پژوهشکده تاريخ معاصر 24 تير 1400 ساعت 14:00 https://www.iichs.ir/fa/article/20032/چگونه-رضاشاه-ایران-تحمیل -------------------------------------------------- نقش سفارت انگلستان در کودتایِ 3 اسفند 1299؛ عنوان : چگونه رضاشاه به ایران تحمیل شد؟ -------------------------------------------------- با آمدن رضاخان سیاست سنتی انگلستان در شکل جدید خود «نو استعمار» ادامه یافت و دولتمردان انگلیسی را بر این قرار آمد تا رضاخان، پایه‌گذار سلسله جدید در ایران و به شکل مهره‌ای کاملا وابسته به سیاست این کشور و به‌دور از تمایلات دگرخواهانه، حافظ منافع انحصاری این کشور در ایران باشد متن :   پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ کودتایِ 3 اسفند 1299 و چالش‌های بعد از آن برای ایجاد یک دولت مرکزی قوی در ایران نشان داد که سیاست حفظ دولت مرکزیِ ضعیف، که انگلستان از مدت‌ها قبل، آن را در مورد ایران در پیش گرفته بود، به دلیل بروز فزاینده بحران‌هایِ داخلی و خارجی، در شرایط جدید برای انگلیس به پایان رسیده است؛ ازاین‌رو طرح استقرار یک دیکتاتوری سرکوبگر، شفاف در فرمان‌برداری، سکولار و کم‌هزینه به جای آن در پیش گرفته شد. در این استقرار نقش سفارت انگلستان در ایران و سفیر این کشور آشکار و تعیین‌کننده بود؛ نقشی که نوشتار زیر تبیین شده است.   سفارت انگلستان و کودتایِ 3 اسفند 1299 در تدارک کودتای 3 اسفند ۱۲۹۹، مقام‌های عالی‌رتبه نظامی و کارمندان سفارتخانه بریتانیا در ایران نقش تعیین‌کننده‌ای داشتند.1 این کودتا پایانی برای آغازی نو بود تا با سرکوب جنبش‌های ملی و مذهبی کشور و به‌ویژه زیر سؤال بردن قدرت مجلس و رژیم مشروطه، استبداد را در شکل نوینی سازمان‌دهی کند؛ همچنین با استقرار حکومتی نسبتا پرقدرت در سرکوب تمایلات آزادی‌خواهانه داخلی، محیطی امن و آرام برای تأمین منافع انگلستان در ایران پدید آورد؛ بنابراین با آمدن رضاخان سیاست سنتی انگلستان در شکل جدید خود «نو استعمار» ادامه یافت و دولتمردان انگلیسی را بر این قرار آمد تا رضاخان، پایه‌گذار سلسله جدید در ایران و به شکل مهره‌ای کاملا وابسته به سیاست این کشور و به‌دور از تمایلات دگرخواهانه، حافظ منافع انحصاری این کشور در ایران باشد. هدف انگلستان در ایران، استقرار نظمی بود که موازنه بین‌المللی قدرت را برهم نزند و مانع فعالیت‌های تجاری انگلستان در ایران هم نشود. اگر این جمع‌بندی درست باشد، باید گفت انگلیسی‌ها دیکتاتوری پهلوی را نزدیک‌ترین شکل حکومت موردنظر خویش در ایران می‌دانستند.2   عکس هوایی از فرودگاه نیروهای انگلیسی به فرماندهی آیرونساید در قزوین، در ایام  کودتای 1299 شماره آرشیو: 1941-۱ع   سفیر انگلستان‌ در ایران‌ مقارن‌ با کودتای‌ 1299 فردی‌ است‌ به‌ نام‌ هرمن‌ کامرون‌ نورمن. او در زمره‌ اشخاصی‌ بود که‌ مخالف‌ اجرای‌ قرارداد 1919 و موافق‌ انجام‌ کودتا بود. او درحالی‌که‌ به‌دروغ‌ ادعا می‌کرد هیچ‌ اطلاعی‌ از کودتا ندارد، صبح‌ 3‌ اسفند به‌ دیدار احمدشاه‌ رفت‌ و از او می‌خواست به‌ کلیه‌ خواسته‌های‌ کودتاگران‌ در اسرع‌ وقت‌ تن‌ دهد و در پایان‌ تهدید کرد که‌ شاید فردا دیر باشد.3 «نورمن سفیر انگلیس ضمن ملاقات با شاه و دادن خبر کودتا، ضرورت آن را برای برقراری امنیت یادآور شده بود.»4 او ضمن‌ گزارشی‌ که‌ در همان‌ روز، برای‌ وزارت‌ خارجه‌ انگلستان‌ ارسال‌ کرد، از اندرز دادن‌ شاه‌ برای‌ پذیرش‌ خواسته‌های‌ کودتاگران‌ و صدور فرمان‌ رئیس‌الوزرایی‌ سیدضیاء‌الدین طباطبائی سخن گفت.5   سیدضیاءالدین طباطبائی، نخست‌وزیر و وزیر داخله، به اتفاق جمعی از همکاران خود در ایام کودتای 1299 شماره آرشیو: 1784-1ع   فرد دیگر‌ از سفارت‌ انگلستان که‌ در کودتا دخالت‌ داشت، والتر الکساندر اسمارت‌ بود. او از دوره‌ مشروطه‌ در ایران‌ بود و در زمان‌ کودتا به‌عنوان‌ دبیر دوم‌ سفارت‌ فعالیت‌ می‌کرد. همکاری‌ او با مشروطه‌خواهان افراطی مشهور بود. اسمارت در کودتای‌ 1299 با همکاری‌ کلنل‌ هیگ‌ و هنری‌ اسمارت،‌ امور کودتا را هدایت‌ می‌کرد. ملک‌الشعرای‌ بهار مدعی‌ است‌ قبل‌ از کودتا، اسمارت‌ نزد او رفته‌ و نظرش‌ را درباره روی‌ کار آمدن‌ یک‌ دولت‌ قوی‌ و دیکتاتور جویا شده‌ بود.6 بدین ترتیب سفارت نقش کلیدی خود را برای نشان دادن اهمیت ایجاد یک دولت قوی به نفع انگلستان ایفا کرد.   هراسِ بی‌اساس از بلشویسم و جمهوری‌خواهی در این برهه نه‌تنها تغییر زمینِ بازی در ایران ضروری بود، بلکه برای این تغییر نیاز به همراهی نیروهای سنتی همچون شاه و دربار احساس می‌شد، اما شاه و درباریان قاجار ضعیف‌تر از آن بودند که بتوانند مستقل از انگلستان اقدامی انجام دهند. بر همین اساس تصمیم گرفتند که مطیع سفارت انگلیس شوند و برای جلوگیری از انقلاب داخلی، که در صورت وقوع به‌احتمال بسیار زیاد، به جمهوری شدن ایران منجر می‌شد، با سیاست انگلیس همراهی کنند. سفارت انگلیس نیز با آگاهی از رابطه احمدشاه و موفقیت شگرد بزرگ‌نمایی بلشویسم و همچنین با آگاهی از ترس شدید احمدشاه از عواقب تخلیه قوای انگلیس، او را ترغیب کرد که برای محافظت از خود در مقابل خطرهای احتمالی، پانصد نفر از قوای قزاق مستقر در قزوین را به تهران دعوت کند تا راه اصلاحات نظامی آینده و تشکیل یک دولت مقتدر مرکزی را نیز هموار سازد، اما مداخله انگلیسی‌ها از حد چند افسر می‌گذشت. پای سفارت انگلیس نیز در ماجرا گیر بود. بنا به گزارش دیکسون، اسمایت به او گفته بود که کودتای قزاق‌ها را سازمان داده و این کار با همکاری سفارت انگلیس انجام شده است. دیکسون معتقد بود، یا در ظاهر چنین می‌گفت، که اعضای سفارت ــ مانند اسمارت و هیگ ــ در ماجرا دست داشتند، اما نورمن را از اسرار خود آگاه نکردند؛ با وجود این، دست نورمن هم در همکاری آشکار با