گذری بر زندگی اشرف پهلوی؛

زنی که پلنگ سیاه ایران نام گرفت!

پلنگ سیاه ایران یکی از چهره‌های مهم در برقراری رابطه با جمهوری خلق چین بود و همچنین از سال‌های دهه 1950م یکی از اعضای اصلی هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل به‌شمار می‌آمد
زنی که پلنگ سیاه ایران نام گرفت!

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ اشرف پهلوی، خواهر دوقلویِ محمدرضا پهلوی، در روز 4 آبان‌ماه 1298ش، در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. او و برادرش حاصل ازدواج رضاشاه و تاج‌الملوک آیرملو بودند. اشرف در سال 1304ش وقتی شش‌ساله بود با به سلطنت رسیدن پدرش وارد زندگی کاخ‌نشینی شد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه دخترانه زرتشتی‌ها و دبیرستان را در مدرسه انوشیروان تهران گذراند و سپس دوران تحصیل وی با آموزش خصوصی مادام ارفع در کاخ ادامه یافت تا علاوه بر فراگیری زبان فرانسه، ‌تربیت عمومی پیدا کند. ازآنجاکه اشرف به­عنوان یک شاهدخت به رأس هرم قدرت بسیار نزدیک بود، موقعیت ویژه‌ای در سپهر سیاست ایران پیدا کرد و در بسیاری از امور اقتصادی و سیاسی به فعالیت پرداخت.
 
تصویری از زندگی خصوصی اشرف پهلوی
طبق نظریات روان‌شناسی، دوران کودکی، نوجوانی و جوانی اشرف پهلوی تأثیر عمیقی بر شخصیت و فعالیت‌های او در دوره‌های بعدی زندگی وی بر جای گذارده است. وی به‌عنوان دختر رضاخان خود را نورچشمی پدرش می‌دانست، اما به نوشته منابع تاریخی متولد شدن شمس، خواهر بزرگ‌تر اشرف، قبل از او و به دنیا آمدن  هم‌زمان ِ پسری ــ محمدرضا ــ که ولیعهد آینده ایران به‌شمار می‌آمد، حضور او را در نظر اعضای خانواده کم‌رنگ‌تر ساخت.[1] همین موضوع باعث شده بود اشرف از همان دوران کودکی خلأ عاطفی خاصی را در خود احساس کند که این خلأ بعدها خود را به شکل تمایل شدید به قدرت‌نمایی و فساد سیاسی و اقتصادی نشان داد. البته برخی معتقدند این عقده‌ها بعد از ازدواج‌های اجباری و ناموفق او با علی قوام شکل گرفت.
 
رضاشاه همراه فرزندان خود در رودهن
رضاشاه همراه فرزندان خود در رودهن
شماره آرشیو: 130748-۲۷۵م
 
اشرف در هفده‌سالگی بنا به خواست پدرش، با علی قوام، پسر قوام‌الملک شیرازی، ازدواج کرد، اما پس از سقوط پدر در شهریور 1320ش با یک فرزند به نام شهریار از وی جدا شد؛ زیرا اشرف علاقه‌ای به قوام نداشت و به اجبار پدرش تن به این ازدواج داد.[2] پس از آن نیز دوبار ازدواج کرد: بار اول با مردی مصری به نام احمد شفیق، که طی سفرش به قاهره با او آشنا شده بود. حاصل این ازدواج دو فرزند بود: دخترش آزاده و پسری به نام شهرام. ازدواج دیگرش با مردی به نام مهدی بوشهری بود، که در دوران تبعیدش در پاریس، در زمان نخست‌وزیری محمد مصدق با وی آشنا شده بود.[3] با اینکه اشرف از بوشهری طلاق نگرفته بود، اما پس از مدت کوتاهی از زمان ازدواج، او را رها کرد و هر کدام زندگی مستقلی را آغاز کردند.
 
محمدرضا پهلوی ولیعهد در سنین نوجوانی به اتفاق دو تن از خواهران خود
محمدرضا پهلوی ولیعهد در سنین نوجوانی به اتفاق دو تن از خواهران خود
شماره آرشیو: 1052-۱۱ع
 
اشرف در جست‌وجوی قدرت سیاسی
در زمان پهلوی دوم، خانواده سلطنتی پهلوی، اعم از مادر،‌ همسر و خواهران محمدرضا به حوزه سیاست وارد شدند و بعضا به دخالت‌هایی دست زدند. اشرف، پس از سقوط رضاشاه، همگام با برادر شد و در عرصه‌های مختلف کشور مداخله می‌کرد. در دوران سلطنت پهلوی هیچ زنی به اندازه اشرف در سیاست داخلی و خارجی نقش‌آفرین نبود. او نقش اصلی را در کودتای 28 مرداد 1332ش داشت. وی در سیاست‌های بین‌‌المللی ایران هم دخالت داشت. به مسافرت‌های خارجی متعددی می‌رفت و از طرف برادرش، مذاکراتی را با دولت‌های متخاصم ایران انجام می‌داد؛ برای نمونه، او در سال‌های بعد یکی از چهره‌های مهم در برقراری رابطه ایران با جمهوری خلق چین بود. او همچنین از سال‌های دهه 1950م یکی از اعضای اصلی هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل به‌شمار می‌آمد.[4]
 
