محمدصادق کوشکی، استاد علوم سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، گفت: در تحلیل قیام 15 خرداد، رادیو مسکو در تحلیل مشهور خود میگوید که این حرکت به علت دینی بودن محکوم است و درنتیجه حکومت پهلوی را تأیید میکند.
□ چرا مذهب یکی از ارکان انحصاری و خاص انقلاب اسلامی بهشمار میآید و بهتعبیر دیگر نقش مذهب در پیروزی و تسریع پیروزی انقلاب اسلامی ایران چه بود؟
وقتی سخن از مذهب بهمیان میآید معادل آن شیعه و سنی تعبیر میشود و این در حالی است که رویکرد انقلاب اسلامی مذهبی نیست، بلکه رویکردی دینی است؛ به این معنا که انقلاب ایران، انقلابی اسلامی است. به همین خاطر باید این سؤال را به این صورت تصحیح نمود که نقش اسلام و دین در انقلاب اسلامی ایران چه بوده است؛ زیرا تأکید بنیانگذار انقلاب و همه کسانی که برای تحقق آن تلاش نمودند، اجرایی شدن دین خدا بود و در اینجا تأکید بر مذهب صحیح نیست؛ زیرا انقلاب شیعی نبود، بلکه انقلاب اسلامی بوده است.
حال با این عنوان همه اندیشمندان در جهان، انقلاب اسلامی ایران را بررسی کردند و در اینکه مهمترین فاکتور و عامل طراحی و شکلگیری، اجرا و به نتیجه رسیدن انقلاب اسلامی ایران دینی بودن آن است، تردیدی نداشته و در این مسئله اجماع نظر دارند. درنتیجه همگی با زاویه دیدهای مختلف روی دینی بودن انقلاب و اینکه محور اصلی انقلاب اسلامی، احیای دین است اتفاق نظر دارند. حضرت امام راحل در تعبیری بیان میکنند که چرا ما انقلاب کردیم و در پاسخ میفرمایند که هدف اصلی ما اجرای احکام دینی بود؛ یعنی بهصراحت بیان میکنند فلسفه انقلاب اسلامی ایران این بود که احکام الهی تا حد ممکن اجرا شود. حال پدیدههایی چون نفی طاغوت، مناسبات وابسته دوران پهلوی به بلوک غرب در آن زمان و تلاش برای تحقق استقلال از اهداف این مجموعه بوده است. اما مهمترین رویکردی که خود امام راحل هم بر آن تأکید داشتند و مردم هم پای این انقلاب ایستاده و هزینه کردند، بر این بحث بود که انقلاب را راه اصلی برای ایجاد فضایی میدانستند که آن فضا منجر به تحقق احکام دینی است؛ بنابراین نقش دین، به عنوان محرک اصلی انقلاب، غیرقابل کتمان است. دین که در بطن فرهنگ و روح مردم جریان داشت یکی از خواستههای اصلی مبارزین بود؛ چرا که غفلت شاه از این بخش از جامعه و به انزوا راندن نهادهای مذهبی، باعث تحریک بخشهای مهمی از جامعه بهخصوص گروههای مذهبی شده بود؛ ازاینرو شاهد هستیم که تحقق دین با ایجاد حکومت جمهوری اسلامی به اولویت و خواست مهم مردم انقلابی تبدیل شده بود.

□ چرا دین به عاملی پررنگ در انقلاب ایران تبدیل شد و توانست در سایه ایدئولوژیها و اندیشهها پیروز شود؟ بهعبارت دیگر دلایلی که باعث شد دین نسبت به سایر اندیشهها پررنگتر شود چه بود؟
ما اگر عامل دین را از فرایند انقلاب اسلامی ایران حذف کنیم، بقیه فاکتورهایی که وجود داشت، مانند وابستگی حکومت پهلوی و تبدیل ایران به یک کشور وابسته یا بیعدالتی در اداره جامعه یا خللی که در روند توسعه بود، همه این موارد آنقدر ارزش و توان نداشت که بتواند یک ملت را هماهنگ به صحنه انقلاب بکشاند؛ یعنی میبینیم طبقات برخوردار مانند بازاریان یا طبقات متوسط شهری، حاشیهنشینها، روستاییان و درواقع بافت همگنی از کل کشور در انقلاب شرکت دارند.
