«میرزا کوچکخان جنگلی و تعامل با بلشویسم، نظری بر یک انگاره» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر ذاکری؛
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
همکاری کوتاهمدت زندهیاد میرزا کوچکخان جنگلی با روسها، یکی از بحثبرانگیزترین نکات در حیات سیاسیِ او و نهضتش بهشمار میآید. آیا خوشبینی اولیه وی به بلشویکها، ناشی از عدم شناخت بود یا به دلیل گرایش برخی اطرافیان ناهمفکر به سوسیالیسم، با آنان مماشات میکرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. نخست باید فضای پس از انقلاب بلشویکی را دید؛ کشوری که رژیم تزاریاش ــ یعنی همان قدرت اهریمنی که مرحوم میرزا کوچکخان جنگلی سالها با آن جنگیده بود ــ سقوط کرده و رهبران جدید، با شعارهای آزادیخواهانه و انساندوستانه به میدان آمده بودند. آنان همه قراردادهای استعماری، از جمله قرارداد ۱۹۰۷ را لغو کردند و مدعی حمایت از استقلال ملتها بودند. برای بسیاری از آزادیخواهان جهان، همکاری با چنین دولتی نه تنها زشت نبود، بلکه حتی افتخار محسوب میشد! مرحوم میرزا در شرایطی قرار گرفت که انگلستان یکهتاز سیاست ایران شده و قرارداد ننگین ۱۹۱۹ را بر کشورش تحمیل کرده بود. در چنین برههای، همکارى با نیروى مخالف انگلیس و ضد قرارداد وثوقالدوله، انتخابى منطقى بهنظر میرسید و هر سیاستمداری نیز، به طور طبیعی از آن استقبال میکرد.
انگیزههای اصلی میرزا کوچکخان از پذیرش این همکاری چه بود؟
نخست، مبارزه با نفوذ انگلیس و حذف پایگاههای آن؛ دوم، مقابله با نیروهای فاسدِ داخلیِ همپیمان انگلیس؛ سوم، حفظ استقلال ملی در برابر هر اشغالگر. قرارداد همکاری با بلشویکها نیز، حاوی شروط عزتمندانهای بود؛ ازجمله ممنوعیت تبلیغ مرام کمونیستی و عدم دخالت در امور داخلی ایران. هدف میرزا، استفاده از امکانات شوروی برای تقویت نهضت و کاستن از پیامدهای منفی ارتش سرخ برای ایران بود. او در آغاز، با توجه به سخنان لنین و دیگر رهبران شوروی، دخالتهای بیمورد ارتش سرخ در کشورش را معلول کجفهمیهای شخصیِ بعضی از فرماندهان این ارتش قلمداد میکرد و میخواست با استناد به شعارهای رهبران روس، از تعدیات آنها جلوگیری کند؛ هرچند که مدتی بعد، به درک متفاوتی دراینباره رسید.
برخی معتقدند که در این دوره، میرزا از افکار دوره طلبگیاش فاصلهگرفته بود. ارزیابی شما دراینباره چیست؟
خیر؛ میرزا به توصیه آزادیخواهان تهران و حتی بر اساس پیغام احمدشاه مبنی بر مذاکره با ارتش سرخ، وارد گفتوگو با آنان شد تا تندرویهای حزب کمونیست باکو (عدالت) را مهار کند. رهبران شوروی در اعلامیهای، به مسلمانان وعده آزادی عبادت و احیای مساجد را داده بودند. این شعارها، همراه با مواضع ضدانگلیسی، امید ایجاد یک همکاریِ بیضرر را ایجاد کرد. این اقدامات در آن دوره، کاملا معقول به نظر میرسید.
پس هنوز شعارهای انقلابیون روسیه، در بوته راستیآزمایی قرار نگرفته بود؟
درست است. آنها در آغاز، مبارزه با سرمایهداری غرب را در پیش گرفته و در این میان، برای جهان اسلام حساب ویژهای باز کرده بودند. البته میان سخنان رهبرانِ اصلی و رفتارهای کمونیستهای محلی، تفاوت وجود داشت که میرزا سعی میکرد که آن را اصلاح یا تعدیل کند. او در این زمینه، به توفیقاتی نسبی دست یافت.
با این حساب، کودتای سرخ علیه میرزا، به کدامین دلایل انجام شد؟
یکی هدفگذاری برای کنگره بینالملل سوم، تا هیئتی همسو با بلشویسم از ایران در آن شرکت کند، نه افراد متدینی که میرزا آنها را انتخاب میکند؛ دیگر، تلاش برای کسب امتیاز بیشتر از انگلیس در مذاکراتِ لندن. همانطور که اشاره کردم، کمونیستهای محلی برخلاف شعارهای رهبران عمل میکردند. میرزا دراینباره، نامهای به لنین نوشت و نسبت به عملکرد آنان هشدار داد.