اشرف پهلوی در حال نصب مدال بر سینه محمدرضا پهلوی
اشرف پهلوی در حال نصب مدال بر سینه محمدرضا پهلوی
شماره آرشیو:441-۷۴۷۳س
 
حتی مواردی بود که در آن اشرف خاندان سلطنت را نجات داد؛ از جمله آنکه بعد از روی کار آمدن محمد مصدق، روابط اشرف با نخست‌وزیر تازه روی‌کارآمده شکرآب شد و به خارج از کشور تبعید گشت. او بعد از وقایع اسفند 1331ش که شاه قصد خروج از کشور را داشت، با دو تن از نمایندگان شخصی آمریکا و انگلستان، یعنی جان فاستر دالس و وینستون چرچیل در فرانسه، ملاقات کرد. آنها مراتب نگرانی خود را از اوضاع جاری به گوش اشرف رساندند و پاکتی محرمانه به وی دادند تا به شخص محمدرضا پهلوی داده شود.[5] اشرف که حامل این پاکت بود، باید مخفیانه به تهران می‌رفت تا آن را به دست شاه برساند. در واقع به نظر می‌رسد نجات شاه از نبرد قدرت بین مصدق و او، در دستان اشرف نهاده شده بود که سرانجام نیز این امر اتفاق افتاد.
 
اشرف پهلوی در سفر به انگلستان، هنگام ملاقات با جیمز کالاهان، نخست‌وزیر این کشور
اشرف پهلوی در سفر به انگلستان، هنگام ملاقات با جیمز کالاهان، نخست‌وزیر این کشور
شماره آرشیو: 1369-۱۱ع
 
 
یکی دیگر از جلوه‌های مداخله اشرف در امور سیاسی کشور را می‌توان در نقش‌آفرینی وی در عزل و نصب مقامات مختلف حکومتی دید. او با بسیاری
از درباریان که آنان را رقیب خود می‌دانست اختلاف داشت؛ اشرف مهره‌های خودش را داشت (مانند هژیر، رزم‌آرا و...) و حتی در کابینه همیشه چند نفری بودند که به اعتبار نزدیکی با اشرف موقعیت خود را حفظ می‌کردند؛ به‌عنوان مثال بر سر تعیین وزیر علوم و آموزش عالی مدت‌ها بین فرح و اشرف جنگ در گرفته بود. مجید رهنما با وجودی که با هویدا دوست نزدیک بود، بااین‌همه به اعتبار نزدیکی‌اش با اشرف به این سمت انتخاب شده بود و زمانی هم که کنارش گذاشتند باز هم به این خاطر بود که به اشرف ضربه‌ای بزنند.[6] 
 
فساد و زد و بندهای اقتصادی اشرف پهلوی
اشرف پهلوی یکی از تأثیرگذارترین افراد دربار پهلوی، علاوه بر نقش‌آفرینی‌های سیاسی، به‌عنوان سرسلسله رانت‌خواری و فساد، با کمک شبکه گسترده‌ای از دوستانش، در امور اقتصادی کشور نیز دخالت می‌کرد. رد پای او را در قاچاق‌ها به‌ویژه عتیقه و مواد مخدر، فروش مناصب حکومتی در ازای دریافت پول، اخذ رشوه، استفاده از اموال عمومی و... می‌توان مشاهده کرد. از همین راه وی ثروت فراوانی برای خود جمع کرد.
 
اشرف به دلیل قدرت و نفوذ فراوانی که داشت می‌کوشید در تمام قراردادها و معاملات سیاسی ـ تجاری برای خود منفعتی کسب کند؛ برای نمونه احسان نراقی، مشاور ارشد محمدرضا پهلوی، می‌گوید:
«موقعی که مورد خرید مراکز اتمی پیش آمد، ما خود را تحت فشار دائمی والاحضرت اشرف احساس کردیم که می‌خواست پیشنهاد یک گروه آلمانی را بپذیریم، درحالی‌که مبلغ این پیشنهاد یک‌میلیارد فرانک بیشتر از سایر مؤسسات خارجی بود. چند روز پیش از آن، جمشید آموزگار، که نخست‌وزیر بود، اعتماد را به دفتر خود احضار کرده و به او متذکر شده بود که نظر والاحضرت حتما باید تأمین گردد».[7]
 