آیرونساید آلوده بود. او در ایران چندین بار بحران آفرید، اسباب سقوط دولت‌ها را فراهم کرد و برایشان جانشین تراشید. سرانجام شخصیتی چون سپهدار را پیدا کرد و دولتی ضعیف و فرمان‌بردار بر سر کار آورد که برای کشورداری در آن موقعیت دشوار ناآزموده بود. او سه هفته پیش از کودتا از حد دولت‌سازی گذشت و به شاه‌سازی اندیشید. در تلگراف او می‌خوانیم: شاید لازم شود هنگامی‌که سربازان بریتانیایی ایران را ترک می‌گویند، شاه تغییر کند که اگر به‌طور دقیق انجام شود، احتمال می‌رود آشوب جدی به همراه نیاورد. هرچند من به امکان تغییر دودمان پادشاهی اعتقاد ندارم؛ بنابراین، اقدام بر ضد شاه یا برکناری او مسئله‌ای نبود که نورمن را دچار عذاب وجدان کند.7   ژنرال آیرونساید و ژنرال هالدین در درون قایق روان در رود دجله در بغداد، بعد از کودتای 1299 شماره آرشیو: 1942-1ع   یکی دیگر از شواهدی که از دست داشتن سفارت بریتانیا در کودتا حکایت می‌کند تلگراف مورخ 11 فوریه (22 بهمن 1299) وزیرمختار انگلیس به وزیر خارجه آن کشور است که فقط ده روز قبل از کودتا مخابره شده است و از تغییر بنیادی در اوضاع ایران حکایت می‌کند. در این تلگراف آمده است: «ایران مدت یک ماه است که دولت ندارد. سپهدار نتوانسته است دولتی تشکیل بدهد که مورد قبول و تأیید شاه و دولت انگلستان باشد و تصور هم نمی‌رود که شخص دیگری بتواند دولتی تشکیل بدهد که طبق دستور شما حاضر باشد فورا مجلس را تشکیل بدهد و قرارداد انگلیس و ایران را به مجلس تقدیم دارد... فقط یک رئیس‌الوزرای مرتجع و نیرومند که بتواند مخالفان را تهدید و ترغیب کند، شاید قادر باشد علی‌رغم مخالفت مردم مجلس را تشکیل بدهد».8 بدین‌ترتیب سفارت بریتانیا در تهران و مشخصا وزیرمختار نورمن، از «آشوب» قریب‌الوقوع خبر می‌داد. همین نکته نشان می‌دهد بخشی از تیم سفارت بریتانیا در تهران از حوادث آتی کشور، که با کودتای 3 اسفند به اوج خود رسید، آگاه بودند و حتی در آن سهم و دخالتی انکارناپذیر داشتند.9   محمدولی‌خان سپهدار تنکابنی، رئیس‌الوزرا، و چند تن از وزرای کابینه هنگام شرکت در میهمانی سفارت انگلستان (سال 1293) شماره آرشیو: 421-۱ع   باید خاطرنشان کرد که مواضع نورمن، سفیر وقت انگلیس در تهران، در قبال کودتا متفاوت از محورهای اثرگذار دیگر نقشه و در رأس آنها لرد کرزن بود. او گرچه در قضیه مهار قزاق‌ها و اخراج روس‌ها ابتکاراتی از خویش نشان داد، اما با سیاست‌های دامنه‌دار لرد کرزن حول کودتا و مسائل بعد از آن همراهی نداشت. او بیشتر به محوریت سیدضیاء تمایل یافته بود تا مفاد قرارداد ۱۹۱۹ مبنی بر تصفیه قزاقخانه را به اجرا بگذارد. سیروس غنی دراین‌باره چنین نوشته است: نورمن به‌وسیله حبیب‌الله رشیدیان، قبل از کودتا با سیدضیاءالدین طباطبائی گفت‌وگو می‌کند. جلسات آنها ادامه پیدا می‌کند و در دی‌ماه ۱۲۹۹ نیز جلسه‌ای بین آن دو