شرط ممنوعیتِ تبلیغ بلشویسم، معلولِ حساسیت دینی میرزا بود یا نگرانی از تفرقه در میان جنگلیها و قلمرو حکومتش؟ چون عدهای آن را به ملاحظه دوم وی نسبت میدهند؟
هر دو. میرزا میدانست که آزادی تبلیغ بلشویسم، بهانه به دست مخالفان میدهد تا وحدت ملی را بشکنند. او با آزادی عقیده مشکلی نداشت، اما هرچه را که مخل یکپارچگی جبهه مبارزه میشد، رد میکرد. مخالفت آشکارش با کمونیسم هم، در قرارداد قید شد. مسئله اصلی میرزا، آزادسازی کشور از اشغالِ انگلیس و نیز مبارزه با قرارداد 1919 بود و بهشدت از مسائلی که موجب درگیری در میان نیروهای جنگل و پراکندگی و تضعیف آنها میشد، پرهیز میکرد؛ به همین دلیل اگر با برخی افراد در اردوگاه خودی هم مخالف بود، به گونهای با آنها رفتار میکرد که درگیری و اختلافی که به ضرر نهضت باشد، پیش نیاید.
اقدام عملی او علیه نفوذ کمونیسم، در قلمر حاکمیت و فرماندهی خود چه بود؟
نوشتن نامههای اعتراضی به لنین و رهبران داخلیِ چپ، تأکید بر ناسازگاری باورهای کمونیستی با فرهنگ ایرانی و جلوگیری از گسترش تبلیغات در مناطق تحت مدیریت و نفوذِ نهضت. میرزا حتی نسبت به احساناللهخان دوستدار، به سبب گرایش شدید وی به کمونیسم، سوءظن داشت و نهایتا هم از او جدا شد.
کمونیستها از فرصت همکاری با نهضت جنگل، چگونه استفاده کردند؟
متأسفانه بلشویکها فراتر از تبلیغ ایدئولوژی کمونیستی، به غارت و آزار مردم پرداختند. میرزا هشدار داد که این رفتارها مردم را علیه آنان و انقلاب میشوراند، اما این جماعت بیاعتنا بودند و به کار خود ادامه میدادند! کودتای سرخ با حمایتِ حزب عدالت باکو، خالو قربان را کمیسر جنگ و احسانالله را کمیسر خارجه کرد و به یاران میرزا یورش بُرد! تضاد میرزا با بلشویسم، در این نقطه به اوجِ خود رسید.
این نقطه اوج، پیشتر از چه زمانی کلید زده شد؟
از همان آغاز تبلیغات چپگرایانه و تشکیل کمون در رشت، همراه با مصادرهها و غارتها. پس از توافق روس و انگلیس بر سر خاتمه تبلیغات ضدانگلیسی، ماجرا صورتی علنی به خود گرفت و میرزا هم برای نشان دادن استقلالش، در ۲۲ شوال ۱۳۳۸ به جنگل بازگشت.
موضع نهایی او نسبت به بلشویکها، چگونه بود؟
پس از عقبنشینی روسها و انکار ارتباط با نهضت جنگل، عملا دست دولت مرکزی برای سرکوب این حرکت باز شد. میرزا به جنگل رفت تا از درگیری مستقیم پرهیز کند، اما اعتمادش به بلشویکها کاملا فرو ریخته بود. او دریافت که این گروه جدید نیز، در عمل چندان تفاوتی با سپاهیان تزار ندارند!
برخی مماشاتِ میرزا با بلشویسم را معلول ضعف مدیریتی یا از آثارِ عطوفت شخصیِ وی میدانند. دیدگاه شما دراینباره چیست؟
میرزا بین منتقدان و مخالفان داخلی اما مبارز، با خائنان آگاه و مغرض فرق میگذاشت و با آنها یکسان رفتار نمیکرد. به کسی مانند کریمخان رشتی، که جاسوس بیگانه بود، لحظهای اعتماد نمیکرد، اما با مخالف صادق مماشات داشت، تا وحدت جبهه مبارزه حفظ شود. اتخاذ این روش در آن شرایط، تنها راه حفظ نهضت بهشمار میآمد.
جریان چپ یا خُرده جریانات متمایل به آن، بعدها تلاش کردند تا نهضت جنگل را به نفع خویش مصادره کنند. اتخاذ این رویکرد را معلول چه میدانید؟
فقدان تحقیقات مستند و روشنگر موجب شد به مرور زمان و نزد برخی عناصر و جریانات، اصالت اسلامی این نهضت کمرنگ شود. میرزا اگر در کوتاهمدت با بلشویکها تعامل داشت، صرفا برای دفاع از کیانِ وطن بود. حتی عنوان «جمهوری اسلامی»، نخستین بار از زبان او مطرح شد. چنین انتسابهایی، نهایتِ بیانصافی است! سرتاسر زندگی او نشان میدهد که کمونیسم را بیریشه و زیانآور میدانست؛ آن را عقیده مزدک و پیروانش و ناسازگار با سنت ایرانی میشمرد و تحقق مالکیت اشتراکی یا سوسیالیسم بینالمللی را در ایران ناممکن میدانست. اینها در میراث نظری و نامههای باقیمانده از او، بهوضوح مشهود است.