اگر صرف مباحث عدالتخواهانه مطرح باشد، شاید طبقات برخوردار و متوسط شهری دیگر انگیزهای برای حضور در صحنه انقلاب نداشته باشند یا اگر بحث استقلال مطرح باشد، شاید این مسئله برای طبقه متوسط جذاب باشد، اما برای عامه مردم جذابیتی ندارد؛ به همین خاطر فاکتورهایی مانند استقلال یا عدالتخواهی، تلاش برای مشارکت سیاسی و نفی استبداد برای بخشهایی از جامعه مهم است، اما عامل دین تقریبا برای اکثریت مردم جامعه مهم بود و در این بین اکثریت مردم به دین اسلام و مبانی آن تعلق خاطر داشتند و این موضوع تقریبا در بین اکثر گروهها و نهادهای مختلف جامعه به چشم میخورد. به عبارتی اگر برخی از ایدئولوژیها یا اندیشههای سیاسی خاص مانند اندیشههای مارکسیستی در بین گروههای خاصی از جامعه مانند دانشجویان حامیانی داشت، دین در بین بسیاری از قشرها و طبقات مهم جامعه اعم از دانشجویان، شهرنشینان، روستاییان، بازاریان و بسیاری دیگر از گروهها و طبقات جامعه اهمیت داشت. بنابراین طبیعی است که دین به عنوان عاملی که پیشینه درازی در تاریخ و فرهنگ مردم نیز داشت بر سایر ایدئولوژیهای جدید که عمدتا غربی و غیربومی نیز بودند و بعضا در تضاد با دین قرار داشتند پیروز شود.
□ نهادهای دینی مانند مساجد یا قیام امام حسین(ع) و بحث عاشورا تا چه حد در تحقق انقلاب اسلامی ایران موثر بودند؟
وقتی دین را عامل اصلی میدانیم، قطعا این موارد را هم دربردارد. این موضوع و تأثیر تا جایی است که برخی نظریات غربی که انقلاب اسلامی را معرفی کردند، از واژه «انقلاب مساجد» استفاده نمودند؛ یعنی پایگاه اصلی انقلاب اسلامی و مبارزین انقلابی، مساجد است. البته بازار، دانشگاه یا مراکز روشنفکری هم از دیگر مکانهای تأثیرگذار در شکلگیری و انتقال اندیشههای انقلابی بودند، اما پایگاه اصلی نیستند ــ مانند بسیاری از انقلابهای معاصر که چنین پایگاهی نداشتند ــ بلکه مسجد پایگاه است و مسجد همان دین است. پررنگ بودن نشانههای دینی مانند شعار تکبیر و پیگیری شعارهای دینپایه و وام گرفتن از استعارههای دینی و شخصیتهای دینی مانند شهیدان، همگی نشانههایی هستند که بحث اولیه ما را تأیید میکند که انقلاب اسلامی ایران انقلابی دینپایه است و برخلاف بقیه انقلابهای قرن بیستم، که مبتنی بر فضاهای روشنفکری و... بود، انقلابی دینی میباشد. پس طبیعی است وقتی محور یک انقلاب دین است، نهادهای مرتبط با آن نیز به عنوان شبکههای ارتباطی یا رسانهای مورد استفاده قرار میگیرد.
□ پس میتوان گفت این نهادها بیشتر در بحبوحه انقلاب اسلامی، سیاسی عمل کردند؟
بله؛ قطعا همین طور است. بههرحال فرایند انقلاب اسلامی ایران سیاسی است و طبیعی است که دین اینجا وارد رفتار سیاسی میشود. البته این موضوع به ماهیت دین اسلام نیز مربوط است؛ چرا که دین اسلام در زمینه مسائل سیاسی و حکومتداری نیز توصیه و برنامههایی دارد.
□ درمورد اندیشمندانی چون شریعتی و شهید مطهری چه نظری دارید؟ به جز این شخصیتها، چه کسانی سهم بسیار مهمی در انقلاب داشتند؟
در مورد این شخصیتها یا سایر شخصیتهای تأثیرگذار نمیتوان جداگانه صحبت کرد و نظر داد. البته میتوان اندیشههای آن را جداگانه مورد بحث قرار داد، اما بررسی میزان تأثیرگذاری هر یک از این شخصیتها عملا ناممکن است. به عقیده بنده، نه فقط مطهری یا شریعتی، بلکه همه کسانی که در این عرصه صاحب قلم بودند هرکدام به سهم خودشان اثرگذار بودند. ما چهرههایی داشتیم مانند شهید مدنی، شهید دستغیب یا مرحوم فخرالدین حجازی و بسیاری دیگر که در انقلاب اثرگذار بودند و شاید نام آنها مانند سایر شخصیتها بر سر زبانها نباشد، اما سهم بالایی در انقلاب ایفا نمودند؛ بههمیندلیل منحصر کردن اندیشمندان فقط به اشخاصی خاص نمیتواند کار دقیقی باشد. همه این افراد زیرساختهایی را مطرح میکردند و روشنگری مبتنی بر دین و ادبیات دینی داشتند. شهید هاشمینژاد و همه کسانی که امروز هستند یا در بین ما نیستند مانند شهید آیتالله غفاری، شهید آیتالله سعیدی یا استادان دانشگاه و سخنرانانی مانند مرحوم فخرالدین حجازی و... از جمله کسانی هستند که با ابزارهای مبارزاتی خاص خود تأثیر زیادی بر روند انقلاب گذاشتند؛ منتها هر کدام با شیوه خاص خود. بنابراین عنصر مشترک در همه این افراد، از شریعتی تا این اشخاص، تأکید بر گفتارهای دینی و نگرش دینی بوده است. پس نمیتوان سهم خاصی برای برخی افراد در نظر گرفت، هرچند شاید به هر دلیلی اسم چندین نفر مانند شریعتی مشهورتر از بقیه بهچشم بخورد. اما اتفاقا شخصیتی مانند آیتالله غفاری و شهید آیتالله سعیدی و شهید هاشمینژاد در گفتار انقلاب شاید بسیار پیشتازتر از سایرین حتی نسبت به شهید مطهری بودند.
