پژوهشکده تاريخ معاصر 23 شهريور 1398 ساعت 11:38 https://www.iichs.ir/fa/news/8132/ابوذران-زمانه -------------------------------------------------- نگاهی به فعالیت‌های گروه ابوذر؛ عنوان : ابوذران زمانه -------------------------------------------------- اواخر دهه 1340، با شدت گرفتن اختناق رژیم پهلوی، افزایش فساد در جامعه و گسترش اندیشه‌های حضرت امام(ره)، جوانان مذهبی برای فرار از تعلیمات غربی رژیم و مبارزه با آن رو به تشکل‌های فرهنگی ـ دینی آوردند. بر همین اساس در نهاوند نیز عده‌ای از جوانان غرب کشور یک تشکیلات مذهبی با نام «ابوذر» را برای اشاعه فرهنگ دینی و اندیشه‌های امام(ره) به وجود آوردند. اما بعد از مدتی این گروه صرفا فرهنگی ـ دینی به یک گروه مذهبی با خط و مشی مسلحانه تبدیل شد متن :   اواخر دهه 1340، با شدت گرفتن اختناق رژیم پهلوی، افزایش فساد در جامعه و گسترش اندیشه‌های حضرت امام(ره)، جوانان مذهبی برای فرار از تعلیمات غربی رژیم و مبارزه با آن رو به تشکل‌های فرهنگی ـ دینی آوردند. بر همین اساس در نهاوند نیز عده‌ای از جوانان غرب کشور یک تشکیلات مذهبی با نام «ابوذر» را برای اشاعه فرهنگ دینی و اندیشه‌های امام(ره) به وجود آوردند. اما بعد از مدتی این گروه صرفا فرهنگی ـ دینی به یک گروه مذهبی با خط و مشی مسلحانه تبدیل شد. در ادامه این نوشتار قصد داریم تا ریشه شکل‌گیری این گروه، علت مسلح شدن و فرجام آن را بررسی و کنکاش کنیم.   1. ریشه شکل‌گیری گروه فرهنگی ـ مذهبی ابوذر دهه 1340، به‌واسطه حمایت رژیم پهلوی از فرقه بهائیت، پیروان این فرقه در نقاط مختلف کشور به تبلیغ عقاید خود می‌پرداختند. یکی از نقاط فعالیت این گروه شهر نهاوند بود. به دلیل همین فضا و برای مقابله با آن‌ها در سال 1349، از طرف حوزه علمیه همدان چند نفر از نیروهای مذهبی به رهبری معلمی متدین به نام محمد طالبیان عازم نهاوند شدند. پس از مدتی، مبلغان بهائی در بیان مباحث نظری دربرابر اعضای اعزام‌شده مغلوب شدند و نهاوند را ترک کردند. بعد از این رخداد، فعالیت اعضای اعزام‌شده به درخواست مردم ادامه پیدا کرد و آقایان محمد طالبیان، بهمن منشط و ولی‌الله سیف فعالیتشان به شکل برقراری کلاس‌های تدریس قرآن و تفسیر و سخنرانی در مساجد ادامه پیدا کرد.   به دلیل علاقه و استقبال شهروندان نهاوند، یک مدرسه غیردولتی با عنوان «مهدیه» با همت خود مردم به مدیریت آقای طالبیان تأسیس شد و پس از مدتی کتابخانه‌ای نیز به آن اضافه گردید. مدرسه و کتابخانه مهدیه، کانون فعالیت جوانان مذهبی گردید و با ابتکار آقای طالبیان جلساتی به نام کلوپ دینی نیز در آن برگزار شد که مورد استقبال سایر محصلان دبیرستانی قرار گرفت.1 این کلوپ دارای یک نشریه بود که بیشتر به مسائل مذهبی می‌پرداخت و به علت ضعف مالی، بیش از سه شماره از آن چاپ نشد.2 از دل این کلوپ بعدها هسته اولیه گروه ابوذر با نُه نفر بیرون آمد که شامل این افراد می‌شد: «ولی‌الله سیف، بهمن منشط، حجت‌الله آور زمانی، علیرضا کرمعلی، عبدالله خدارحمی، روح‌الله سیف، حجت عبدلی، ماشاء‌الله سیف و ولی‌الله کشفی».3   آنان گروه ابوذر را در ابتدا