«آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در دوره ریاست بر مجلس خبرگان رهبری» در گفت‌وشنود با ابراهیم انصاریان

آیت‌الله مهدوی اعتقاد داشت: نظارت بر رهبری، با عیب‌جویی متفاوت است

روزهای کنونی، تداعی‌گر ششمین سالروز ارتحال عالم مجاهد و سیاستمدار صادق، زنده‌یاد آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی است. هم از این روی و در نکوداشت یاد و خاطره آن بزرگ، با ابراهیم انصاریان، داماد و رئیس دفتر وی، گفت‌و‌شنودی انجام داده‌ایم. موضوع این مصاحبه، دوره ریاست آیت‌الله بر مجلس خبرگان رهبری است.
آیت‌الله مهدوی اعتقاد داشت: نظارت بر رهبری، با عیب‌جویی متفاوت است
جنابعالی در دوران ریاست حضرت آیت‌الله مهدوی کنی بر مجلس خبرگان رهبری، ریاست دفتر ایشان را بر عهده داشتید. لطفا از سیره و حالات ایشان، در این دوره زمانی بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. در این باره، خاطره‌ای را نقل می‌کنم که می‌تواند، پاسخی به پرسش شما تلقی شود. در همان روزی که حضرت آیت‌الله مهدوی کنی (رضوان‌الله تعالی علیه) به ریاست مجلس خبرگان رهبری انتخاب شدند. پس از اتمام جلسه آن روز، داشتیم به منزل باز می‌گشتیم. سوار ماشین پژو 504 قدیمی حاج آقا شدیم. سرچهارراه بلوار کشاورز، پشت چراغ قرمز ایستاده بودیم و حاج آقا شیشه را پایین کشیدند که کمی هوا بخورند. یک تاکسی کنار ما ایستاد. راننده تاکسی، یک لحظه چشمش به آقای مهدوی افتاد. لبخندی زد و گفت: «حاج آقا مهدوی! شمایید؟ دمتان گرم که رئیس مجلس خبرگان شدید!» حاج آقا گفتند: «تو که راننده تاکسی هستی، وضعیتت از من خیلی بهتر است!» خاطرم هست که آن فرد، با شنیدن این نکته، بسیار متأثر شد! حاج آقا در همین اواخر، سر یکی از کلاس‌های درس‌ در دانشگاه هم، گفته بودند: «برای من هیچ فرقی نمی‌کند که رئیس مجلس خبرگان یا هر جای دیگری باشم؛ من در اصل یک معلم هستم!». این ماجرا مربوط به اواخر عمرشان است. قبلا هم همین طور بود. در سال 1364، آیت‌الله مهدوی برای عمل قلب و با دستور حضرت امام، به لندن رفته بودند. آن موقع در کشور، امکانات پزشکی امروز نبود و این سفر، به ناگزیر انجام شد. این خاطره‌ای که نقل می‌کنم، شاهدش آقای روح‌الامینی، نماینده فعلی مجلس، است. ایشان می‌گفت: قبل از عمل جراحی، برای آیت‌الله مهدوی کنی در سالنی، سخنرانی گذاشته بودیم که عده زیادی از دانشجویان هم آمده بودند. ایشان می‌گفت: قرار بود ماشینی دنبال ما بیاید، ولی سخنرانی حاج آقا، زودتر از موعد مقرر تمام شد! ما بالای پله‌های سالن ایستاده بودیم که پایین بیاییم. دوره‌ای هم بود که حاج آقا هیچ سمتی نداشتند. من به ایشان گفتم: شما که رئیس کمیته‌ها، عضو شورای انقلاب، وزیر کشور و نخست‌وزیر... بودید، الان که سمتی ندارید، در چه حالی هستید؟ آقای مهدوی گفتند: «این مسئله برای من، مثل این پله‌هاست که یک روز از آنها بالا می‌روی و یک روز هم پایین می‌آیی! مسئله برای من، این‌قدر راحت است! یکی ‌دو ساعت پیش از این پله‌ها آمدم بالا، حالا هم دارم می‌روم پایین!». اگر نگاه ایشان به پست و مقام و مناصب دنیوی، این نبود که آیت‌الله مهدوی نمی‌شدند! این کرداری است که همواره در علما و مراجع بزرگ ما وجود داشته که نسبت به مردم تواضع داشتند و پست و مقام را به هیچ می‌گرفتند. واقعا هم در منزل و هم در مکان‌های مختلفی که با ایشان بودم، مثلا در حرم مطهر علی ‌بن ‌موسی‌الرضا(ع)، جوان، پیر، مرد و زن، خیلی راحت پیش می‌آمدند و با ایشان صحبت می‌کردند. خاطرم هست در آستان رضوی(ع)، جوانی جلو آمد و گفت: من با شما کاری دارم. گفتند: بفرمایید. گفت: خصوصی است. حاج آقا بلافاصله به من و محافظانشان گفتند که دور بایستند و آن جوان، حرفش را به ایشان زد. همواره نگاهشان به مردم، نگاه حامی بود. گاهی در آستان رضوی(ع) می‌نشستند و یک ساعت می‌گذشت و ایشان همچنان در همان صفحه اول زیارتنامه مانده بودند؛ چون مردم مدام می‌آمدند و با ایشان حرف می‌زدند و نامه می‌دادند! من می‌گفتم: حاج آقا! شما به زیارت آمده‌اید. می‌گفتند: «پاسخ دادن به درخواست‌های مردم هم زیارت است!». در نمازجمعه‌ها، همیشه آخرین نفری بودند که از محل خارج می‌شدند! می‌ایستادند و به سخنان و مشکلات مردم گوش می‌دادند. می‌گفتند: «یکی از کارکردهای نماز جمعه، همین است که مردم بتوانند با مسئولان صحبت کنند، نامه‌شان را بدهند و مشکلشان را مطرح کنند؛ اینکه من فقط بیایم و نمازم را بخوانم و بروم، کفایت نمی‌کند». ایشان تا جایی که توان داشتند، این کار را برای مردم انجام می‌دادند و سعی می‌کردند تا در میان آنان باشند. بعضی وقت‌ها که به مدرسه مروی می‌رفتند، از اتاقشان تا دم در مدرسه، طلابِ عمدتا سال‌های اول و دوم، دور ایشان می‌ریختند و انواع و اقسام مسائل را مطرح می‌کردند. از در مدرسه تا دم ماشین هم، مردم عادی به ایشان نامه می‌دادند و تقاضاهایشان را به ایشان می‌گفتند! من به لحاظ مسئولیتی که داشتم، نامه‌هایی را که برای دفتر رئیس مجلس خبرگان می‌آمد نگاه می‌کردم...
 
