همراهی آیت‌الله‌ شیخ فضل‌الله با علمای مشروطه‌خواه دیری نپایید و با تشکیل مجلس شورای ملی و تدوین قانون اساسی، این مرزبندی شفاف‌تر شد. آنچه می‌تواند گویای چرایی این شکاف فکری باشد مرور نگاه مشروعه‌خواهان و در رأس آنان شهید شیخ فضل‌الله نوری، به سه اصل برابری، آزادی و قانون است
نگاه مشروعه‌خواهان به آزادی، برابری و قانون‌گذاری چگونه بود؟
 
در 25 جمادی‌الاول 1324ق (تیرماه 1285ش) معترضانی که پیش از این با هدف تأسیس عدالتخانه و رسیدگی مظفرالدین‌شاه قاجار به اوضاع آشفته کشور در مهاجرت صغری به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) پناه برده بودند، با بی‌نتیجه‌ماندن حرکت اعتراضی خود این بار دست به مهاجرت کبری زده و به سمت قم حرکت کردند. در این حرکت فراگیر، علاوه بر روحانیون مشروطه‌خواه همچون آیت‌الله‌ سیدمحمد طباطبائی و آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی، آیت‌الله‌ شیخ فضل‌الله نوری در قامت فقیه پرنفوذ پایتخت نیز حضور داشت. او با جمعیتی قابل‌توجه و همراه با جمعی از مجتهدان تهران به سمت قم حرکت کرد تا به این خیزش بزرگ بپیوندد؛ حرکتی که کمتر از یک ماه بعد به امضای فرمان مشروطه توسط شاه قاجار انجامید.
 
اما این هم‌گرایی و ائتلاف خیلی زود به واگرایی و اختلاف انجامید؛ به‌گونه‌ای که با پررنگ‌شدن نقش روشنفکران غرب‌گرا و به حاشیه‌رفتن چهره‌های دینی، گفتمان مشروعه‌خواهی و نقدهای آن بر اندیشه مشروطه‌خواهی ظهور پیدا کرد؛ گفتمانی که نماینده تامّ و تمام آن، آیت‌الله‌ شیخ فضل‌الله نوری بود. مرور نگاه مشروعه‌خواهان (در رأس آنان شهید شیخ فضل‌الله نوری) به سه اصل مساوات، آزادی و قانون که پایه‌های اندیشه مشروطه‌خواهی است، می‌تواند گویای این شکاف فکری باشد.
 
چشم نگران متشرعان
همراهی آیت‌الله‌ شیخ فضل‌الله با علمای متحصن آن قدر اهمیت داشت که نویسنده کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» آن را باعث قوّت قلب سایر علمای مشروطه‌خواه می‌داند.1 بااین‌حال او که در ابتدا با وجود برخی ابهامات، همراه مشروطه‌خواهان بود، با نفوذ اندیشه‌های ضددینی و غرب‌گرایانه، مؤلفه‌های قوام‌بخش مشروطه‌خواهی را با لحنی صریح و بی‌پروا نقد کرد. تشکیل مجلس شورای ملی و تدوین قانون اساسی، این مرزبندی را شفاف‌تر ساخت.
 
شیخ فضل‌الله نوری شخصیت محوری مشروعه‌خواهان بود؛ چراکه ادله شرعی خود در مخالفت با مشروطه و مفاهیمی چون آزادی، برابری، اصل نمایندگی و مجلس قانون‌گذاری را در یک چهارچوب نظری نسبتا منسجم مطرح می‌کرد؛ منظومه‌ای که محور آن نقد عناصر ضداسلامی و غربی گفتمان مشروطه‌خواهی و تندروی و اباحه‌گری ناشی از آن بود.
 
برخلاف شیخ شهید، عده‌ای درباره منافات اصولی چون برابری و آزادی با احکام سنتی دین توجیه جامع و مانعی نداشتند. آنان با ذکر اینکه قانون اسلامی بر حاکم و رعیت بالسویه جاری است به ذکر شواهدی از تاریخ و سیره اسلامی در این رابطه بسنده کردند و به‌نوعی تفاوت‌هایی را که در سنّت اسلامی وجود داشت داخل پرانتز نهادند. آنها با مسکوت گذاشتن بخش‌هایی از سنّت دینی یا تأویل آن، با نسبیت و مقتضیات کنار آمدند، اما شیخ فضل‌الله نوری اهل کوتاه آمدن نبود و برای او، شریعت با تمامی اصول و فروعش یک حقیقت مطلق بود.2
 