با هدفی دینی و فرهنگی برای ریشه‌کن کردن فساد، شناساندن اسلام راستین و ایجاد جامعه اسلامی تشکیل دادند و نام گروه را ابوذر، یکی از صحابه پیامبر که علیه مفاسد دست به اعتراض زد، گذاشتند. گروه در اولین گام روش زاهدانه را انتخاب کرد و برای خودسازی از همه لذایذ اجتناب نمود. آن‌ها علت انتخاب زندگی زاهدانه را فقر و فلاکت اکثریت ملت ایران و همدردی با آن‌ها اعلام می‌کردند. محمد طالبیان در بازجویی‌های خود، یکی از هدف‌های تشکیل گروه ابوذر را ضربه‌زدن به استعمار و در رأس آن آمریکا بیان کرده و گفته است: «درحالی‌که مردم این آب و خاک گرسنه بودند، آمریکا نفت ما را می‌برد. پس باید با آمریکا مبارزه کرد».4 همان‌طور که گفته شد، ریشه‌کن کردن فسادی که حکومت مروّج آن بود یکی دیگر از اهداف گروه ابوذر به‌شمار می‌آمد. این فساد را رسانه‌های گروهی به‌ویژه تلویزیون و سینما در جامعه گسترش می‌دادند. تقابل مستقیم این پدیده با آموزه‌های مذهبی، انگیزه‌‌ای قوی به افراد گروه می‌داد تا با برای مقابله با آن به پاخیزند.5    آنان برای خودسازی انقلابی برنامه‌ای را تدوین کرده بودند که بیشتر، جنبه خودسازی اخلاقی داشت از قبیل: یاد خدا در تمام لحظات، نماز در اول وقت، اقامه نماز به جماعت، روزه گرفتن یک روز در هفته، یک ساعت اندیشیدن به آیات قرآن در هر صبح، خواندن نماز شب، دوری از گناه و ترک مکروهات و... .6   گروه ابوذر اکثر اعضای خود را از درون مساجد نشان و جذب می‌کرد. آقای عباس خرمی از مرتبطان با گروه ابوذر می‌گوید: «مسجد پایگاه و محل فعالیت بچه‌ها بود. در بعضی از جلسات بحث‌هایی در مورد تفسیر سوره‌های قرآن می‌شد. بیشتر آیه‌ها و سوره‌هایی که تفسیر می‌شد، جنبه ظلم‌ستیزی و تحریک‌سازی آن غلبه داشت؛ مثلا سوره توبه. اما در کنار تفسیر به موضوع آموزش قرائت قرآن نیز توجه داشت. او (ولی‌الله سیف) از بچه‌ها می‌خواست که سوره حمد را تلاوت کنند و اشکالات آنان را برطرف می‌کرد».7 در کنار این موارد رفت‌وآمد حجت‌الاسلام محمدرضا فاکر خراسانی، یکی از روحانیون مبارز، روحیه ظلم‌ستیزی را در این جوانان تقویت کرد.   2. تشکیل گروه مسلحانه ابوذر در رمضان 1351، جوانان گروه ابوذر که در آن موقع تعدادشان بیشتر شده بود، به فکر اقدام علیه رژیم پهلوی افتادند. سرانجام ولی‌الله سیف، بهمن منشط، حجت‌الله آور زمانی، علیرضا کرمعلی، عبدالله خدارحمی، روح‌الله سیف، حجت عبدلی، ماشاء‌الله سیف و ولی‌الله کشفی، که هسته اصلی گروه بودند، تصمیم گرفتند یک گروه مسلح تأسیس کنند و با انتخاب شهادت، رژیم را رسوا نمایند.   بنابر اسناد و مدارک موجود، گروه انقلابی ابوذر از جوانانی تشکیل شد که میانگین سنی آنان در حدود بیست سال بود و هیچ‌کدام هنوز دوران خدمت سربازی را طی نکرده بودند و حتی با مسائل اولیه مبارزه نیز آشنایی نداشتند. اکثر آنان در سال 1352 موفق شدند دیپلم بگیرند و در همان سال درحالی‌که فاقد تجربه‌های اولیه نظامی بودند، وارد مبارزه علیه رژیم شدند.8 بدین ترتیب گروهی تشکیل شد که از ساده‌ترین نظام و شبکه داخلی بهره می‌برد. البته با وجود عدم سازماندهی و تشکیلات منسجم و کم‌سنی اعضا، گروه ابوذر توانست در حد خود، ضرباتی چند بر پیکر رژیم پهلوی وارد سازد.   عملیات خلع سلاح اقدام دیگر گروه ابوذر بود که با هدف تهیه سلاح برای گروه انجام شد. اعضای این گروه، که راه‌های مختلفی را برای به‌دست‌آوردن اسلحه پیموده بودند، به علت مثمر نبودن این راه‌‎ها، سرانجام به خلع سلاح پاسبان شهربانی قم اقدام نمودند، اما این عملیات به کشف و دستگیری اعضای گروه منجر شد   3. نخستین اقدامات جوانان باورمند گروه ابوذر که برای ضربه‌زدن به رژیم پهلوی گرد هم آمده بودند، به این نتیجه رسیدند که «تا زمانی‌که وارد مرحله مبارزه مسلحانه با رژیم نشوند، نخواهند توانست اقدام بنیادی و موثری در راستای اضمحلال حاکمیت وقت و زمینه‌سازی برای حکومت آرمانی اسلامی انجام دهند»؛9 ازاین‌رو گام در مسیر عملیات مسلحانه گذاشتند.   اعضای گروه ابوذر می‌کوشیدند با پیوستن به گروه‌های مبارز و ایجاد ارتباط با آنها، از تجربه و امکانات لازم برخوردار شوند و بااینکه درخواستشان از جانب اکرمی و پیش از آن از سوی حجت‌الاسلام فاکر رد شد، از تلاش برای تحقق این امر دست برنداشتند.10   4. اقدامات عملی گروه در جنگ با رژیم پهلوی دوخا محمود فردی رباخوار بود که بنا به ‌اظهارات افراد مطلع، موجب فروپاشی بنیه مالی خانواده‌های بسیاری گردیده بود. «افزون‌براین، وی به فساد اخلاقی نیز شهرت داشت.» این فرد به دست گروه ابوذر به قتل رسید، «اما ظاهرا گروه صرفا به دلایل مذکور دست به قتل او نزده بود بلکه گویا قصد داشتند با مصادره بخشی از اموال او، جهت تهیه تجهیزات و امکانات برای گروه اقدام کنند؛ زیرا اوضاع مالی گروه به دلایل مختلف بسیار وخیم بود و تلاشهای آنان برای تغییر و بهبود این وضع هربار به‌نحوی با شکست مواجه می‌شد».11   گروه با توجه به تصمیمی که گرفته بودند بعد از مدتی بر آن شدند که کانون خانه‌ زنان نهاوند را منفجر کنند. قضیه از این قرار بود که طبق برنامه، در 7 آذرماه 1351 قرار بود خانه زنان در نهاوند گشایش یابد و به این منظور میهمانانی از مقامات عالی‌رتبه شهرهای اطراف دعوت شده بودند. اعضای گروه ابوذر با توجه به مخالفت با سیاست‌های فرهنگی رژیم پهلوی، تصمیم گرفتند از افتتاح این کانون جلوگیری کنند. «خانه زنان از شعبات سازمان زنان ایران بود که در بیشتر شهرهای کشور وجود داشت. این سازمان تحت‌ نظارت خاندان پهلوی اداره می‌شد و قانون حمایت از خانواده که با اعمال نفوذ این سازمان در سال 1346 به تصویب مجلس شورای ملی رسید و عملا برخی دستورات مذهبی را به چالش کشیده بود و باعث بروز واکنش‌های بسیاری در بین نیروهای مذهبی جامعه شده بود، خود برای بدنام‌کردن آن در نزد افکار عمومی کفایت می‌کرد.» اعضای گروه ابوذر تصمیم گرفتند ساختمان این خانه را منفجر کنند. آنها با خریدن چند بسته دینامیت، شب آذر 1351 به انفجار این کانون اقدام کردند. با این عملیات افتتاح خانه زنان نهاوند و برپایی مراسم 17 دی‌ماه در این کانون ملغا شد.12   5. سرانجام گروه عملیات خلع سلاح اقدام دیگر گروه ابوذر بود که با هدف تهیه سلاح برای گروه انجام شد. اعضای این گروه، که راه‌های مختلفی را برای به‌دست‌آوردن اسلحه پیموده بودند، به علت مثمر نبودن این راه‌‎ها، سرانجام به خلع سلاح پاسبان شهربانی قم اقدام نمودند، اما این عملیات به کشف و دستگیری اعضای گروه منجر شد. در این عملیات، به علت بی‌تجربگی اعضا، سروصدای پاسبان شهربانی باعث باخبر شدن مأموران دیگر و در نتیجه محاصره شدن افرادی شد که در این عملیات شرکت کرده بودند. بدین ترتیب چند تن از اعضای گروه دستگیر شدند. پس از بازجویی‌های اولیه آنان را به ساواک تحویل دادند. ساواک بلافاصله آنان را به تهران منتقل کرد. پس از شکنجه‌های وحشیانه و ترفندهای ضد انسانی، یکی از این جوانان به قسمتی از اقدامات انجام‌شده اعتراف نمود و به دنبال آن کلیه فعالیت‌ها و اقدامات گروه ابوذر برملا شد.13   پس از آن، اقدام برای دستگیری سایر اعضا و مرتبطان شروع شد و در اندک زمانی کلیه اعضا‌ی کادر مرکزی گروه و تمام همفکران در نهاوند و همچنین مرتبطان در قم ازجمله آیت‌الله ربانی شیرازی و فاکر خراسانی دستگیر و به تهران، کمیته مشترک ضدخرابکاری، منتقل شدند. افرادی همچون آیت‌الله ربانی به دلیل چند بار دیدار با آنان تحت شدید‌ترین شکنجه‌ها قرار گرفتند. خبر دستگیری و شکنجه آیت‌الله ربانی همراه گروه ابوذر بازتاب فراوانی در حوزه قم داشت و روحانیت قم به تجمعاتی دست زدند.   رژیم در مردادماه برای جلوگیری از اغتشاش تصمیم گرفت 25 نفر از مدرسان و طلاب را دستگیر و هرکدام را سه سال تبعید نماید. گروه ابوذر در آبان 1352 محاکمه گردیدند. در دادگاه، بهمن منشط با دفاعیه آتشین رژیم را به چالش کشید و با صراحت تمام گفت: «فقر بیش ‌از اندازه‌ مردم و آیات قرآن در من تأثیر کرد و خورشید انقلاب مسلحانه در ایران تابیدن گرفت. با مطالعه و بررسی و با توجه به تاریخ مبارزات ایران و اینکه چرا آیت‌الله خمینی را تبعید کردند و نظایر آن دیدم باید به گلوله، با گلوله جواب داد؛ لذا با عبدالله خدارحمی گروه ابوذر را تشکیل دادیم».14 سرانجام شاه در تاریخ 25 بهمن 1352 دستور اجرای احکام را صادر نمود و حکم صادره در سحرگاه روز 30 بهمن در میدان تیر چیتگر به اجرا گذاشته شد و شش جوان از اعضای گروه اعدام و مابقی به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم شدند.15     با اعدام این افراد، گروه ابوذر از بین نرفت، بلکه به دلیل آرمان والایی که این جوانان پرشور در سر داشتند توسط گروه ابوذر 2 ادامه یافت.16     گروه ابوذر متشکل از برخی جوانان مبارز بود که از طریق مجالس دینی و انجمن‌های دینی ضدبهائیت و با هدف اصلی مبارزه با فقر، فساد و تبعیض در جامعه، فعالیت خود را آغاز کردند پی نوشت: 1. روح‌الله حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 906. 2. حسین زرینی، گروه ابوذر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 88. 3. روح‌الله حسینیان، همان، ص 907. 4. گروه ابوذر نهاوند به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1385، صص 12-13. 5. همان، ص 15. 6. همان، ص 19. 7. رضا بسطامی، «گروه ابوذر»، زمانه، ش 38 (1384). 8. گروه ابوذر نهاوند به روایت اسناد ساواک، همان، ص 20. 9. روح‌الله حسینیان، همان، ص 911. 10. حسین زرینی، همان، صص 209-210.