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی و ابراهیم انصاریان
 
نامه‌های مردمی هم بود؟
فراوان. خانمی نامه‌ای نوشته بود به این مضمون: من دختر استاد شما هستم... و بعد مشکلاتی را مطرح کرده بود. من خدمت حاج آقا عرض کردم: این نامه از سوی فلان خانم است که دختر استاد شماست! حاج آقا فوق‌العاده متأثر شدند و گفتند: تلفن داده؟ گفتم: بله. گفتند: شماره‌اش را بگیر. گرفتم و حاج آقا با آن خانم صحبت کردند. درحالی‌که می‌توانستند این کار را به من محوّل کنند، ولی خودشان صحبت کردند. بعد هم به من سفارش کردند که به مشکلش رسیدگی کنم، که الحمدلله حل شد.
یک‌بار آقایی از اهواز، از آیت‌الله مهدوی کنی استفتائی کرده بود. آیت‌الله شفیعی ــ که الان عضو خبرگان هستند ــ این را نقل می‌کنند. آقای مهدوی پاسخ او را دادند، ولی او دومرتبه، یک استفتای دیگر ارسال کرد. آقای مهدوی گفتند: «به او تلفن بزن و بگو: من که مرجع تقلید نیستم؛ بروید از مرجع تقلیدتان یا از مقام معظم رهبری بپرسید». آن فرد، در پاسخ به من گفت: نه، من می‌خواهم نظر آقای مهدوی را بدانم! آقای مهدوی احساس کردند که اگر بخواهند پاسخ او را بدهند، طرف می‌خواهد آن را وسیله اختلاف و تفرقه قرار بدهد که مثلا فتوای آقای مهدوی، با فتوای فلان کس فرق دارد! ایشان برای اینکه حرمت مرجعیت را نگه دارند، پاسخ ندادند! احساسشان این بود که اگر بخواهند پاسخ بدهند، حرمت مرجعیت به طور عام، خواهد شکست! در عین توجه به خواست مراجعان، به این نکات ریز هم توجه داشتند. به‌هرحال، این روش مردمداری آیت‌الله مهدوی کنی، همان روشی است که پیامبران و ائمه و علمای سلف داشتند.
 