□ بعد دینی انقلاب اسلامی از کدام دهه پررنگتر شد؟
از سال 1341 امام راحل از صفر تا صد در گفتار، روش و اندیشه منش دینی داشتند. در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی، در سال 1342 و قیام 15 خرداد و همه موارد دیگر، رفتارهای دینی از مردمی که همراه امام پیش رفتند، دیده میشود. البته به موازات انقلاب اسلامی ایران ممکن است برخی حرکتهای چپ و روشنفکری بوده باشد. اما مقایسه اینها با انقلاب کار دقیقی نیست؛ زیرا جریانهای چپ و مارکسیستی و ملیگرایی یا دموکراسیخواهانه، سهم بسیار اندکی در انقلاب اسلامی داشتند. کما اینکه اسناد یا تصاویر موجود از راهپیماییها، بیانیهها و حتی نگرش و برداشت مفسرین و تحلیلگران خارجی، همه بر دینی بودن انقلاب ایران تاکید دارند. حتی در تحلیل قیام 15 خرداد، رادیو مسکو در تحلیل مشهور خود میگوید که این حرکت به علت دینی بودن محکوم است و درنتیجه حکومت پهلوی را تأیید میکند؛ یعنی نه فقط داخلیها، بلکه ناظران خارجی هم بهصراحت انقلاب را انقلابی دینی قلمداد میکنند.
□ نظر شخصی بنده این است که در دهه 1340 و با تغییر مرجعیت و انتقال آن به امام خمینی، بعد مبارزات مردمی وارد مرحلهای جدید شد.
بله، اصلا قبل از آن مسیر مبارزه مردمی را شاهد نبودیم. قبل از سال 1341، گروههای روشنفکری یا چپ وجود داشتند که با حکومت پهلوی چالش داشتند، اما مردم بهعنوان یک حرکت مردمی، در آن مقطع مشکلی با حکومت پهلوی نداشتند. اگر مشکلی داشتند در فضای انقلاب نبود. از دهه 1340 شاهد هستیم که مبارزات انقلابی به رهبری امام(ره) وارد فاز جدید و اصلی خود شد و مبارزات مردمی در بعد دینی را رهبری نمود.
□ پس میتوان گفت بعد دینی با مرجعیت امام راحل شروع شد؟
به نظر بنده انقلاب از نقطه مبدأ خود با دین آغاز شد. حتی در آن مقطعی که امام رسما در جایگاه مرجعیت نبودند. ضمن اینکه پس از دستگیری امام در سال 1342، مرجعیت امام مطرح شد. امام تا آن مقطع ابا داشتند که مسئله مرجعیت ایشان مطرح گردد. اما مردم بهعنوان یک رهبر دینی به ایشان نگاه میکردند و قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی و ماجرای 15 خرداد سال 1342، همگی با نگاه و رویکرد دینی اتفاق افتاد. در اینکه اصل مبارزات دینی بود، شکی نیست، منتها همانطور که گفتم، با رهبری امام وارد مرحله جدیدی شد.
□ آیا اوضاع بینالملل هم در دینی شدن انقلاب ایران تأثیر داشته یا اینکه این موضوع کاملا داخلی و مربوط به کشور ایران بوده است؟
برعکس قضیه صدق میکند. ما کسانی را داریم که از اندیشمندان و تحلیلگران غربی هستند و در تحلیل خود اذعان دارند که انقلاب ایران، دین را در فضای جهانی احیا کرد و در مقابل سکولاریسم، پرونده جدیدی باز نمود؛ به این معنا که دنیا بود که از انقلاب اسلامی ایران تأثیر گرفت و نه آنکه ایران از جهان تأثیر بگیرد.
□ منظور از اوضاع بینالملل جبههبندی دو ابرقدرت و جهتگیری سیاست خارجی شاه هم هست. آیا این موضوع هم در دینی بودن انقلاب تأثیرگذار بود؟
همانطور که گفتم، موضوع وابستگی به اندازه موضوع دین مهم نبود که بتواند خللی در تداوم حکومت پهلوی ایجاد کند؛ البته نمیتوان تأثیر این موضوع را نادیده گرفت؛ بحث وابستگی هم در جای خود تأثیر زیادی داشت، اما این موضوع هم در ذیل عامل دینی بودن انقلاب قابل تعریف است.