یا در رابطه با تخصیص اموال عمومی در امور شخصی می‌توان به اسناد به‌دست‌آمده از منزل محسن فروغی، سناتور شاه و عضو فراماسون و فرزند محمدعلی فروغی، با شرکت فرانسوی ژانسن اشاره کرد که قراردادی به مبلغ 11.500.000 فرانک برای تهیه مبلمان، اثاثیه و تزیینات کاخ اشرف پهلوی منعقد نموده بود.[8] 
 
فرار مالیاتی و استفاده از معافیت‌های مالیاتی شیوه دیگری بود که اشرف برای افزایش ثروت خود از آن بهره می‌برد؛ مثلا شرکت شل شیمیایی ایران، که شهرام پهلوی (پسر و همکار اشرف) سهامدار عمده آن بود، از سال 1353ش به مدت پنج سال از پرداخت مالیات به سود سهام معاف شده بود.[9]
 
افزون بر این، اشرف پهلوی با مافیای بین‌المللی مواد مخدر نیز در ارتباط بود. اشرف یا «پلنگ سیاه ایران» بعد از رسوایی دستگیری‌اش در فرودگاه ژنو، که چمدان‌هایی پلاستیکی مملو از هروئین را حمل می‌کرد، به سلطان مواد مخدر در ایران تبدیل شد. به گفته محمودرضا، برادر ناتنی شاه، «تریاک‌های مکشوفه توسط ژاندارمری و شهربانی پس از مدتی به مقر اشرف پهلوی حمل می‌شود و سپس در داخل و خارج کشور به فروش می‌رسد».[10]  اشرف، درآمدهای حاصل از این کار را یا در کلوب‌های شبانه بر سر میز قمار می‌باخت یا صرف عیاشی‌های خود در داخل و خارج ایران می‌کرد.
 
اشرف و فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی
یکی دیگر ار زمینه‌های فعالیت اشرف پهلوی، حضور او در عرصه فرهنگی کشور بود. او در این راه سعی کرد از طریق تأسیس مؤسسات و سازمان‌های مختلف و همچنین کسب عناوین گوناگون در عرصه بین‌المللی، نه تنها به شیوه‌های جدیدی برای کسب قدرت و ثروت دست یابد، بلکه با نشان دادن خود به عنوان بانویی متمدن و خیرخواه، نوعی وجهه اجتماعی مناسب نیز به‌دست آورد. از جمله اقدامات او در این زمینه می‌توان به تأسیس سازمان شاهنشاهی تأمین اجتماعی (1326)، سازمان زنان ایران (1337)، تأسیس بنیاد فرهنگی و خیریه اشرف (1355) و... اشاره کرد.
 
اشرف در آخرین ماه‌های سلطنت پهلوی و به درخواست محمدرضا پهلوی که می‌دید شرایط کشور روزبه‌روز بدتر می‌شود و احتمال سقوط خاندان پهلوی بسیار بالاست، بار سفر را بست و ایران را به سوی نیویورک ترک کرد. او وقتی رفت خوب می‌دانست که بازگشتی در کار نیست؛ به همین دلیل جنازه‌های مومیایی‌شده پدر و برادرش را هم با خود برد.[11]
 
سرانجام، اشرف پهلوی که در سنین پیری به آلزایمر دچار شده بود در ۱۷ دی‌ماه ۱۳۹۴ در منطقه مونت‌کارلو واقع در شاهزاده‌نشین موناکو درگذشت.

پی‌نوشت‌ها
-------------------------------------------------------
[1] . اشرف پهلوی، من و برادرم، تهران، نشر علم، 1375، ص 32.
[2] . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، 1369، ص 68.
[3] . همان، ص 231.
[4] . اشرف پهلوی، چهره‌هایی در آیینه (متن کامل خاطرات اشرف پهلوی)، تهران، امیرمستعان، 1380.
[5] . همان، ص 244.
[6] . احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرفراز، تهران، فاخته، چ دوم، 1371، صص 61- 62.
[7] . احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۲، ص ۱۰۵.
[8] . حسن شمسینی غیاثوند، «حبیب‌الله ثابت پاسال»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دایره‌المعارف اسلامی، شماره 4215.
[9] . شهلا بختیاری، کتاب مفاسد خاندان پهلوی، تهران، مرکز اسناد تاریخی، 1384، ص 80.
[10]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ج 2، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1370، ص 463.
[11] . مسعود بهنود، این سه زن، تهران، علم، 1384، ص 459.
https://iichs.ir/vdciqpar.t1a552bcct.html
iichs.ir/vdciqpar.t1a552bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما