانشمندان آمریکایی بودند، عضویت داشت. از حسین علا، شجاع‌الدین شفا و سلیمان شاملو به عنوان دیگر اعضای ایرانی جمعیت مزبور سخن گفته می‌شود.4 این محافل ظاهرا اهدافی علمی داشتند، اما درواقع به دنبال کسب وجهه سیاسی، قدرت و پشتیبان سیاسی قوی بودند؛ چنان‌که در یکی از نشست‌ها و دوره‌های این گروه که در سال ۱۳۴۵ با حمایت منوچهر اقبال، مدیر عامل شرکت ملی نفت، همراه بود، این شایعه را در محافل سیاسی آن روز مطرح کرد که جمشید آموزگار به زودی جایگزین امیرعباس هویدا در مقام نخست‌وزیری خواهد شد.5  البته این شایعه در سال 1356 رنگ واقعیت گرفت و آموزگار رسما جایگزین هویدا شد.
 
البته فعالیت این گروه و شخص آموزگار، باعث ترس شاه و حساسیت ساواک شده بود و به همین دلیل ساواک فعالیت‌های آن را تحت نظر داشت. بنا بر اسناد و مدارک ساواک این گروه که به «باند آمریکایی» در محافل شهرت یافته بودند، از حمایت آرمین مایر، سفیر وقت آمریکا در ایران، و برادران رشیدیان مستظهر بودند. حتی گفته می‌شود انتصاب آموزگار به ریاست مجمع عمومی بانک بین‌المللی ترمیم و توسعه در دهه 1340، تلاش دولت آمریکا برای تبلیغ جهت نخست‌وزیری آموزگار در آن دوره تلقی می‌شود. بر اساس این ادعا، آمریکا آموزگار را گزینه‌ای مناسب برای بسیاری از پست‌های سیاسی و اقتصادی می‌دانست؛ زیرا او می‌توانست تغییرات و اصلاحات مورد نظر آمریکا را به خوبی فراهم آورد.
 
مطابق با این دیدگاه انتصاب آموزگار به وزارت کشاورزی در اواخر دهه 1330 هم عمدا به این منظور صورت گرفت که «زمینه‌های اعلام و اجرای لایحه ‌اصلاحات ارضی که از نظر جهانی نامطلوب بود فراهم شود. بدین ترتیب برچسب لایحه به عنوان یک اقدام آمریکایی قوت گرفت؛ به نحوی که مسئولیت چنین لایحه‌ای کاملا متوجه سفارت آمریکا شد. رفتار اشراف‌منشانه و چاپلوسانه ‌آموزگار به خوبی در خدمت جاه‌طلبی‌های وی قرار گرفت. همراهی مستمر وی با مقامات رده‌بالای سفارت آمریکا کمک کرد تا موضع خود را به عنوان آلت دست آمریکا حفظ کند».6 از سوی دیگر مطابق با برخی از دیدگاه‌های مطرح‌شده، آموزگار با سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا نیز در ارتباط بود. بهمن روشن، یکی از اعضای وزارت خارجه، معتقد بود که مأمور سیا است. او در اثبا این ادعا دو استدلال داشت: 1. برای اینکه او به نحوی آشکار از ملاقات با خارجی‌‌ها و به‌ویژه آمریکایی‌ها پرهیز می‌کند؛ 2. آموزگار و پدرش (حبیب‌اللّه آموزگار) به طور ناگهانی و بدون هرگونه ابزار مشهود برای ثروتمند شدن به رفاه و ثروت رسیده‌اند.7
 
آموزگار از نظر سیاسی نیز خود را مدافع سیاست غرب نشان داده بود و همواره خود را به عنوان فردی روشنفکر، آزادی‌خواه و طرفدار دموکراسی مطرح می‌کرد. اتخاذ این نگرش تا حدودی نیز باعث وجهه سیاسی او در بعد بین‌المللی شده بود. به خصوص آنکه در این سطح در اموری چون ریاست اوپک نیز فعالیت داشت. با این حال ارتقای آموزگار به پست‌های سیاسی، در شرایطی صورت می‌گرفت که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، عملکرد آموزگار در بسیاری از پست‌هایی که او در آنها فعالیت داشت چندان مثبت و کارآمد نبود؛ چنان‌که گفته می‌شود او وزارت دارایی را به نحو بدی اداره کرد و بدون توجه به جزئیات یا کارایی حداکثر، تمایل به اجتناب ورزیدن از مشکلات متعارف مدیریت و اداره امور وزارتخانه داشت. زمانی که وی وزیر کشور بود، هرگز با استانداران ملاقات نکرد. در زمان دبیرکلی حزب رستاخیز، وی شخصا دستاورد بسیار کمی داشت، با این حال کاری هم نمی‌کرد که خشم شاه را در پی داشته باشد. با این حال آموزگار در آبان 1356 به جای هویدا به نخست‌وزیری منصوب شد، اما بعد از ده ماه و بدون آنکه بتواند انتظارات شاه و آمریکا را برآورده سازد از این سمت استعفا داد.
 
سخن نهایی
محمدرضا پهلوی امیدوار بود با انتصاب آموزگار به پست نخست‌وزیری از حجم نارضایتی مخالفان بکاهد؛ زیرا او از چهره‌های مورد اعتماد آمریکا محسوب می‌شد و به زعم شاه می‌توانست نظر مساعد آمریکا را جلب نماید. آمریکا نیز به دلیل ارتباط تنگاتگ آموزگار با برخی از محافل آمریکایی که از دوران تحصیل او در آمریکا ایجاد شده بود، توجه ویژه‌ای به او داشت؛ به خصوص آنکه آموزگار ظاهرا خود را مدافع سیاست غرب نشان داده بود. از این رو برخی معتقدند که آموزگار توسط آمریکا برای نخست‌وزیری انتخاب شد. در هر صورت انتخاب او نتواست انتظارات شاه و آمریکا را محقق سازد و تلاش‌هایی که در رابطه با انتساب او به کار رفت در نهایت با اتفاقاتی چون تظاهرات 19 دی قم، ایجاد حکومت نظامی، درج مقاله رشیدی مطلق و آتش‌سوزی سینما رکس بر باد رفت و نشان داد که کار اصلاح سیستم با تغییر افراد کارساز نیست؛ چرا که هدف مخالفان نه افراد حکومت بلکه کلیت ساختار سیاسی آن بود.
 
جمشید آموزگار به اتفاق غلامرضا نیک‌پی و کریم پاشا بهادری با لباس رسمی
جمشید آموزگار به اتفاق غلامرضا نیک‌پی و کریم پاشا بهادری با لباس رسمی
شماره آرشیو: 61-115آ
 
پی نوشت:
1. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، مؤلف، 1368، ص 291.
2. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 2، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی ، 1386، ص 162.
3. احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرفراز، تهران، نشر فاخته، چ دوم،  1371، ص 67.
4. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جمشید آموزگار: به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382، ص 9.
5. همان، ص 14.
6. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ج 8، همان، ص 177.
7. همان، ص 342. https://iichs.ir/vdcjtvev.uqeiyzsffu.html
iichs.ir/vdcjtvev.uqeiyzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما