1. متهم کردن مردم به تخریب اموال عمومی در قیام 15 خرداد 1342 در حالی است که اسناد ساواک به صراحت دو نکته را در این زمینه مورد اشاره قرار میدهند: نخست آنکه «قسمت عمدهاى از اقدامات تخریبى در اثر اغراض شخصى صورت گرفته و افرادی که با سایرین قبلا داراى حسابهایى بودهاند موقعیت را مغتنم شمرده و به تصفیه حساب پرداختهاند که نظایر این امر در حوادث روزهاى چهارشنبه و پنجشنبه زیاد به چشم میخورد». رک: سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 2، صص 52-63.
نکته دوم این است که دولت عدهای را مأمور تخریب اماکن عمومی ساخته بود تا از این عملیات تخریبی در سرکوب انقلابیون نهایت استفاده را ببرد. یکی از این اسناد به تاریخ 19 خرداد 1342 تصریح دارد: «روز سهشنبه بعد از عاشورا ... همین دستجات از طرف مقامات دولتى مأمور حرکت در شهر و تخریب و آتشسوزى و انجام عملیات بهاصطلاح غیرانسانى گردیدند و در مدتی که این دستجات در تهران و نظایر آنها در شهرستانها مشغول خرابکارى بودند ظاهرا مأمورین انتظامى غافلگیر شده و تا عصر روز سهشنبه وارد عملیات نگردیدند ... و صحنه عملیات کاملا رنگ خرابکارى از طرف روحانیون را به خود گرفت».
در ادامه این سند تصریح شده است: «عصر روز سهشنبه با اعلام حکومت نظامى و تشریح خرابکارى روحانیون در رادیو و جراید و بزرگ جلوه دادن آن و سپس بازداشت روحانیون بزرگ در تهران و شهرستانها و سایر محرکین و کارگردانان اصلى که ممکن بود در اجراى طرح آینده ... نقش مؤثرى را داشته باشند توطئه را در جنین خفه کردند و این نقش ماهرانه شاهنشاه و دستگاههاى انتظامى کشور را از یک انقلاب خونین حتمى و خطرناک رهایى بخشید». رک: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 3 (زندان).
2. سپید و سیاه، 15 خرداد 1343، ص 52. مجله «سپید و سیاه» به مدیرمسئولی دکتر علی بهزادی، از جمله مطبوعاتی است که در مجموعه کودتای ننگین آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 که بسیاری از نشریات به محاق تعطیل کشانده شد، به صحنه آمد و در طول مدت انتشار، همواره در خدمت رژیم شاهنشاهی منتشر شد.
اولین شماره مجله سپید و سیاه در روز 18 مرداد ۱۳۳۲، یعنی ده روز پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر پیشخوان روزنامهفروشیها جای گرفت. علی بهزادی، مدیر این نشریه، از این تاریخ تا روز 27 مرداد جمعا دو شماره از مجله سپید و سیاه را انتشار داد.
او بر روی جلد نخستین شماره مجله سپید و سیاه طرحی نقطهچین از پرتره دکتر مصدق چاپ کرد و در دومین شماره هم مطالبی پیرامون جانبداری از نهضت ملی کردن صنعت نفت و هواداری از ملیگرایی تهیه کرد. به همین سبب زمانی که کودتای ۲۸ مرداد به نتیجه رسید و سرلشکر زاهدی با حمایت علنی سازمان سیا بر اریکه نخستوزیری تکیه زد، اکثر روزنامهنگاران و مردم روزنامهخوان بر این تصور بودند که مجله سپید و سیاه، هنوز متولد نشده به گور خواهد رفت و بدون شک اسیر محاق توقیف خواهد شد و دکتر علی بهزادی، مدیر آن، هم در نخستین گامهای روزنامهنگاری روانه زندان میگردد، اما هرگز چنین نشد و همین مصون ماندن سپید و سیاه از توقیف و تعطیلی و دکتر علی بهزادی از تعقیب و زندان ــ آن هم در شرایط سرشار از رعب و وحشت بعد از ۲۸ مرداد که شخصیتهایی همچون سرتیپ فرهاد دادستان و سرتیپ تیمور بختیار، یکی پس از دیگری فرماندار نظامی تهران شدند و سرتیپ آزموده نیز دادستان ارتش شد ــ پایههای این ذهنیت را ریخت که دکتر علی بهزادی دستش به جایی بند است و از سوی کانونهای قدرت حمایت میشود.
شائبه وابستگی علی بهزادی به دربار و کانونهای قدرت زمانی مبدل به یقین گردید که روزنامهنگاران شاهد توجه بیشتر به او بودند. در روزهای اول پس از کودتا که روزنامهنگاران یکی پس از دیگری به زندان میافتادند، علی بهزادی مصون از هر گونه تعرض ماند و به جای زندان و شکنجه به مراسم «سلام شاهانه» دعوت شد و خودش در این مورد مینویسد:
«چند روز بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شاه تازه از سفر رم و بغداد آمده بود. سلامهای رسمی که در دوران حکومت دکتر مصدق موقوف شده بود، از آن روز شروع شد و تا آخر عمر رژیم پهلوی ادامه یافت. یک روز محمدعلی مسعودی ... چند پاکت روی میز کار من گذاشت. پشت هر یک تصویر یک تاج طلایی چاپ شده بود. چند دفعه آنها را زیر و رو کرد و گفت: این پاکت مال من، این مال رحمت [دکتر رحمت مصطفوی؛ مدیر مجله روشنفکر] ... این هم پاکت تو. فردا صبح باید در مراسم سلام کاخ گلستان شرکت کنی...» رک: علی بهزادی، شبه خاطرات، ج 1، صص 804-805.
مجله سپید و سیاه از منظر کارشناسان مطبوعاتی و رسانهای بهتدریج نشریهای مبتذل و بازاری قلمداد شد که عموما بازتابدهنده اخبار روزمره فرمایشی دربار و مصاحبهها و خبرهای خصوصی هنرپیشگان و خوانندگان زن و مرد در آن دوران ــ بهویژه زنان ــ بود. وی در کنار این مطالب بخشهایی را نیز به چند شعر و قطعه ادبی سوزناک و پاورقیهای عاشقانه عمدتا شهوانی که با هدف رواج بیبندوباری نوشته و تنظیم میشد، اختصاص میداد.
مجله سپید و سیاه بعدها مرزهای ابتذال را تا آن حد پشت سر گذاشته بود که حتی برخی از کارشناسان امور مجلات و مسئولین سانسور نیز آن را تاب نمیآوردند. این امر در یکی از گزارشهای مأمورین ممیزی و سانسور به ساواک، بازتاب یافته است: «... در هفتهنامه سپید و سیاه شماره ۳۹ مطالب بسیار موهن و زننده به چاپ رسیده که از روابط زن و مرد و درد دل یک بانو حکایت مینماید...
نظر چهارشنبه: درج این مطالب جز اشاعه فساد اثر دیگری ندارد...» رک: مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، کتاب چهارم، مجله سپید و سیاه، به گزارش مورخه 1351/۱۲/26.
3. تهرانمصور، 15 خرداد 1343، ص 54. بعضی نوشتهها و هجمهها نیازی به توضیح و تفسیر ندارند و در خود هر آن چه حقیقت هست را نهفته دارند، ولی با زبان وارونه؛ هجمه به مردم مسلمان ایران که در 15 خرداد 1342 قیام کرده و خونشان در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای کشور بر زمین ریخته شد با این عنوان که آنان میخواستند در نیمه دوم قرن بیستم از آب جوی بیاشامند و با الاغ به مسافرت بروند بیشتر از آنکه هجمه به مردم باشد، نقد حاکمیت بود. کافی است به گزارش نشریات حکومتی چون روزنامه «اطلاعات» در بهار 1343 نگاهی بیندازیم تا روشن شود که آیا «پهلوی» نیازهای ابتدایی مردم از جمله آب و ... را تأمین کرده بود که منتقدین و انقلابیون را به تلاش برای بر هم زدن این تأمینشدهها متهم سازد؟!
روزنامه «اطلاعات» در صفحه حوادث شماره 22 اردیبهشت 1343 نوشته بود: دیشب در خیابان پارک زد وخورد خونینی درگرفت که برای خاتمه دادن به آن تیراندازی هوایی شد؛ عدهای مجروح شدند.
در این گزارش آمده بود: عصر دیروز بین دویست تا سیصد نفر زن و مرد و بچه بر سر استفاده از آب شیر فشاری منحصربهفرد یک محله نزاع خونینی درگرفت که پلیس برای جلوگیری از ادامه زدوخورد ناچار به تیراندازی هوایی شد و چون مؤثر واقع نشد و پاسبان نیز مورد حمله یکی دو نفر قرار گرفته بود، دو تیر دیگر نیز شلیک کرد. در این حادثه نزدیک ده نفر با ضربات چاقو و مشت و لگد مجروح شدند و دو نفر نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که جراحات آنها شدید نیست.
روزنامه «اطلاعات» در ادامه گزارش خود همچنین نوشته بود: «خبرنگار ما که در این بازه از اهالی محل و مأمورین انتظامی تحقیقایی کرده، مینویسد: در خیابان پارک که بین نازیآباد و یاخچیآباد قرار دارد، از طرف شهرداری یک شیر آب نصب شده که مورد استفاده اهالی میباشد که صبحها دو ساعت و بعدازظهرها دو ساعت آب دارد و چون شیر آب منحصربهفرد این محله میباشد، در مدت چهار ساعت روز عده کثیری برای بردن آب به سر شیر میآیند. عصر دیروز مطابق معمول عده زیادی که اغلب آنها زن بودند برای بردن آب آمده بودند و به صف ایستاده بودند. در این موقع بین یک زن و یک مرد بر سر نوبت آب اختلافی درگرفت و مرد، چادر زن را از سرش کشید. زن فریادی کشید و با صدای فریاد او عدهای از بستگان وی که در همان حوالی بودند به کمکش آمدند و کسانی که در انتظار آب بودند به دو دسته تقسیم شدند و با مشت و لگد و بعضی از آنها نیز با چاقو به جان هم افتادند». رک: روزشمار 22 اردیبهشت 1343
این گزارش و صدها گزارش مشابه به خوبی نشان میدهد که حکومت «پهلوی» در تأمین ابتدائیات زندگی مردم از جمله آب شرب آنان و آن هم در پایتخت کشور، یعنی تهران، درمانده بود و بقیه نقاط کشور که جزء فراموششدهها محسوب میشدند و بااینحال روزنامههای حامی حکومت مردم را متهم میکردند که میخواهند به جای آب لولهکشی تمیز از آب جوی بیاشامند و با الاغ به مسافرت بروند!
4. تهرانمصور، 15 خرداد 1343، صص 45 و 54.