یکی از نظریاتی که آیت‌الله مهدوی کنی در دوران ریاست خود بر مجلس خبرگان رهبری مطرح کردند، نظارت استحفاظی این مجلس نسبت به جایگاه رهبری انقلاب اسلامی است. این دیدگاه در زمان طرح خود، موجد چالش‌هایی نیز شد. مبانی این نظریه چه بود و خودِ ایشان، دراین‌باره چه می‌گفتند؟
نظر آیت‌الله مهدوی کنی، این بود که اولا: اگر بنا باشد هر روز و به بهانه‌های کوچک و بعضا واهی، به تصمیمات و اقدامات رهبری خرده‌ای بگیریم، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود! مبنا این است که ایشان تا زمانی که شرایطشان را از دست نداده‌اند، مورد تأیید خبرگان هستند و تشخیص اینکه ایشان همچنان آن شرایط را دارند، با خبرگان است. اما نظارت، به این معنا نیست که مثلا شما هر روز یک کمیسیون تشکیل بدهید و در هر موردی، استیضاح کنید. شما نظراتی دارید؟ آنها را به مقام معظم رهبری بنویسید. ثانیا: تجربه نشان داده که تا به حال و در نگاه کلی، ایشان به بهترین شکل، کشور را اداره را کرده‌اند. حالا اگر بعضا در نهادهای تحت نظر ایشان، مثل صدا و سیما، ارتش، سپاه، بنیاد مستضعفان و...، برخی اشکالات هم وجود داشته و یا یکی از مسئولین یا حتی مدیر آنجا خلافی کرده باشد، نباید این خلاف متوجه رهبری باشد. اگر نگاه ایرادگیرانه داشته باشیم، خیلی راحت می‌توانیم از همه چیز ایراد بگیریم! اما اگر نگاه حراستی و صیانتی داشته باشیم، می‌توانیم انقلاب را نگه داریم و حفظ کنیم. شما اگر هر روز، به ستون اصلی انقلاب هجمه کردید و جایگاه آن را در حد یک مدیرکل یا وزیر پایین آوردید، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود! در مجلس، هر روز یک نماینده بلند می‌شود و به دولت و وزرا و هر کسی که دلش می‌خواهد، حرفی می‌زند. حالا ما بیاییم و این رفتار را در مجلس خبرگان هم بازتولید کنیم، دیگر ثباتی به جا نمی‌ماند. آقای مهدوی اعتقاد داشتند که مجلس خبرگان علاوه بر شأن نظارتی، یک شأن حفاظتی هم دارد؛ یعنی برای علاوه بر رصدِ وجود شرایط در رهبری، باید از این جایگاه، در برابر هجمه‌ها هم دفاع کند. چون اگر چنین نهادی مورد حمله و آسیب قرار بگیرد، دیگر نظارت بر آن هم منتفی خواهد بود! البته در تأکید بر این مسئله، بیشتر نظر ایشان به بیرون از مجلس خبرگان بود. چون در خود مجلس خبرگان در این سی سالی که از رحلت حضرت امام گذشته، مسئله‌ای وجود نداشته است. من خودم چهار سال در آنجا بوده‌ام و می‌دانم که اصلا نگاه خبرگان، چنین نگاه بهانه‌جویانه‌ای نیست و بیشتر همان نگاه حفظ و حراست از جایگاه رهبری حاکم است. آنان اگر هم حرفی داشته باشند، خودشان خدمت مقام معظم رهبری می‌گویند.
 
ابراهیم انصاریان
 
چه شد که آیت‌الله مهدوی کنی، شما را به عنوان رئیس دفتر خود در مجلس خبرگان انتخاب کردند و سیاست‌های این دفتر در دوره ریاست ایشان بر خبرگان چه بود؟
شاید یک دلیلش این بود که من از ابتدای ورود آیت‌الله مهدوی به انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس خبرگان رهبری، با ایشان بودم. من رفتم و ایشان را ثبت‌نام کردم. هنوز نامه‌هایش را دارم. علاوه بر این، شاید به این دلیل هم بود که حرف‌گوش‌کن بودم و نظرات ایشان را بیش از آنچه خود ایشان می‌خواستند، به بیرون منعکس نمی‌کردم!
اما در پاسخ به بخش دوم سؤال شما، باید بگویم که آقای مهدوی دنبال این بودند که دفتر خبرگان، یک دفتر پرشور و پرسروصدا نباشد. دفتری باشد که فقط امور خودِ نهاد را اداره کند؛ مثلا جلسات هیئت‌رئیسه و ملاقات‌ها در آن انجام بشوند؛ چون اداره خبرگان با دبیرخانه است که به نظر من، این مزیتی برای خبرگان است. هر مطلبی را که در هیئت‌رئیسه مجلس خبرگان مورد بحث قرار می‌گیرد، به دبیرخانه می‌دهند و این بخش اجرا می‌کند. دبیرخانه، کارهای اجرایی خبرگان را انجام می‌دهد و یک بخش فرهنگی هم هست که در آن، فصلنامه «حکومت اسلامی» تدوین و منتشر می‌شود. از نظر آیت‌الله مهدوی، وجود این بخش‌ها کافی بود و لازم نبود که دفتر ریاست، چندان مطرح باشد. https://iichs.ir/vdcdjx0f.yt0956a22y.html
iichs.ir/vdcdjx0f.yt0956a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما