آغاز جنگ جهانی اول با حضور کشورهای روس، فرانسه و انگلیس به نام « دول متفق» و کشورهای اتریش و آلمان به عنوان « دول محور» و پیوستن عثمانی، ایتالیا و ژاپن به گروههای متخاصم با یکدیگر، جهان را درگیر محاربهای بزرگ و خانمانسوز کرد که ایران آن روزگار را هم به مناسبت موقعیت ژئوپولتیکی دور از معرکه نگذاشت...
قسمت اول: صورت وضعیت
درآمد
آغاز جنگ جهانی اول با حضور کشورهای روس، فرانسه و انگلیس به نام « دول متفق» و کشورهای اتریش و آلمان به عنوان « دول محور» و پیوستن عثمانی، ایتالیا و ژاپن به گروههای متخاصم با یکدیگر، جهان را درگیر محاربهای بزرگ و خانمانسوز کرد که ایران آن روزگار را هم به مناسبت موقعیت ژئوپولتیکی دور از معرکه نگذاشت. با وجود آنکه ایران در زمانه سلطنت احمدشاه قاجار و صدارت میرزاحسن مستوفیالممالک بیطرفی1 خود را به دول متخاصم اعلام کرد اما نیروهای درگیر در جنگ این بیطرفی را عملاَ و مکرراَ نقض کردند و از این رهگذر خسارات فراوانی به کشور وارد آمد.
به دنبال آغاز جنگ در ژوئیه 1914م، عثمانیها به بهانه آنکه روسها آذربایجان را اشغال کردهاند، با ارائه یادداشتی به دولت ایران، نقض نکردن بیطرفی کشورمان را موکول به بیرون رفتن روسها از آذربایجان کردند. تلاش دولتمردان ایران به منظور بیرون راندن روسها که از چند سال پیش از شروع جنگ، بخشهایی از شمال کشور را به اشغال خود درآورده بودند به نتیجهای نرسید و آنها به بهانه حفظ جان اتباع خود در ایران، نیروهای خود را از آذربایجان و سایر نواحی اشغالی خارج نکردند و ایران همچنان به علت ضعف نیروهای نظامی خود ناگزیر به تحمل حضور بیگانگان و تجاوزات آنان در خاک خود شد. هر چند دلایل عمده و ریشهای این اقامت مشکلساز نیروهای بیگانه را در قرارداد 1907 و اولتیماتوم روسیه به ایران در مسئله اخراج مورگان شوستر آمریکایی، مستشار مالی، و پس از آن در قرارداد سرّی 1915 باید جست. در نوشتار حاضر سعی بر آن است تا به شرح گذرای مانیفست دیپلماسی ایران در خلال جنگ جهانی اول و بررسی نقض بیطرفی، اوضاع سیاسی، اجتماعی و رقابت روس و انگلیس در ایران پرداخته شود.
نقض بیطرفی و اشغال ایران
در قرن اخیر، میهنمان دو مرتبه به اشغال آشکار قوای اجنبی درآمد. پیآمد وقوع دو جنگ جهانی اول و دوم، به رغم اعلان بیطرفی دولت ایران، این بیطرفی به کار نیامد و به هیچ وجه مورد توجه نیروهای انگلیس و روس واقع نشد و بیطرفی ایران به دلایل واهی نقض شد. جنگ جهانی اول در 28 ژوئیه 1914 تقریباَ هشت روز پس از تاجگذاری احمدشاه آغاز شد. این رویارویی نظامی که در ابتدا به مثابه تصفیه حساب میان قدرتهای طراز اول اروپا تلقی میشد، دامنه گستردهای یافت. در ابتدا اتریش – هنگری به صربستان اعلام جنگ داد. روسیه قوای خود را در مرزهای اتریش – هنگری و متحد این امپراتوری، آلمان ، متمرکز کرد. آلمان در یکم اوت به متحد روسیه، فرانسه، اعلان جنگ داد و در 3 اوت طبق نقشه شلایفن بخشی از بلژیک را تسخیر کرد. بریتانیا در 4 اوت به آلمان اعلان جنگ داد. در نوامبر 1914 ترکیه عثمانی متحد جنگی آلمان و اتریش شد و در اکتبر 1915 بلغارستان نیز به آنان پیوست. ژاپن (اوت 1914)، رومانی (ژوئیه 1916) و ایتالیا (مه 1915) به متفقین پیوستند و ایالات متحده در آوریل 1917 به آلمان اعلان جنگ داد و سرانجام با اعلان آتش بس آلمان در 11 نوامبر 1918 جنگ جهانی اول پایان یافت. 2
اما در ایران به گاه وقوع جنگ، صفحات شمالی و شمال غرب کشور زیر سلطه قشون روس قرار داشت. قوای روس در شهرهای آذربایجان، اردبیل، قزوین و انزلی، حضور نامشروع داشتند و بخشهایی از جنوب کشور از جمله بوشهر و بندر لنگه نیز در اشغال نیروی انگلیس بود.
در پی آغاز جنگ جهانی اول، ایران مشی بیطرفی اتخاذ کرد و فرمان احمدشاه مبنی بر اعلان بیطرفی دولت در 12 ذیحجه 1332ق صادر شد.
نظر به اینکه در [ا]ین اوقات متأسفانه بین دول اروپ نایره جنگ مشتعل است و ممکن است این محاربه به حدود مملکت ما نزدیک شود و نظر به اینکه روابط ودادیه ما بحمدالله با دول متخاصمه برقرار است برای اینکه عموم اهالی از نیات مقدسه ما در حفظ و صیانت این روابط حسنه نسبت به دول متحاربه مطلع باشند امر و مقرر میفرماییم که جناب مستطاب اجل اشرف افخم اکرم مهین دستور معظم مستوفیالممالک، رئیس الوزرا و وزیر داخله فرمان ملوکانه را به فرمانفرمایان و حکام و مأموران دولت ابلاغ دارند که دولت ما در این موقع مسلک بیطرفی را اتخاذ و روابط دوستانه خود را با دول متخاصمه کماکان حفظ و صیانت مینماید و به این لحاظ مأموران دولت را باید متوجه نمایند که نباید وجهاَ منالوجوه براَ و بحراَ کمک به همراهی و یا ضدیت هر یک از دول متخاصمه نموده و یا اسلحه و ادوات حربیه برای یکی از طرفین تدارک و یا حمل کنند و باید از طرفداری با هر کدام از دول متحاربه پرهیز و احتراز نموده، مسلک بیطرفی دولت متبوعه خود را کاملاَ رعایت نمایند و در تکمیل حفظ بیطرفی و صیانت روابط حسنه باز آنچه هیئت دولت مامصلحت داند و به عرض برسد در اجرای مقررات آن امر ملوکانه شرف صدور خواهد یافت. 3
به نظر میرسد که اعلام بیطرفی ایران تأثیر چندانی بر چگونگی مواجهه دول متحارب در استفاده از موقعیت سوقالجیشی کشورمان نداشت. اندک زمانی پس از شروع جنگ، واحدهایی از سربازان انگلیسی به همراه قوای هندی زیر امر خود از بحرین وارد آبادان شدند و این شهر را اشغال کردند. عمدهترین توجیه گسیل این نیروی نظامی، ضرورت محافظت از تأسیسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود. در نیمه اول صفر 1333ق. تبریز به اشغال سپاه عثمانی درآمد 4 و کشمکش نظامی بین عثمانی و روس به اوج خود رسید. گروهی مرکب از نظامیان عثمانی و آلمانی تحرکاتی را در منطقه خوزستان و اطراف آن آغاز کردند. این فعل و انفعالات با واکنشی دیگر از سوی انگلیسیها مواجه شد. آنان این کنشها را به نوعی خرابکاری در امتداد خط لوله نفت تلقی کردند و بهانه تازهای به دست آوردند تا نیروهای خو د را رهسپار اهواز نمایند و حتی تا مسجدسلیمان هم پیشروی کنند.
فرصت استثنایی
در زمره بارزترین نوع مقاومت مردمی میتوان به تکوین « کمیته دفاع ملی» اشاره کرد که توسط جمعی از مهاجران در قم شکل گرفت و شماری داوطلب در آن گرد هم آمدند. مرحلهای از اشغال کشور در حال شکل گیری بود و تهران و بسیاری دیگر از شهرها آبستن حوادث بود. روسها با نیروی تازه نفس خود به فرماندهی باراتوف هسته مرکزی مقاومت کمیته دفاع ملی را درهم کوبیدند و شهرهای قم، اصفهان، همدان و کرمانشاه به دست قوای روس افتاد. هر چند مدت زمانی بعد در پی شکست مقطعی انگلیسیها در عراق، قوای عثمانی از ولایات غرب وارد خاک کشورمان شدند و کرمانشاه و همدان را تصرف کردند، لیک همچنان حاکمیت سیاسی در نوسان و ناپایدار بود. در این اوضاع ایرانیان تماشاگر کش و قوس درگیری متحدین و متفقین در خاک خود بودند که هر از چندی کفه ترازو به سود یکی از طرفهای درگیر سنگینی میکرد.
انقلاب روسیه که در اکتبر 1917م روی داد، صفحهای نو در تاریخ جنگ جهانی اول گشود. پیامد پیروزی انقلاب بلشویکها در روسیه ، به خروج قوای آن کشور از ایران انجامید. این امر موقعیتی مناسب و فرصتی استثنایی به منظور طرح خواستههای به حق ملت در لغو معاهدات ننگین و تحمیلی و تجدیدنظر در قراردادهای جاری را فراهم آورد. زمان و شرایط عینی ابراز مخالفت گسترده و عریان با بیگانگان پدیدار شده بود اما خیانت شماری از دولتمردان و رجال وابسته باعث شد تا فرصت طلایی رویارویی با بیگانگان و حضور نامشروع و اشغالگرانه آنان در میهن، از دست برود.
انگلیسیها با برنامهریزی ویژه خود جای خالی روسها را پر کرده بودند. آنان خطر آلمانها و عثمانی را بزرگ جلوه دادند و از این رو دست به مانور تبلیغاتی گستردهای زدند تا به منظور جایگزینی نیروی نظامی و پلیسی خود در غیاب قوای روس، دستاویز لازم را همراه داشته باشند. بخشهایی از مرکز، غرب و به ویژه شمال کشور در معرض دگرگونیهایی بود تا اینکه در اواخر ماه محرم 1337ق، عثمانیها شرایط ترک مخاصمه را پذیرفتند و دولت آلمان در 11 نوامبر 1918م، آتش بس اعلام کرد و جنگ جهانی اول در 9 صفر 1337ق/ 22 عقرب 1257خ خاتمه یافت. نقض بیطرفی و اشغال نظامی ایران در جریان جنگ جهانی اول بار دیگر حقایق چندی را روشن کرد و ضرورت اتخاذ خط مشی روشن و دیپلماسی فعال را باعث شد که در بخش دوم این نوشتار به آن اشاره خواهد شد.
---------------------------
پاورقی های قسمت اول:
1. « بیطرفی عبارت است از عدم شرکت در جنگ بین کشورهای دیگر.... کشور بیطرف نباید طرفدار یا مخالف هیچ یک از طرفین مخاصمه باشد و اجازه ندهد که طرفین از اراضی این کشور استفاده کنند و باید از بیطرفی خود دفاع نماید. هیچ گونه کشمکش بین طرفین نباید در منطقه یا آبهای بیطرف انجام بگیرد.» غلامرضا بابایی. فرهنگ علوم سیاسی. ص 121. « مفهوم بیطرفی برحسب وضعیت سیاسی و جغرافیایی کشورهای مختلف، متفاوت است... بیطرفی از سویی ” انزواگرایی“ و از سوی دیگر کوشش مستمر برای تخفیف بحران بینالمللی است. بیطرفی معمولاَ دارای یک فلسفه سیاسی نسبتاَ منسجم است.» داریوش آشوری. فرهنگ سیاسی. ص 51.
2. فرهنگ تاریخ. ترجمه احمد تدین و شهین احمدی. تهران، آگاه، 1369، ج 1، صص 470-471.
3. کتاب سبز. ص 20؛ این اثر دربرگیرنده مجموعه اسنادی درباره بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول است و شامل « مراسلات و مذاکرات متعاطیه بین دولت علیّه و دول خارجه از بدو وقوع جنگ بینالملل در سنه 1333ق/ 1914م» است و به عبارتی نخستین اثر در این زمینه به شمار میآید که به سال 1336ق در مطبعه روشنایی در خیابان علاءالدوله تهران به چاپ سپرده شد. کتاب سبز مکاتبات دولت درباره بیطرفی در شش ماه نخست جنگ جهانی اول با دول خارجی است. همچنین به منظور آشنایی با بخشی از اسناد وزارت کشور در این باره، کتابی با عنوان ایران و جنگ جهانی اول، اسناد وزارت خارجه. به کوشش کاوه بیات از سوی سازمان اسناد ملی ایران، به زیور طبع آراسته شد. افزون بر آن گزارشهای سالانه بریتانیا در بوشهر در خصوص جنگ جهانی اول در جنوب ایران، ترجمه کاوه بیات، به اهتمام کنگره بزرگداشت هشتادمین سالگرد شهادت رئیسعلی دلواری، بوشهر، 1373، به چاپ رسید.
4. یادآور میشود که در این زمان مجلس شورای ملی در تعطیلی به سر میبرد و نخستین جلسه از دوره سوم تقنینیه در مورخه یکشنبه 17 محرم 1333 با حضور 68 نفر به ریاست سنی حاج سهامالملک منعقد شد.
قسمت دوم: مانیفست دیپلماسی
در بخش یکم این نوشتار درباره آغاز جنگ جهانی اول و به دنبال آن نقض بیطرفی و اشغال ایران نکاتی یادآوری شد، این امر حقایق چندی را روشن کرد و ضرورت اتخاذ خط مشی روشن و دیپلماسی فعال را موجب آمد. ازجمله اموری که دراین دوره میتوان به آن اشاره کرد عبارت است از : توان ملی پایین با توجه به توان سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی کشور باید توجه داشت که امکان رویارویی قهرآمیز در آوردگاه نظامی با قدرتهای بزرگ آن دوره ــ انگلستان و روسیه ــ و رقابت رو به اوجگیری آنان در کشور ممکن نبود. بی تردید عامل حضور قدرتهای خارجی در ایران آن هم به دلیل اهمیت سوقالجیشی میهنمان در منطقه نباید به عنوان عامل عمده در راه اتخاذ چنین خط مشیای نادیده گرفته شود. همین موضوع هزینه مقاومت و رقابت را افزایش داد. فقدان امنیت اجتماعی بدون شک امنیت اجتماعی شرط عمده، لازم و حتمی برای بقای دولت به شمار میآید. اشغال کشور باعث قدرت گرفتن نیروهای گریز از مرکز شد. این دستجات جان تازهای گرفتند و با بهره برداری از اوضاع متشنج و پرالتهاب آن زمانه حیاتی دوباره یافتند : در آذربایجان شرقی : شیخ محمد خیابانی، در آذربایجان غربی : اسماعیل آقا سمیتقو، در مازندران: امیرمؤید سوادکوهی، ساعدالدوله، احسانالله خان، در گیلان: میرزا کوچک خان جنگلی، در بلوچستان : محمدخان بلوچ، در خوزستان: شیخ خزعل، در کردستان: سید طه سردار سپه، در کاشان: نایب حسین خان کاشی، در گرگان و ترکمن صحرا : بعضی ایلات یموت و کوکلان، در خراسان، برخی ایلات هزاره، زعفرانلو و ترکمنها، در فارس: عدهای طوایف عرب خمسه، باصری و شیبانی، در کرمانشاه : شماری ایلات باباجانی و سنجابی، کاکاوند، چواری، در لرستان، طوایف حسنوند، یران وند و سگوند و.... ناپایداری هژمونی سیاسی در این دوره شاهد بی ثباتی حاکمیت سیاسی که نماد آن کابینهها به شمار میآیند، بودیم. از 14 مرداد 1285ش که فرمان مشروطیت را مظفرالدین شاه توشیح کرد تا کودتای 3 اسفند 1299، یعنی در مقطع زمانی کمتر از پانزده سال، قوه مجریه نظام سیاسی پنجاه و یک مرتبه به نوعی دچار بحران شد. جالب است بدانیم در 33 مورد عمر کابینهها کمتر از 100 روز بود. حتی به وقت خاتمه جنگ جهانی اول تا کابینه کودتا (کابینه سیاه سید ضیاءالدین طباطبایی) یعنی در خلال بیست و هشت ماه، کابینه وثوقالدوله دو مرتبه ترمیم شد. پس از آن مشیرالدوله به روی کار آمد و به دنبال آن سپهدار اعظم عهده دار تشکیل دولت شد که پس از سه ماه کنارهگیری کرد و مجدداَ به اصرار احمدشاه، دولت ثانوی خود را تشکیل داد. 1 پر واضح است که با این همه نوسان و لرزش، حاکمیت از تعادل سیاسی برخوردار نبود. تغییر پی در پی و متوالی نخستوزیران و سقوط زودهنگام و یا ترمیم کابینههای آنان اوضاعی را پدیدار ساخت که در آن حداکثر انتظار حفظ و صیانت « وضع موجود» بود و نه توقعی بیش از آن؛ هر چند خواستها و مطالبات دیگر هرگز مجال تحقق نیافت. ناتوانی دولت مرکزی ضعف و سستی دولت مرکزی در این دوره در اشکال مختلف نمایان بود. در رخداد نقض بیطرفی و اشغال آشکار ایران از سوی روس و انگلیس، دولت زمینگیر شد و تقریباَ از عهده هیچ کاری برنمیآمد. اینکه امکان بالقوه و توان ابراز واکنش وجود داشت یا خیر، مبحث مجزایی است که نیازمند تأمل و بررسی است، هرچند به گمان برخی از پژوهشگران و « به روایت بسیاری از اسناد، حکومت مرکزی (در این دوره 14 ساله از مشروطه تا کودتا) دستنشانده و دستاموز قدرتهای خارجی بوده است.» 2 مانیفست دیپلماسی به باور عدهای، مانیفست دیپلماسی ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم ترسیم شد. بنای بازی سیاسی جدیدی که از این پس به مثابه خط مشی دولتمردان در پیش گرفته شد با تحلیل شرایط آن دوره و متکی به عدم رویارویی نظامی بود. اصولی که به عنوان خط مشی سیاست خارجی ایران مورد توجه قرار گرفت عبارت است از : 1. ایران در حالت ضعف باید تعادل را میان قدرتهای درگیر در امورش حفظ کند و یکی را بر علیه دیگری به بازی بگیرد. به منظور ایجاد تعادل در رقابت بین بریتانیا و روسیه، ایران هرگز نباید به یک جناح تکیه بیشتر کند. 2. در هر فرصت ایران باید درگیری یک قدرت سوم را در موقعی که حضور آن قدرت موجب کاهش فشارهای انگلیس و روسیه شود، جست وجو کند. 3. ایران در روابط خود با قدرتهای غربی هرگاه ممکن است باید برای کنترل آمورش از طریق دیپلماسی مثبت ـ منفی، که میتواند تا حد زیادی ضعفهای نظامی و اقتصادیش را جبران کند، مستقیماَ عمل نماید. 3 در همین رابطه سر ادوارد گری، وزیر خارجه انگلیس، بهره وری کارگزاران سیاست خارجی ایران از رقابت انگلیس و روسیه را فرصتی مغتنم برای تنفس در عرصه دیپلماسی میداند، هر چند به نظر میرسد از این فرصت طلایی برای پیشبرد امور کشور استفاده مطلوب صورت نگرفت. « ایران خوش نداشت تفاهمی بین بریتانیا و روسیه برقرار باشد. در گذشته، وجود خصومت میان دو دولت قدرتمند را کلید رمز مصون ماندن خویش یافته بود و عادت کرده بود که یکی را به جان دیگری بیندازد و از این راه برای خود فرصت تنفس دست و پا کند.» 4 بحران اقتصادی به هر روی حکومت مرکزی صرفنظر از معضلات سیاسی، با بحرانهای چندی در ابعاد اقتصادی نبز مواجه بود و متأسفانه به دلایل گوناگون ازجمله : دخالت بیگانگان، درگیریهای سیاسی جناحهای هیئت حاکمه، بی لیاقتی و فساد جمعی از دولتمردان، فقر و محرومیت تودههای مردم و ... به طرز اعجابانگیری رو به گسترش بود و اوضاع نابسامان موجود را پیچیده تر کرده بود. از سوی دیگر، قحطی بیداد میکرد، به ویژه در اواخر جنگ جهانی اول که همه روزه باعث مرگ کودکان، زنان و سالمندان میشد، نقل بخشی از خاطرات میرزا خلیل خان ثقفی (اعلمالدوله)، طبیب دربار، از شرایط حاکم در تهران ــ آری، مرکز حکومت و نه روستاهای دوردست ــ عمق و شدت فاجعه را بیشتر نمایان میسازد. با توجه به توان سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی کشور باید توجه داشت که امکان رویارویی قهرآمیز در آوردگاه نظامی با قدرتهای بزرگ آن دوره ــ انگلستان و روسیه ــ و رقابت رو به اوجگیری آنان در کشور ممکن نبود. از یکی از گذرگاههای تهران عبور میکردم. به بازارچه خرابهای رسیدم که در آنجا دکان دمپخت پزی بود. رو به روی آن دکان دو نفر زن پشت به دیوار ایستاده بودند. یکی از آنها پیرزنی بود صغیرالجثه و دیگری زنی جوان و بلندقامت. پیرزن که صورتش باز بود و کاسه گلینی در دست داشت، گریهکنان گفت : ای آقا، به من و این دختر بدبختم رحم کنید؛ یک چارک از این دمپخت خریده و به ما بدهید، مدتی است که هیچ کدام غذا نخوردهایم و نزدیک است از گرسنگی هلاک شویم. گفتم : قیمت یک چارک دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش شد، بدهم خودتان بخرید. گفتند: نه آقا، شما بخرید و به ما بدهید چون ما زن هستیم، فروشنده ممکن است دمپخت را کم کشیده و مغبونمان کند. یک چارک دمپخت خریده و در کاسه آنها ریختم. همان جا مشغول خوردن شدند و به طوری سریع این کار را انجام دادند که من هنوز فکر خود را درباره وضع آنها تمام نکرده بودم، دیدم که دمپخت را تمام کردند. گفتم : اگر سیر نشدهاید یک چارک دیگر برایتان بخرم، گفتند : آری بخرید و مرحمت کنید، خداوند به شما اجر خیر بدهد و سایهتان را از سر اهل و عیالتان کم نکند. از آنجا گذشتم و رسیدم به گذر تقی خان. در گذر تقی خان یک دکان شیربرنج فروشی بود که شاید حالا هم باشد. در روی بساط یک مجموعه بزرگ شیربرنج بود که تقریباَ ثلثی از آن فروخته شد و یک کاسه شیره با بشقابهای خالی و چند عدد قاشق نیز در روی بساط گذاشته بودند. من از وسط کوچه رو به بالا حرکت میکردم و نزدیک بود به محاذات دکان برسم که ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختری افتاد که در کنار دیواری ایستاده و چشم به من دوخته بود. دفعتاَ نگاهش از سوی من برگشت و به بساط شیربرنج فروشی افتاد. آن دختر، شش، هفت سال بیشتر نداشت. لباسها و چادر نمازش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سیاه و با وصف آن اندام لاغر و چهره زرد که تقریباَ به رنگ کاه درآمده بود بسیار خوشگل و زیبا بود. همین که نگاهش به شیربرنج افتاد لرزشی بسیار شدید در تمام اندامش پدیدار گشت و دستهای خود را به حال التماس به جانب من و دکان شیربرنج فروشی که هر دو در یک امتداد قرار گرفته بودیم دراز کرد و خواست اشارهکنان چیزی بگوید اما قوت و طاقتش تمام شد و در حالی که صدای نامفهومی شبیه به ناله از سینهاش بیرون آمده، به روی زمین افتاد و ضعف کرد. من فوراَ به صاحب دکان دستور دادم که یک بشقاب شیربرنج که رویش شیره هم ریخته بود آورده و چند قاشقی به آن دختر خوراندیم. پس از اینکه اندکی حالش به جا آمد و توانست حرف بزند. گفت : دیگر نمیخورم، باقی این شیربرنج را بدهید ببرم برای مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگی نمیرد... 5 آلرژی شاهانه آنچه بیش از اوضاع فلاکت بار مردم دل هر ایرانی را میخراشد و به درد میآورد مشارکت شاه و جمعی از حواریون او در احتکار مایحتاج عمومی است که نشان از بی مایگی و بی اعتنایی به تنگدستی مردم به روزگار اشغال کشور از سوی اجانب دارد. در این برهه میرزا حسن خان مستوفیالممالک با جدیت و تلاش فراوان، به رغم درگیر شدن با عوامل آشکار و نهان انگلیس و روس، با وضع برنامهای درصدد نجات هموطنان خود از این وضع آشفته، مقابله با محتکران و اتخاذ تدابیری برای خرید عادلانه ارزاق عمومی به ویژه گندم، برنج، جو و توزیع آن میان هموطنان بود. یکی از محتکران عمده غلات، احمدشاه ِ جوان بود که تن به پیشنهاد خرید منصفانه رئیسالوزرای خود نیز نمیداد و مقادیر معتنابهی گندم و جو در انبارها ذخیره کرده بود. شاه قاجار در برابر پیشنهادهای خرید صدراعظم خود اظهار میداشت « جز به قیمت روز به صورت دیگر حاضر برای فروش نیستم» عاقبت مستوفیالممالک، مرحوم ارباب کیخسرو را مأمور کرد شاه را ملاقات و اجناس مذکور را از او خریداری نماید. ارباب هم پس از چند جلسه مذاکره به ناچار به طوری که احمدشاه مایل بود گندم و جو را خریداری کرد و پول آن را پرداخت. فردا صبح عدهای را برای تحویل گرفتن اجناس مذکور فرستاد ولی احمدشاه جواب داد که « چون دولت بیش از این مقدار علیق و جیره به من بدهکار است، من جو و گندم فروخته شده را از بابت علیق و جیره خودم محسوب داشتم!» 6 روزگار غریبی است، شاه به دولت و ملت خود نیرنگ میزند و سر آنها کلاه میگذارد. از اوضاع بد مردم به خوبی آگاه است با این حال به احتکار ارزاق جامعه کمر همت میبندد. با دولت منتخب خود « معامله» میکند، حتی وجهی را پیش از تحویل جنس دریافت میکند اما فردای آن روز، معامله را یک طرفه نقض میکند، به لطایفالحیلی از تحویل جنس فروخته شده خودداری میکند. به راستی با چنین « شاه»ی چه باید کرد. آدمی متحیر میماند که قوام چنین مملکتی چگونه پا برجاست. شگفت آنکه شیرازه امور ملک بیش و بدتر از این گسسته نشد. اما به واقع چرا این شاه جوان تا به این حد خود را جدای از دولت، ملت و سرزمین کهنسال خود میداند. اگر لختی تأمل کنیم درمییابیم که شخص شاه به این پرسش و دغدغه ما پاسخ میدهد. در گذرگاه تاریخ، صفحات کتاب خاطرات یحیی دولتآبادی را مرور میکنیم که چگونه « پادشاه جوان ما سلطان احمدشاه قاجار بی علاقه به مملکت است. شاه میگوید، چندان که نگارنده از زبان برادرش (محمدحسین میرزا) که او خود نیز از وی شنیده بود میشنویم، دیدیم مردم با پدر ما چه معامله کردند، پس باید تحصیل مال کرد و تا ممکن شد اینجا ماند و هر وقت ممکن نشد به یک مملکت آزاد رفت، آنجا زندگانی نمود.» 7 آرزویی که چندی بعد محقق شد.
--------------------------------------
پاورقی های قسمت دوم:
1. به منظور آگاهی بیشتر بنگرید به : جمشید ضرغام بروجنی. دولتهای عصر مشروطیت. چاپخانه مجلس شورای ملی، تهران، 1350. 2. نک : تاریخ معاصر ایران (کتاب نهم)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1374، مقاله ” مشروطهخواهی و بحرانهای همه گیر 1299-1285“، نوشته فرهنگ رجایی. 3. حافظ فرمانفرمائیان. تحلیل تاریخی سیاست خارجی ایران از آغاز تا امروز. ترجمه اسماعیل شاکری، تهران، مرکز مطالعات عالی بینالمللی دانشگاه تهران، 1355، ص 35، به نقل از : اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران، به کوشش محمد ترکمان، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1370، صص 26-25. 4. علی وثوق. چهار فصل در تفنن تاریخ. تهران، بی نا، 1361، ص 70. 5. ” یادداشتهای گوناگون دکتر خلیل خان ثقفی“ (اعلمالدوله)، صص 112-111، به نقل از جواد شیخالاسلامی، سیمای حقیقی احمدشاه قاجار بعد از گذشت نیم قرن، یغما (مجله)، س 28، ش 1. 6. جعفر شهری در میان قحطیهای تاریخ تهران، قحطی سالهای 36-1335ق را یک قحطی هولناک میداند. وی که در آن روزها کودکی پنج ساله و شاهد بعضی از وقایع آن بوده و مطالبی دربارهاش استماع کرده، چنین نقل میکند : « در این قحطی کار مردم به خوردن مردار و خون و مانند آن رسیده، گوشت خر و اسب و قاطر و سگ و گربه از بهترین مأکول به شمار آمده، پوست خیک و کوبیده استخوان و خیسانده برگ خشک در زمره مائدهها به حساب میآمد تا آنجا که گوشت بدن اموات و اجساد مردگان و بدن اطفال خود میخوردند. در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزموار بر روی هم انباشته شده، کفن و دفن آنها میسر نمیگردید و قیمت گندم از خرواری 4 تومان به 400 تومان و جو از صد من 2 تومان به 200 تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آنها حاضر به فروش نمیشدند.» طهران قدیم، چ 2، انتشارات معین، تهران، 1370، ج 1، ص 148. 7.. مهدی ملکزاده. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. چ 2، انتشارات علمی، تهران، 1363، ج 7، صص 23-1622. 8. یحیی دولتآبادی. حیات یحیی. چ 4، فردوسی، تهران، 1362، ج 4، ص 177. برخی مورخان در پژوهشهای تاریخی خود در تبیین عملکردهای احمدشاه به نقش مخرب اطرافیان وی اشارتی دارند و اینکه چگونه این متعلقان به دربار راه یافتند و شیوههای گوناگون دخالت نابجا، بهره برداریهای نامشروع، زراندوزی و... را به او نشان دادند، در نتیجه احمدشاه بنای رشوه خواری را گذارد و کار را به جایی رساند که فرمانی را بدون رشوه امضا نمیکرد و گاهی نیز شخصاَ حکومت یا استانداری ولایات را با گرفتن مبلغ هنگفتی به اشخاص واگذار میکرد و دولت وقت را ناگزیر به منصوب کردن شخص موردنظر به پست و مقام مینمود. جدش کامران میرزا، نایبالسلطنه والی خراسان بود و به او حق و حسابی نمیداد، شاه برای وی پیغام داد که اگر 100 هزار تومان ندهی، نیرالدوله را که با پیشکش کردن 150 هزار تومان حاضر است والی خراسان شود به جای تو منصوب خواهم کرد. مستشارالدوله که در چند کابینه وزیر کشور بود، از رشوه گیریهای احمدشاه از حکام و استاندارها، داستانها میگفت که انسان را دچار حیرت میکرد. نک : مهدی ملکزاده. منبع پیشین، ج 7، ص 1622.
قسمت پایانی: فرصت تنفس سیاسی
موقعیت سوقالجیشی ایران و برخورداری از وضعیت بازرگانی مناسب، منابع طبیعی و ذخایر عظیم انرژی، همواره در سدههای اخیر مورد توجه بیگانگان بوده و در برهههایی به دخالت آنان در اوضاع داخلی میهنمان انجامیده است. در بخشهای یکم و دوم این ارزیابی شتابزده تاریخی، به نقض بیطرفی و اشغال ایران در جنگ جهانی اول، اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور، ناتوانی دولت مرکزی در کنترل بحران و مانیفست دیپلماسی ایران در این دوره اشاره شد. در نوشتار حاضر که بخش سوم و آخر این نوشته به شمار میآید، درباره اتخاذ سیاست بیطرفی به عنوان مناسبترین گزینه در آن برهه، همچنین اهمیت استراتژیک ایران از نگاه قدرتهای بزرگ، توضیح داده میشود.
قدرتهای بزرگ در ایران
در آغاز تاجگذاری آخرین شاه قاجار، ابوالقاسم خان ناصرالملک، نایبالسلطنه که به ” دیپلمات مکار“ شهره بود، اندکی پیش از آغاز جنگ جهانی اول، پادشاه جوان را تنها گذاشت و رهسپار خارج از کشور گردید. 1 باور عدهای از محققان آن است که او در برابر مشکلات عدیده ناشی از پیچیدگیهای سیاسی آن دوره و زمانه خود را باخت. هر چند رجال هوشمندی چون ناصرالمک که مدتی را در دانشگاه آکسفورد انگلستان، در کنار لرد کرزن، وزیر خارجه بریتانیا، تحصیل کرده بود، به روشنی با گرفتاریها و بحرانهای پس از بر تخت سلطنت نشستن شاه جوان و عواقب آن آشنایی داشت، و افزون بر آن به این موضوع مهم پی برد که جهان در آستانه یک دگرگونی قرار گرفته است. از اینرو به منظور دور ماندن از فتنههای داخلی راه خروج از کشور و عزیمت به اروپا را برگزید.
در چنین شرایطی « کار مداخله بیگانگان در امور داخلی ایران به جایی رسیده بود که روسها در قزوین و در تبریز از مردم مالیات میگرفتند و مانع اعزام نمایندگان آذربایجان به مجلس شورای ملی میشدند و انگلیسها در مقابل وام محقری گمرک بوشهر را تصرف نموده عواید آن را تصاحب میکردند.» 2
از منظر برخی رجال سیاسی کشور، رقابت قدرتهای بزرگ در ایران در دورانی سودمند ارزیابی میشد، چرا که این تضاد و درگیری منافع به تعادل و توازن و حفظ یکپارچگی ملی میانجامید و میهن را از غلتیدن در گردابها و طوفان حوادث مصون نگاه میداشت و فرصت تنفس فراهم میآورد و اینکه شاید وقتی دیگر امکان تصمیمگیری مناسب حاصل آید. به هر جهت با این رقابت « گاهی یکی مانع تجاوزات دیگری میشد. لکن گاهی هم باعث مسابقه در سلب حقوق ایران و تحصیل امتیازات مضره میشد.» 3
زمانی هم دخالت و اعمال نفوذ بیگانگان با گروکشی در صورت عدم اعطای وام و امتیازات ویژه همراه بود. کانون قدرت و مرکز ثقل تصمیمگیریهای سیاسی نیز انگاری به شکل صوری و ظاهری داخل کشور بود. تلگراف زیر که از سر والتر تاونلی، فرستاده ویژه وزیرمختار انگلیس در ایران به سر ادوارد گری، وزیر امور خارجه انگلیس به تاریخ 5 دسامبر 1912م/ 3 آذر 1291ش/ 25 ذیحجه 1320ق ارسال شده است، چشماندازی از فضای سیاسی آن دوره را هویدا میسازد: « وزیر امور خارجه دیروز مرا اطلاع داد که کابینه قبول نموده است که امتیازات خطوط آهن را بدهند. جناب معظم مرا اطلاع داد که اگر دولتین رضا به تجدید کابینه حالا بدهند، او مرا میتواند اطمینان بدهد که تمام امتیازاتی که تقاضا شده، داده خواهد شد.» 4
در اوقاتی نیز با سکوتهای مصلحتآمیز خود دست قدرت دیگر را در آشکار کردن تعدیات و تجاوزات خود باز میگذاشتند تا در پی آن خود نیز به نان و نوایی برسند. بی شک رقابت قدرتهای طراز اول آن دوره در ایران، در ابعاد تجاری و بازرگانی، اقتصادی و ارضی، سیاسی و استعماری جدی بود. روسیه میخواست با تسلط بر ایران اندک اندک خود را به سواحل جنوبی کشورمان و پس از آن اقیانوس هند نزدیک سازد تا از این راه به مثابه سکوی پرش برای صادرات کالاهای بازرگانی خود استفاده کند و در ضمن به منظور رقابت با انگلیس از راه دریا بهره جوید. « ایران برای انگلستان به منزله یکی از حلقههای محکم زنجیر امپراطوری محسوب میشد.» 5 و از ابعاد مختلف نگاه دولتمردان این کشور به رفتار و فعل و انفعالات حاکمیت و رقیبان دیگر دوخته شده بود.
اعلان بیطرفی
موضعگیری سیاسی مناسب در پی آغاز جنگ جهانی اول در کشورمان، اتخاذ رویه بیطرفی و اعلام آن بود. عدهای از رجال که در میان آنان میتوان به مؤیدالاسلام کاشانی، مدیر روزنامه حبلالمتین اشاره کرد، از هواداران بیطرفی مثبت بودند. از نظر کاشانی، رجال ایران باید با هوشمندی از رقابت انگلیس و روس در کشورمان بهره برند. به این منظور آنان میبایست بیدار و آگاه باشند و مملکت را آرام آرام از لاک فشار قدرتهای بزرگ آن دوره به درآورند و به سمت استقلال سوق دهند. 6
سر ادوارد گری، وزیر خارجه انگلیس بهرهمندی دولتمردان ایرانی از رقابت انگلیس و روسیه را رهیافت به فرصت مغتنم برای تنفس در آوردگاه سیاست، برمیشمرد. فرصتی که به زعم عدهای از آن به نحو مطلوب و قابل قبول استفاده نشد.
« ایران خوش نداشت تفاهمی بین بریتانیا و روسیه برقرار باشد. در گذشته، وجود خصومت میان دو دولت قدرتمند را کلید رمز مصون ماندن خویش یافته بود و عادت کرده بود که یکی را به جان دیگری بیندازد و از این راه برای خود فرصت تنفس دست و پا کند.» 7
اُلسون، 8 در رساله دکتری خود با عنوان روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، 9 به موضع دولتهای ایران در خلال جنگ جهانی اول پرداخته و چنین نتیجهگیری میکند که در طول این مدت ــ که شانزده کابینه سر کار آمد ــ ، سیاست آنها به طور قابل توجهی تداوم یافت. وی در مورد دیپلماسی ویژه دولتهای ایران در این مدت معتقد است:
« سیاست دولتهای ایران طی جنگ، در وهله اول نگهداری از بیطرفی ایران و اخراج قوای بیگانه بود؛ آنگاه که بیطرفی معنای خود را از دست داد، به دلیل احتیاج مبرم به پول، ناچار موراتوریوم و تشکیل پلیس جنوب پذیرفته شد. سپس ایران کوشید از طریق انعقاد قراردادی با انگلیس (روسیه از صحنه خارج شده بود) استقلال ایران و تمامیت ارضی آن را تثبیت کند.» 10
ناگفته نماند عناصر تندرو و رادیکالی نیز بودند که با اتخاذ موضع بیطرفی مخالفت میکردند. به باور این قبیل افراد، اتخاذ خط مشی بیطرفی هیچ رهاورد و ثمری برای ایران به ارمغان نداشت. برجستهترین وجه این ناسازگاری در یادداشتهای سیدضیاءالدین طباطبایی در روزنامه رعد، مشاهده میشد.» 11
به هر روی، دولتمردان و سیاستمداران ایران در دوره اشغال با تکیه بر بیطرفی اعلان شده، جریان امور را پیش بردند تا آسیب کمتری به این مرز و بوم وارد آید و بیش از آن مملکت صدمه و زیان نبیند. پیگیری دعاوی ایران از ماجرای نقض بیطرفی و اشغال کشور و آسیب فراوانی که از این حیث حاصل شد، حداقل انتظاری بود که ایرانیان از احمدشاه در سفرش به فرنگ، که در اوایل 1338ق انجام گرفت، توقع داشت، هرچند این خواست ملی هرگز محقق نشد و سلطان جوان در آن حیص و بیص اختلاف با وثوقالدوله بر سر انعقاد قرارداد 1919 میگفت : « کسانی که پول گرفتهاند تصدیق کنند، من هرگز تصدیق نخواهم کرد.» 12 در تبیین انگیزه مخالفت احمدشاه با قرارداد 1919 دیدگاههای متفاوتی بیان شده است. به باور برخی، تنها اقدام بارز احمدشاه مخالفتش با همین قرارداد کذایی بود. از نظر این عده احمدشاه در سفر خود به فرنگ، در لندن هنگام حضور در مهمانی لرد کرزن، له یا علیه قرارداد موضعی نگرفت و اظهار داشت: « باید این قرارداد به مجلس شورای ملی ارجاع شده، به صحه برسد» و در برابر فشار وثوقالدوله، نصرتالسلطنه و حتی ناصرالملک درباره این مخالفت با گفتن: « کار خودت را ضایع کردی»، ایستادگی کرد و به همین دلیل انگلیسیها کینه وی را به دل گرفتند و برای او خط و نشان کشیدند که عاقبت به برکناریاش از تاج و تخت سلطنت انجامید.
جواد شیخالاسلامی در سلسله مقالات خود با عنوان « سیمای حقیقی احمدشاه قاجار بعد از گذشت نیم قرن» به این دغدغه تاریخی میپردازد که « میخواهیم به کمک اسناد و مآخذ معتبر تاریخی این نکته را روشن کنیم که آیا این آخرین پادشاه سلسله قاجار، همچنان که طرفدارانش درآوردهاند، به حقیقت فدای مخالفتش با قرارداد شد یا اینکه خود باطناً مایل به کنارهگیری از سلطنت ایران بود و عجله داشت که هر چه زودتر از تحمل این بار شریف (ولی سنگین و پر مسئولیت) خلاص شود.» 13 آوردهاند احمدشاه در این مورد یا در جای دیگری گفته است : « اگر در سوئیس کلمفروشی کنم، بهتر است تا در چنین مملکتی پادشاه باشم.» 14 آنچه آمد گزارش اجمالی بود از اوضاع سیاسی، اجتماعی ایران در آن برهه و اینکه در آن زمانه پر آشوب چگونه کارگزاران ایرانی در رقابت روس و انگلیس در میهنمان، با اتخاذ مواضع سیاسی ویژه، ایران زمین را از آسیبها و خطرهای بیشمار محفوظ نگاه داشتند.
------------------------------------
پاورقی های قسمت پایانی:
1. باقر عاقلی، تاریخ رهسپاری ناصرالملک، نایبالسلطنه به سوی اروپا را 15 مرداد 1292ش بیان میکند. نک: روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی. تهران، نشر گفتار، 1369، ج 1، ص 71. محمدتقی بهار در : تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران. تهران، کتابهای جیبی، چ 3، ج 1، ص 13، به این تاریخ تصریح دارد. اما شماری دیگر از پژوهشگران و تاریخنگاران و از آن جمله احمدعلی سپهر (مورخالدوله) معتقدند که ناصرالملک « قبل از حلول جنگ راه دیار اجنبی اختیار نمود». نک : ایران در جنگ بزرگ 1918-1914. تهران، 1336ق، ص 9.
2. احمدعلی سپهر، منبع پیشین، ص 9.
3. سیدحسن تقیزاده. خطابه تقیزاده مشتمل بر شماری از تاریخ اوایل انقلاب و مشروطیت ایران. تهران، باشگاه مهرگان، 1338، ص 117.
4. احمد بشیری. کتاب آبی، گزارشهای محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران. تهران، نشر نو، 1369، ج 8، ص 2023.
5. تعبیر دکتر کارلو ترنزیو در اثر خود : رقابت روس و انگلیس در ایران و افغانستان. ترجمه دکتر عباس آذین، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1359، ص 103.
6. حبلالمتین (روزنامه). ش 8 (مورخ 4 شعبان 1334ق).
7. علی وثوق. چهار فصل در تفنن تاریخ. تهران، بی نا، 1361، ص 70.
8. از این پژوهشگر مقالهای درباره « چگونگی تکوین قرارداد 1919 انگلیس و ایران» به فارسی ترجمه و منتشر شده است. نک : تاریخ معاصر ایران. کتاب سوم، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1370.
9. Anglo Iranian Relations During World War One.London, 1984.
10. منصوره اتحادیه (نظام مافی). احزاب سیاسی در مجلس سوم. تهران، نشر تاریخ ایران، 1371، ص 15.
11. نک : رعد (روزنامه). ش 46 (مورخ 13 صفر 1333ق).
12. محمدتقی بهار. تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران. ج 1، ص 38.
13. یغما (مجله). س 28، ش 1 (فروردین 1354).
14. بهار، همان منبع، ص 39.