با شرکت آیرونساید، دیکسون و اسمایت در خصوص کودتا منعقد می‌شود. نورمن به علت مخالفت با خواسته‌های کرزن، بعد از کودتا، از سفارت انگلیس در ایران برکنار و به کشور خود فراخوانده شد. حمایت‌های نورمن از سیدضیاء به‌قدری ناشیانه بود که از روابط پنهانی او با رئیس‌الوزرای کودتا پرده برمی‌داشت. او برای تحکیم موقعیت سیدضیاء به کرزن پیغام داد که «الغای قرارداد واجد معنایی نیست؛ چراکه سیدضیاء محتوای قرارداد را از طریق افسران و مستشاران مالی انگلیس به اجرا می‌گذارد و قزاقخانه را با افسران انگلیسی تجدید سازمان می‌دهد».10 اما این دودستگی میان سیاستمداران انگلیسی مانع از این نشد که این کشور نتواند به اهداف خود که همان تغییر سیاست در ایران در جهت تأمین منافع خود بود، برسد.   فرجامِ سخن کودتایِ 3 اسفند یکی از تعیین‌کننده‌ترین رخدادهایِ تاریخی در ایران بود که با دخالت مستقیم انگلستان و سفارت این کشور در ایران به وقوع پیوست. به‌جز آیرونساید، به‌عنوان شخصیت کلیدی این کودتا، سفارت انگلستان و مجموعه کارکنان آن نیز نقش مستقیمی در این رویداد داشتند. سفارت انگلستان از یک‌سو زمینه را برای حضور طراحان کودتا در ایران فراهم کرد و از سوی دیگر، با ایجاد هراسِ ساختگی از ایجاد جمهوری و بلشویسم، روشنفکران و سیاستمداران را با خواستِ ایجاد یک دولت متمرکز همراه نمود. به‌اختصار عوامل انگلستان با زمینه‌چینی برای کودتا، به‌رغم اختلاف‌نظر و چنددستگی درباره آینده ایران، درنهایت بر سرِ ایجاد یک نظام جدید حول محور رضاشاه به توافق رسیدند و از این مسیر به تأمین منافع کشور متبوع خود، به بهترین شکل ممکن یاری رساندند. پی نوشت ها:   1. جان فوران، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران)، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، 1383، ص 302. 2. ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، کویر، 1378، ص 242. 3. استفانی‌ کرونین، ارتش‌ و حکومت‌ پهلوی، ترجمه غلامرضا علی‌بابایی، تهران، خجسته، 1377، صص‌ 156 - 157. 4. سیدجلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ هفدهم، ص 172. 5. احمد آرامش، هفت‌ سال‌ در زندان‌ آریامهر، تهران، بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر کتاب، 1358، ص‌ 28. 6. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج 1، تهران، نشر ناشر، چ سوم، 1361، ص 23. 7. سهراب یزدانی، کودتاهای ایران، تهران، نشر ماهی، 1396، ص 244. 8. محمود طلوعی، پدر و پسر؛ ناگفته‌ها از زندگی و روزگار پهلوی‌ها، تهران، نشر علم، 1386، ص 53. 9. حسین‌آبادیان، تاریخ سیاسی ایران معاصر؛ بسترهای تأسیس سلطنت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1389، ص 22. 10. سیروس‌ غنی، ایران‌ برآمدن‌ رضاخان‌ برافتادن‌ قاجار، ترجمه حسن‌ کامشاد، تهران، نیلوفر، 1392، ص ‌211.