شیخ فضل‌الله نوری در این مقطع تاریخی سنگربان مقدسات، احکام، سنّت‌ها و معتقدات در قالب سازمان شیعی بود. «از نظر او نهاد دین باید یک نهاد برتر فائق، مسلط و فراگیر باشد و بر ثبات مطلق و جاودانگی تکیه زند. متون، سنّت‌ها و معتقدات باید از تفسیر و تأویل مصون مانده و بازیچه اغماض‌ها و مصلحت‌اندیشی‌ها نشود. اسلام، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، ذهن و روح انسان و جامعه را برگیرد و ولایت و اقتدار سازمان روحانی شیعی روزبه‌روز فزونی پیدا کند. او چشم نگران و روح متعصب قشر بزرگی از متشرعان بود.»3
 
برابری؛ امری درون‌دینی یا لباسی در هیئت بیگانه
اصـل‌ هشتم‌ متمّم قانون اساسی مشروطه تصریح می‌کرد: «اهالی‌ مملکت‌ ایران در مقابل‌ قانون‌ دولتی متساوی‌الحقوق خواهند بود». آن چه مدنظر روشنفکران و بخش عمده وکلای مجلس قرار داشت تساوی مسلمانان و کفّار در کلیه حقوق بود که به موجب آن، کلیه تفاوت‌های حقوقی شرعی بین مسلمانان‌ و کفار حذف می­شد و حـال‌ آنکه شرع مقدس اسلام در بحث حقوق، میان این دو دسته تفاوت گذاشته است.4
 
این همان نکته‌ای بود که مورد اعتراض علما و به‌ویژه شیخ فضل‌الله نوری قرار گرفت و انگیزه اصلی تحصن  دوباره او در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بود؛ تحصنی که این‌بار در اعتراض به اصول قانون اساسی مشروطه یا به تعبیر او «ضلالت‌نامه» رقم خورد.
 
شیخ فضل­الله نوری هواخواهان برابری در معنی غربی آن را «کفار و بدعت‌گذارانی می‌دانست که‌ مفاهیمی چـون "شورای ملی"، "آزادی"، "برابری" و "قـانون اسـاسی" را که البسه دوخته‌شده بر هیئت بیگانه و خارج از قانون الهی و قرآن اسـت رواج می‌دهند».5
 
آزادی برای رهایی از ظلم نه گرفتاری در هرج و مرج!
مشروعه­خواهانی همچون شیخ فضل‌‎الله نوری، بر اساس دیدگاه اسلامی برای تبیین مفهوم آزادی یا «حُریّت» دو معنای مشروع و نامشروع را به استخدام می‌گیرند. در رساله‌ای که به امضای شیخ شهید و تعداد دیگری از مجتهدان مشروطه‌خواه رسیده چنین آمده است: «... مراد از حریّت مشروعه و آزادی در بیان، مصالح عامّه است تا اهالی این مملکت مثل سوابق ایّام، گرفتار ظلم و استبداد نباشند و بتوانند حقوقی که از جانب خداوند برای آنها مقرّر است مطالبه و اخذ نمایند، نه حریّت ارباب ادیان باطله و آزادی در اشاعه منکرات شرعیه است که هرکس آنچه بخواهد بگوید و به مواقع اجرا بگذارد».6
 
آیت‌الله سیدمحمدکاظم یزدی (صاحب عروه) نیز در پاسخ به نامه‌ای که در بحبوحه تدوین قانون اساسی از تهران برای او در نجف فرستاده شد «تَجری مبتدعین و اشاعه کفریات ملحدین را نتیجه حُرّیت موهومه دانست».7
 
شیخ عبدالحسین یزدی، از نزدیکان آیت‌الله سیدمحمدکاظم یزدی، نیز در نامه‌ای به پسرش که همراه با آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری بست نشسته بود، اوضاع آشفته آن دوره را این گونه توصیف می‌کند: «ظهور فِتَن [: فتنه‌ها] و شیوع بدع [: بدعت‌ها] و بی‌پردگی کفار و زنادقه و ملاحده و فرنگی‌مآبان و انتشار کلمه کفریات، به جسارت به انبیا و ائمه بالخصوص حضرت ختمی مرتبت و حضرت ولی‌عصر رسید حتی آنکه نوشته بودند که ملاحده وجود مبارک امام زمان را به وجود موهوم تعبیر می‌کنند».8
 
آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری در رساله معروف «تذکره الغافل و ارشاد الجاهل» که به او منتسب است، از آزادی و برابری مدنظر مشروطه‌خواهان، با عبارت دو اصل موذی که رکن قانون الهی را خراب می‌کند یاد کرده و می‌نویسد: قوام اسلام به عبودیت است نه آزادی و بنای احکام آن به تفریق مجتمعات و جمع مختلفات است، نه به مساوات. پس به حکم اسلام باید ملاحظه نمود که در قانون الهی، هر که را با هرکس مساوی داشته، ما هم مساوی‌شان بدانیم و هر صنفی را مخالف با هر صنفی فرموده، ما هم به اختلاف آنها رفتار کنیم».9
 
شیخ شهید می‌نویسد: «ماده دیگر در این ضلالت‌نامه [: قانون اساسی مشروطه] اصل آزادی قلم و آزادی مطبوعات است. عین عبارت این است: عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضر به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است. حال آنکه یکی از محرّمات ضروری، افتراست و یکی از محرّمات مسلّمه غیبت از مسلم است و همچنین غضب مسلم و ایذا و سبّ و فحش و توهین و تخویف و تهدید و نحوه آن. آزادی این امور آیا غیر از تحلیل [حلال ساختن] ما حَرَّمَ الله است؟!»  
شیخ شهید در جای دیگری از این رساله می‌نویسد: «ماده دیگر در این ضلالت‌نامه [: قانون اساسی مشروطه] اصل آزادی قلم و آزادی مطبوعات است. عین عبارت این است: عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضر به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است. حال آنکه یکی از محرّمات ضروری، افتراست و یکی از محرّمات مسلّمه غیبت از مسلم است و همچنین غضب مسلم و ایذا و سبّ و فحش و توهین و تخویف و تهدید و نحوه آن. آزادی این امور آیا غیر از تحلیل [حلال ساختن] ما حَرَّمَ الله است؟!».10
 
شیخ شهید معتقد بود که آزادی در تهمت و دشنام، تخویف و تهدید، که شکل غالب مطبوعات و شب‌نامه‌های آن دوره بود، مصادیقی برای تضعیف مرزهای شرعی است.
 
اختلاف در منبع قانون‌گذاری
مشروعه‌خواهان قانون‌گذاری بر مبنای اکثریت آرا و مستقل از دایره شریعت را منافی آموزه‌های دینی می‌دانستند؛ چراکه تصویب قانون حتی در امور مباح، وجه الزامی دارد و هرگونه امر الزامی باید ریشه در دین داشته باشد: قانون اساسی و اعتبار به اکثریت آرا اگرچه در امور «مباحه بالاصل» هم باشد چون بر وجه قانون انتزاع شده، می‌شود حرام تشریعی و بدعت در دین است.11
 
آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری در مقطعی که با جمعی از یارانش در عبدالعظیم بست نشسته بود رساله‌هایی منتشر می‌کرد که نامش را «لایحه» گذاشته بود. در آن لوایح موارد بطلان مشروطیت را شرح می‌داد. در یکی از لوایح که پس از جشن سالگرد مشروطه بیرون آمد با اشاره به اینکه با افتتاح مجلس «جماعت لاقید لاابالی لامذهب از کسانی که سابقا معروف به "بابی" بوده‌اند و کسانی که منکر شریعت و معتقد به طبیعت هستند [مادی‌گرایان]» به تکاپو افتاده‌اند نوشت: «روزنامه‌ها و شب‌نامه‌ها پیدا شد، اکثر مشتمل بر سبّ علمای اعلام و طعن در احکام اسلام. اینکه باید در این شریعت تصرفات کرد و فروعی را از آن تغییر داده تبدیل به احسن و انسب نمود. باید همه و قوانین یک‌هزار و سیصد سال پیش را با اوضاع و احوال و مقتضیات امروز مطابق ساخت».12
 
در ادامه این متن و پس از بیان بخشی از حملات مطبوعات و روشنفکران غرب‌گرا به آموزه‌های دینی آمده است: «آن ‌همه کتیبه‌های زنده‌باد مساوات و برادری و برابری، می‌خواستید یکی را هم بنویسید زنده‌باد شریعت! زنده‌باد قرآن! زنده‌باد اسلام!».13
 
شیخ فضل‌الله نوری با اشاره به اینکه قرار بود مجلس شورا فقط برای کارهای دیوانی و درباری که به دلخواه اداره می‌شد قانون بگذارد تا پادشاه و هیئت سلطنت را محدود کرده و راه ظلم را مسدود نماید چنین می‌نویسد: «امروز می‌بینیم در مجلس شورا کتاب‌های قانونی پارلمنت فرنگ را آورده‌‌اند غافل از اینکه ملل اروپا شریعت مدوّنه نداشته‌اند؛ لهذا برای هر عنوان نظام‌نامه نگاشته‌ و اجرا کرده‌اند. ما اهل اسلام شریعتی داریم آسمانی و جاودانی که از بس متین و کامل و مستحکم است، نسخ برنمی‌دارد. شارع شریعت در هر موضوعی حُکمی و برای هر موضوعی تکلیفی مقرر فرموده است؛ پس حاجت مردم ایران به وضع قانون منحصر است در کارهای سلطنتی».14
 
شیخ شهید در واکنش به  قانون‌گذاری وکلای مجلس نیز می‌گوید: «چنین می‌نماید که می‌خواهند جعل بدعت و احداث ضلالت بکنند، والّا وکالت چه معنی دارد؟ اگر مطالب امور عرفی است، این ترتیبات دینیه لازم نیست و اگر مقصد امور شرعیه عامه است، این امر راجع به ولایت است نه وکالت. ولایت در زمان غیبت امام زمان(عج) با فقها و مجتهدین است نه فلان بزاز و بقال. اعتبار به اکثریت آرا به مذهب امامیه غلط است و قانون‌نویسی چه معنی دارد؟ قانون ما مسلمانان همان اسلام است».15
 
در رساله «تذکره‌الغافل و ارشادالجاهل» نویسنده‌ای که نام او درج نشده و احتمالا سیداحمد پسر آیت‌الله سیدمحمدکاظم یزدی است، می‌‌نویسد: «قانون پیامبر اسلام، ختم قوانین است و خاتمه آن کسی است که آنچه مقتضی صلاح به حال عباد است الی یوم التصور به سوی او وحی شده است. پس جعل قانون کلا و بعضا منافات با اسلام دارد قوام اسلام به عبودیت است نه به آزادی».16
 
در کتاب «صواعق سبعه» شیخ ابوالحسن نجفی نیز آمده است: «قرآن آنچه برای آسایش و عرف و انتظام امور دنیوی و رستگاری اخروی تا روز قیامت محل احتیاج باشد دربر دارد. پس چیزی بر قرآن افزودن و کم کردن کفر است».17
 
فرجام سخن
قائلان به گفتمان مشروعه‌خواهی که آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری نماینده فکری آنان محسوب می‌شد با نقد سه مؤلفه مشروطه‌خواهان، یعنی برابری، آزادی و قانون‌گذاری، بین این دو رویکرد تمایز قائل شدند. آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری برخلاف روحانیون و مراجع حامی مشروطه، بدون ملاحظه و تعارف، ضدیت برخی اصول مشروطه مدنظر روشنفکران غرب‌زده با اصل دینی را بیان می‌کرد و سرانجام جان خود را نیز در این مسیر گذاشت. نقدهای تند شیخ فضل‌الله به تلقی مشروطه‌خواهان از آزادی و مساوات تلنگری بود تا از انحراف حرکت اصیل مردم رنج‌دیده  به سمت هرج‌ومرج، استبداد و افتادن به دام تفکرات بیگانه جلوگیری شود؛ وضعیتی که با اتفاقات دهه‌های بعد  به واقعیت پیوست و آرمان‌های مشروطه را کاملا به حاشیه برد.
 
اجتماع گروه کثیری از مردم در کنار چادر آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری و سیدعلی آقا یزدی در میدان توپخانه در حمایت از مشروطه مشروعه
اجتماع گروه کثیری از مردم در کنار چادر آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری و سیدعلی آقا یزدی در میدان توپخانه در حمایت از مشروطه مشروعه
شماره آرشیو: 538-4ع
 
پی نوشت:
  1. محمد ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، آگاه، 1363، ج 3، ص 428.
    مقصود فراستخواه، سرآغاز نواندیشی معاصر، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1388، ص 408.
    همان، ص 398.
    ماشاءالله حشمتی، «مفهوم مساوات در نهضت مشروطه»، ماهنامه معرفت، ش 95 (آبان 1384)، ص 94.
    ونسا. ای. مارتین، «شیخ فضل‌الله نوری و مشروطیت»، ترجمه نورالله قیصری، پژوهشنامه متین، ش 9 (زمستان 1379)، ص 175.
    محمد ترکمان، روزنامه شیخ شهید فضل‌الله نوری مجموعه‌ای از رسائل اعلامیه‌ها، مکتوبات و...، ج 2، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1362، ص 109.
    احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، 1378، ص 382.
    همان، ص 384.
    غلامحسین زرگری‌نژاد، رسایل مشروطیت؛ مشروطه به روایت موافقان و مخالفان، تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1387، ص 286.
    مقصود فراستخواه، همان، ص 408.
    همان‌جا.
    احمد کسروی، همان، صص 418-421.
    همان‌جا.
    همان‌جا.
    مقصود فراستخواه، همان، ص 401.
     فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ج 2، تهران، نشر روشنگران، 1371، ص 264.
    مقصود فراستخواه، همان، ص 412.
https://iichs.ir/vdcbs9b8.rhb80piuur.html
iichs.ir/vdcbs9b8.rhb80piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما